مفاهيم جهل
به طور كلّى، چهار معنا براى جهلِ مذموم، قابل تصوّر است: اوّل، مطلق جهل، دوم، جهل به مطلق علوم و معارف مفيد وسازنده، سوم، جهل در خصوص ضرورى ترين معارف مورد نياز انسان ، چهارم ، نيرويى در مقابل عقل ؛ و اينك توضيح اين معانى :
1 . مطلق جهل
هر چند در نگاه ابتدايى به نظر مى رسد كه مطلقِ جهل، زيانبار و مذموم باشد، ولى با تأمّل معلوم مى شود كه حقيقت اين است كه هر ندانستنى، نكوهيده و هر دانستنى، پسنديده نيست، بلكه بر عكس، برخى از دانستن ها زيانبار و برخى از ندانستن ها مفيد و سازنده است و درست به همين دليل، در اسلام، تلاش براى تحقيق و كشف برخى از امور و اسرار، ممنوع شده است.
توضيح بيشتر اين موضوع، در متن احاديث باب «احكام الجاهل» از اين بخش، ونيز در بند «ج : ما يحرم تعلّمه» از احكام تعلّم، ۱ و همچنين در باب چهارم از ابواب «آداب السؤال» ۲ از كتاب العلم والحكمة في الكتاب والسنّة آمده است .
2 . جهل به معارف مفيد
بى ترديد، اسلام براى همه علوم و معارفى كه در خدمت انسان است، ارزش قائل است وتحصيل آن را لازم، و در صورتى كه جامعه نيازمند آن باشد و مَن به الكفاية وجود نداشته باشد، واجب مى داند؛ ۳ ليكن اين بدان معنا نيست كه جهل به همه اين علوم، براى همه مردم، مذموم است يا خطرناك .
به بيان ديگر، ادبيات، صرف و نحو، منطق، كلام، فلسفه، رياضى، فيزيك، شيمى و ساير رشته هاى علوم و فنونْ در خدمت انسان است و از نظر اسلام، ارزشمند؛ ولى نمى توان پذيرفت كه ندانستن اين علوم، ريشه همه شرور، بزرگترينِ مصائب، زيانبارترينِ دردها، خطرناك ترينِ دشمنان و شديدترين فقر است و هر كس برخى از اين علوم و يا همه آنها را نداند، بدترينِ جنبندگان روى زمين است و همانند مرده اى در ميان زنده ها .
3 . جهل به ضرورى ترين معارفِ مورد نياز انسان
علوم و معارفى كه انسان را با مبدأ و مقصد خود آشنا مى كند و راه رسيدن به فلسفه خود را به او نشان مى دهد ، ضرورى ترين معارفِ مورد نياز اوست .
انسان بايد بداند كه چگونه پديد آمده و هدف از آفرينش او چه بوده است ؟ چه بايد بكند تا به فلسفه آفرينش خود برسد ؟ كجا مى رود ؟ چه خطرهايى او را تهديد مى كند ؟
معارفى كه به اين مسائل پاسخ مى دهند، ميراث پيامبران الهى است. اين معارف، مبدأ همه خيرها و مقدمه شكوفايى عقل عملى و جوهر علم است و جهل به اين معارف، جامعه انسانى را در معرض دشوارترين مصائب و شرور قرار مى دهد .
البته تنها شناخت اين معارف، كارساز نيست؛ بلكه اين معارف در صورتى كارآيى دارند كه جهل به مفهوم چهارم، توسط عقلْ مهار شود .
4 . نيرويى در مقابل عقل
در متون اسلامى، جهل ، مفهوم چهارمى دارد كه بر خلاف معانى گذشته، امرى وجودى است نه عدمى و آن، شعور مرموزى است در مقابل عقل كه ـ مانند عقل ـ آفريده خداوند متعال است ۴ و آثار و مقتضياتى دارد كه «جنود جهل» ناميده شده، در برابر «جنود عقل». ۵ وجه تسميه اين نيرو به جهل ، دقيقا همان وجه تسميه ناميدن نيروى مقابل آن به عقل است . اين نيرو، نامهاى ديگرى نيز دارد كه شرح آن در مبحث خلقت جهل گفته شد .
چنانكه در باب اوّل از «علامات عقل» آمد، همه زيبايى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى، مانند : خير ، علم ، معرفت ، حكمت ، ايمان ، عدل ، انصاف ، الفت ، رحمت ، مودّت ، رأفت ، بركت ، قناعت ، سخا ، امانت ، شهامت ، حيا ، نظافت ، رجا ، وفا ، صدق ، حلم ، صبر ، تواضع ، غنا ونشاط، از جنود عقل شمرده شده اند .
و در مقابل آنها همه زشتى هاى اعتقادى ، اخلاقى و عملى، مانند : شرّ ، جهل، ۶ حُمق ، كفر ، جور ، جدايى، قساوت ، قطع رحم ، عداوت ، بغض ، غضب ، مَحق ، حرص ، بخل ، خيانت ، كودنى ، جَلع ، تهتّك ، پليدى ، يأس ، خيانت ، كذب ، سفه ، جَزَع ، تكبّر ، فقر وكسالت، از جنود جهل شمرده شده اند .
انسان در انتخاب و پرورش هر يك از اين دو نيرو و تبعيّت از آن آزاد است . او مى تواند از نيروى عقل خود تبعيّت كند و با احياى آن، نيروى جهل و يا نفس امّاره و شهوت را بميراند ۷ و با پرورش جنود و مقتضيات عقل ، به مقصد اعلاى انسانيت برسد و خليفه خداوند متعال شود ، و نيز مى تواند با تبعيّت از نيروى جهل و پرورش جنود و مقضيات جهلْ به اسفل سافلين، سقوط كند . ۸
با عنايت به اين شرح، دو نكته مهم و قابل توجّه روشن مى گردد :
1.نگاه كنيد به: «العلم والحكمة في الكتاب والسنّة»، ص ۲۹۴ و ۳۰۱ .
2.همان، ص ۲۷۰ و ۲۷۷ باب «السؤال عمّا قد يضرّ جوابه» .
3.همان، ص ۲۹۹ .
4.ر . ك : ص ۳۳؛ «آفرينش خرد و نادانى» .
5.ر . ك : ص ۱۲۳؛ «لشكريان خرد و نادانى» .
6.مقصود از جهلى كه از جنود جهل شمرده مى شود جهلى است كه از نادانى و جهل اصلى سرچشمه مى گيرد و در مقابل علم قرار دارد . جهل اصلى در مقابل عقل .
7.ر . ك : نشانه هاى كمال و خرد ، حديث ۵۹۳ .
8.سوره تين، آيه ۵ : «ثمَّ رَددناهُ أسفَلَ سافِلِينَ» .