امام علي عليه السلام - صفحه 12

183

مَظلومِيَّةُ الإمامِ عَلِيٍّ عليه السلام

۱۰۴۹.الإمامُ عليٌّ عليه السلام :ما زِلْتُ مُذ قُبِضَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله مظلوما . ۱

۱۰۵۰.عنه عليه السلام :ما رأيتُ مُنذُ بَعثَ اللّهُ محمّدا صلى الله عليه و آله رَخاءً، فالحمدُ للّهِ. و اللّهِ لقد خِفْتُ صَغيرا و جاهَدتُ كبيرا . ۲

۱۰۵۱.عنه عليه السلام :ما لَقِيَ أحدٌ مِن النّاسِ ما لَقِيتُ . ۳

۱۰۵۲.عنه عليه السلام :كنتُ أرى أنّ الواليَ يَظلِمُ الرَّعيّةَ ، فإذا الرّعِيّةُ تَظلِمُ الواليَ ! ۴

۱۰۵۳.عنه عليه السلامـ في كتابهِ إلى معاويةَ ـ: و قلتَ : إنّي كنتُ اُقادُ كما يُقادُ الجَمَلُ المَخْشوشُ حتّى اُبايِعَ ، و لَعَمْر اللّهِ لقد أردتَ أنْ تَذُمَّ فمَدَحتَ ، و أن تَفْضَحَ فافْتَضَحْتَ ، و ما علَى المسلمِ مِن غَضاضةٍ في أن يكونَ مظلوما ما لم يَكُن شاكّا في دِينهِ ، و لا مُرْتابا بيَقينِهِ . ۵

۱۰۵۴.عنه عليه السلامـ و قد قيلَ له : إنّكَ على هذا الأمرِ [الخلافة ]لَحريصٌ ـ: بَلْ أنتُم و اللّهِ لَأحْرَصُ و أبْعَدُ ، و أنا أخَصُّ و أقْرَبُ، و إنّما طَلَبتُ حقّا لي و أنتمُ تَحُولونَ بَيني و بَينَهُ ، و تَضرِبونَ وَجْهي دُونَه ......... اللّهمَّ إنّي أسْتَعديكَ على قُريشٍ و مَن أعانَهُم ، فإنّهم قَطَعوا رَحِمي ، و صَغَّروا عظيمَ مَنزِلتي ، و أجْمَعوا على مُنازَعَتي أمْرا هُو لِي ۶ . ۷

183

مظلوميت امام على عليه السلام

۱۰۴۹.امام على عليه السلام :از همان زمان كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رحلت كرد همواره مظلوم بوده ام.

۱۰۵۰.امام على عليه السلام :از آن زمان كه خداوند محمّد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى مبعوث كرد، روىِ خوشى و آسايش را نديدم، اما خدا را شكر. به خدا سوگند خردسالى را در بيم و وحشت به سر بردم و بزرگسالى را در جهاد و مبارزه.

۱۰۵۱.امام على عليه السلام :ظلمى كه به من رسيده به احدى از مردم نرسيده است.

۱۰۵۲.امام على عليه السلام :من فكر مى كردم كه والى بر مردم ستم مى كند اما اكنون مى بينم كه مردم بر والى ستم روا مى دارند.

۱۰۵۳.امام على عليه السلامـ در نامه اى به معاويه ـنوشت: و گفتى كه مرا چون شتر مهار شده مى كشيدند تا بيعت كنم؛ به خدا قسم، خواستى نكوهش كنى، امّا ستودى و خواستى مرا رسوا سازى؛ ولى خود رسوا شدى. مظلوم بودن، براى مسلمان عيب و عار نيست، تا آن گاه كه در دين خود، گرفتار شك و ترديد، و در يقين خود، دو دل نباشد.

۱۰۵۴.امام على عليه السلامـ وقتى به وى گفته شد: تو به اين امر (خلافت) حريصى ـفرمود : به خدا قسم كه شما حريص تريد و دورتر (نا لايق تر)، و من سزاوارترم و نزديكتر (لايق تر و شايسته تر يا در خويشاوندى با پيامبر نزديكتر). من، در حقيقت، حقّ خود را طلبيده ام و شما مانع رسيدن من به آن مى شويد ......... خدايا! من در برابر قريش و ياوران قريش از تو يارى مى طلبم؛ زيرا آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند، منزلت والاى مرا خرد شمردند و براى ستيز با من بر سر امرى (خلافت) كه از آنِ من است، همداستان شدند. ۸

1.خصائص الأئمّة عليهم السلام : ۹۹ .

2.الإرشاد : ۱ / ۲۸۴ .

3.شرح نهج البلاغة : ۴ / ۱۰۳ .

4.كنز العمّال : ۳۶۵۴۱ .

5.نهج البلاغة : الكتاب ۲۸ .

6.نهج البلاغة : الخطبة ۱۷۲ .

7.قال ابن أبي الحديد : اعلمْ أنّه قد تواتَرت الأخبارُ عنه عليه السلام بنحوٍ من هذا القول ، نحو : قوله : ما زِلتُ مظلوما مُنذُ قَبضَ اللّه ُ رسولَهُ حتّى يومِ النّاسِ هذا . و قوله : اللّهُمّ أخْزِ قُرَيشا فإنّها مَنَعَتني حقّي ، و غَصَبَتني أمري . و قوله : فجزى قريشا عنّي الجَوازي ؛ فإنّهُم ظَلمُوني حقّي ، و اغْتَصَبوني سُلطانَ ابنِ اُمّي . و قوله ـ و قد سَمِعَ صارخا يُنادي : أنا مظلومٌ فقالَ ـ : هَلُمَّ فَلْنَصرُخْ معا ، فإنّي ما زِلتُ مظلوما . و قوله : و إنّه لَيعلمُ أنّ مَحَلّي منها مَحَلّ القُطبِ من الرَّحى . و قوله : أرى تُراثيَ نَهْبا . و قوله : أصْغَيا بإنائنا ، و حَمَلا النّاسَ على رقابِنا . و قوله : إنّ لنا حقّا إن نُعْطَهُ نأخُذْهُ ، و إن نُمْنَعهُ نَركَبْ أعجازَ الإبلِ و إنْ طالَ السُّرى . و قوله : ما زلتُ مُسْتأثَرا عليّ ، مدفوعا عمّا أستَحِقُّه و أستَوجِبُه . (شرح نهج البلاغة : ۹ / ۳۰۶ .)

8.ابن ابى الحديد مى نويسد: اخبار اين گونه، به تواتر از آن حضرت عليه السلام رسيده است. از جمله: ـ از زمانى كه خداوند جان پيامبر خود را ستاند، تا روزگار اين مردم، همواره مظلوم بوده ام. ـ بار خدايا! قريش را خوار و ذليل گردان، كه آنان مرا از حقّم محروم كردند و امر (خلافت) مرا غصب نمودند . ـ خدا قريش را كيفرى سخت دهاد كه حقّ مرا پايمال كردند و حكومت فرزند مادرم (پيامبر) را از من غصب كردند. ـ و نيز شنيد كسى فرياد مى زند: من مظلومم! حضرت فرمود: بيا تا با هم فرياد زنيم؛ زيرا من نيز همواره مظلوم بوده ام. ـ و او مى داند كه جايگاه من نسبت به آن (خلافت) همچون محور آسياب است نسبت به سنگ آسياب. ـ ميراث خود را تاراج رفته مى بينم. ـ آن دو ، ظرفهاى ما را [براى خود] كج كردند و مردم را بر گرده ما سوار نمودند. ـ ما را حقّى است كه اگر بدهند آن را مى گيريم و اگر ندهند، بر پشت شتر مى نشينيم هر چند سفر شبانه به درازا كشد. ـ همواره حقّ من غصب شده و از آنچه سزاوار و شايسته آن هستم، محروم مانده ام.

صفحه از 21