تبليغ - صفحه 227

5 / 4

شعـر

۳۰۱.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :برخى از گفتارها سِحر ، و برخى از اشعار ، حكمت اند .

۳۰۲.السنن الكبرىـ به نقل از عبد الرحمان بن كعب بن مالك ـ :پدرم به پيامبر صلى الله عليه و آله گفت : خداوند عز و جل در باره شعر ، آن چيزى را كه [لازم بوده ]فرو بفرستد ، فرو فرستاده است ؟
فرمود : «مؤمن ، با شمشير و زبانش جهاد مى كند . سوگند به آن كه جانم به دست اوست ، شعرى كه با آن ، با آنان مبارزه مى كنيد ، مانند تيرى است كه به سوى آنان مى افكنيد» .

۳۰۳.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از بَراء بن عازب ـ :به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خبر داده شد و به ايشان گفته شد كه : اى پيامبر خدا ! ابو سفيان بن حارث بن عبد المطّلب ، شما را دشنام مى دهد .
ابن رواحه گفت : اى پيامبر خدا ! در باره او به من اجازه بده [كه هَجوَش را بسُرايم] .
[پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «آيا تو گفته اى : ثبّت اللّه ! (خداوند ، پايدار نگاه دارد !) ؟» .
ابن رواحه گفت : آرى ، اى پيامبر خدا ! چنين گفتم :
خداوند، نيكويى اى را كه به تو عطا كرده ، ثابت و پايدار نگاه دارد
چنان كه به موسى ثبات بخشيد و به سان آنان كه يارى شدند ، يارى نصيب شما گردد .
[پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «هان ! خداوند نيز به سان آن ، به تو خير رسانَد» .
آن گاه ، كعب ، گام پيش گذاشت و گفت : اى پيامبر خدا ! در باره او به من اجازه بده [كه هَجوَش را بسُرايم] !
[پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «آيا تو گفته اى : هَمَّت (خواست) ؟» .
كعب گفت : آرى ، اى پيامبر خدا ! گفتم :
قريش خواست بر پروردگارش چيره شود
و هر كس بخواهد بر خداى قاهر چيره گردد ، قطعا خود ، مغلوب خواهد شد .
[پيامبر صلى الله عليه و آله ] فرمود : «بدان كه خداوند ، اين گفتار را براى تو از ياد نبرده است» .

صفحه از 424