تبليغ - صفحه 328

اين گونه اجتناب مى كردند و نه تنها در مورد تبليغ ، بلكه در مورد هر كارى كه عمل اُخروى محسوب مى شود و براى خدا انجام مى دادند ، حتّى در سخت ترين شرايط اقتصادى ، حاضر نبودند پاداشى دريافت كنند .
در اين باره ، داستان بسيار آموزنده اى از موسى عليه السلام نقل شده است كه در پى مى آيد .

داستانى از اخلاص موسى عليه السلام

موسى عليه السلام ، قبل از نبوّت ، پس از آن كه از چنگ فرعونيان گريخت ، با تحمّل مشكلات فراوان ، خود را به شهر «مَديَن» (شهر شعيب عليه السلام ) رساند . در نزديكى هاى شهر ، چاه آبى بود كه شبان ها براى آب دادن گوسفندان خود ، اطراف آن ، جمع شده بودند . در كنار شبانان ، دو دختر را مشاهده كرد كه به چاه ، نزديك نمى شوند . متوجّه شد كه آنان براى آب دادن گوسفندان خود ، به كمك نياز دارند . به آنها كمك كرد و گوسفندان ، سيراب شدند و دختران ، همراه گوسفندان خود باز گشتند . گرسنگى ، موسى عليه السلام را سخت آزار مى داد . دست به دعا برداشت و گفت :
« رَبِّ إِنِّى لِمَا أَنزَلْتَ إِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ .۱
پروردگارا ! من به هر خيرى كه به سويم بفرستى ، سختْ نيازمندم »
.
امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد :
وَاللّهِ ما سَأَلَهُ إلّا خُبزا يَأكُلُهُ !۲
سوگند به خدا كه موسى ، جز نانى براى خوردن ، درخواست نكرد .
در اين هنگام ، يكى از آن دو دختر ، باز گشت و به موسى عليه السلام گفت :

1.قصص : آيه ۲۴ .

2.نهج البلاغه : خطبه ۱۶۰ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۵۰ ح ۲۰ .

صفحه از 424