تبليغ - صفحه 403

ه ـ مَثَل هايى براى بيان ويژگى هاى مؤمن و كافر

«مَثَل اين دو گروه ، چون نابينا و كر [ در مقايسه ] با بينا و شنواست . آيا در مَثَل ، يكسان اند؟ پس آيا پند نمى گيريد؟» .

«خدا مَثَلى مى زند : بنده اى است زرخريد كه هيچ كارى از او بر نمى آيد . آيا [ او ] با كسى كه به وى از جانب خود ، روزىِ نيكو داده ايم و او از آن ، در نهان و آشكار ، انفاق مى كند ، يكسان است؟ ستايش ، خداى راست ؛ [ نه! ]بلكه بيشترشان نمى دانند . و خدا مَثَلى [ ديگر ]مى زند : دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او بر نمى آيد و او سربار خداوندگارش است . هر جا كه او را مى فرستد ، خيرى به همراه نمى آورد . آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى دهد و خود بر راه راست است ، يكسان است؟» .

«خدا مَثَلى زده است : مردى است كه چند خواجه ناسازگار ، در [ مالكيت ] او شراكت دارند [ و هر يك ، او را به كارى مى گمارند ]و مردى است كه تنها ، فرمانبر يك مرد است . آيا اين دو ، در مَثَل ، يكسان اند؟ ستايش ، خداى راست ؛ [ نه! ] بلكه بيشترشان نمى دانند» .

«آيا كسى كه مرده[ دل ] بود و زنده اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن ، در ميان مردم راه برود ، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكى هاست و از آن ، بيرون آمدنى نيست؟ اين گونه براى كافران ، آنچه انجام مى دادند ، زينت داده شد» .

«پس آيا آن كس كه نگونسار راه مى پيمايد ، هدايت يافته تر است ، يا آن كس كه ايستاده بر راه راست مى رود؟» .

«و براى آنان ، آن دو مرد را مَثَل بزن كه به يكى از آنها دو باغ انگور داديم و پيرامون آن دو [ باغ ]را با درختان خرما پوشانديم ، و ميان آن دو را كشتزارى قرار داديم . هر يك از اين دو باغ ، محصول خود را [ به موقع ]مى داد و از [ صاحبش ]چيزى دريغ نمى ورزيد ، و ميان آن دو [ باغ ] ، نهرى روان كرده بوديم . و براى او ميوه فراوان بود . پس به رفيقش ـ در حالى كه با او گفتگو مى كرد ـ گفت : «مال من از تو بيشتر است و از حيث افراد از تو نيرومندترم» و در حالى كه او به خويشتن ستمكار بود ، داخل باغ شد [ و ] گفت : «گمان نمى كنم اين نعمت ، هرگز زوال پذيرد و گمان نمى كنم كه رستاخيز ، بر پا شود ، و اگر هم به سوى پروردگارم باز گردانده شوم ، قطعاً بهتر از اين را در بازگشت ، خواهم يافت» . رفيقش ـ در حالى كه با او گفتگو مى كرد ـ به او گفت : «آيا به آن كسى كه تو را از خاك [و] سپس از نطفه آفريد ، آن گاه تو را [ به صورت ] مردى در آورد ، كافر شدى؟ امّا من [ مى گويم ] : اوست خدا ، پروردگار من ، و هيچ كس را با پروردگارم شريك نمى سازم . و چون داخل باغت شدى ، چرا نگفتى : ما شاء اللّه . نيرويى جز از سوى خداى يكتا نيست ؟ اگر مرا از حيث مال و فرزند ، كمتر از خود مى بينى ، اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو را به من عطا فرمايد ، و بر آن [ باغ تو ] ، آفتى از آسمان بفرستد ، تا به زمينى هموار و لغزنده تبديل گردد ، يا آب آن [ در زمين ]فروكش كند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى» . [ پس به او رسيد آنچه بايد برسد ] و [ آفت آسمانى ]ميوه هايش را فرا گرفت . پس براى [ از كف دادن ] آنچه در آن [ باغ ]هزينه كرده بود ، دست هايش را بر هم مى زد ، در حالى كه داربست هاى آن ، فرو ريخته بود و [ به حسرت ]مى گفت : اى كاش هيچ كس را شريك پروردگارم نمى ساختم!» .

صفحه از 424