تبليغ - صفحه 155

از نظر روان شناسى مذهبى ، يكى از موجبات عقبگرد مذهبى ، اين است كه اولياى مذهب ، ميان مذهب و يك نياز طبيعى ، تضاد برقرار كنند ، مخصوصا هنگامى كه آن نياز در سطح افكار عمومى ظاهر شود . ۱
اگر در برنامه ريزى تبليغ دينى ، ميان دين و حقوق سياسى ، اجتماعى و يا فردى مردم ، تضاد برقرار شود ، تبليغ نه تنها موفّق نخواهد بود ، بلكه به ضدّ تبليغ ، تبديل خواهد شد . از اين رو ، كسانى كه ديندارى را به محترم نبودن حقوق سياسى مردم ، عدم آزادى انديشه ، ترك دنيا ، مخالفت با شادى ، گريز از خَلق و ترك ازدواج و مانند اينها تفسير مى كنند ، در واقع ، عليه دين ، تبليغ مى نمايند . شهيد مطهّرى مى گويد :
درست در مرحله اى كه استبدادها و اختناق ها در اروپا به اوج خود رسيده بود و مردم ، تشنه اين انديشه بودند كه حقّ حاكميت ، از آنِ مردم است ، [از سوى] كليسا يا طرفداران كليسا و يا با اتّكا به افكار كليسا ، اين فكر عرضه شد كه مردم در زمينه حكومت ، فقط تكليف و وظيفه دارند ، نه حق . همين كافى بود كه تشنگان آزادى و دموكراسى و حكومت را بر ضدّ كليسا ، بلكه بر ضدّ دين و خدا به طور كلّى بر انگيزد . ۲
يكى از ويژگى هاى اسلام ناب ، اين است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گرفته است . فطرى بودن دين ، بدين معناست كه همه برنامه هاى دينى (اعم از عقايد ، اخلاق و احكام) ، ريشه در فطرت انسان ها دارد . از اين رو ، مبلّغ ، اگر به واقع ، اسلام شناس باشد و نيازهاى فطرى مخاطب را بداند ، هرگز به نام دين و براى تبليغ اسلام ، با خواست فطرى مردم و حقوق طبيعى آنها درگير نمى شود .

1.ر . ك : ص۱۴۳ (اقامه حجّت) .

2.ر.ك: ص ۱۴۳ (اقامه حجّت).

صفحه از 424