مسند و مسند نويسی - صفحه 45

زنجيره به هم پيوسته راويان است كه يكى پس از ديگرى، حديث را روايت مى كنند تا به معصوم(ع) برسد؛ ۱ و نيز به منزله ستونى است كه متن حديث بر آن استوار است. ۲
واژه «مسنَد» اسم مفعول از باب اِفعال و جمع آن، مَسانِد و مَسانيد است. ۳ اين واژه، هم معانى گوناگون لغوى و هم معانى متعدّد اصطلاحى دارد.
ابن فارس و زمخشرى در معنى لغوى آن مى نويسند:
مُسنَد در لغت به معناى دهر و روزگار و يا خطّ «حِمْيَر» است. ۴
در وجه تسميه خطّ حمير به مسند گفته اند:
لأنّ حروفها ترسم على هيأة خطوط مستنده الى أعمِدة. ۵
قبل از اين دو، خليل بن احمد فراهيدى مى گويد:
مسند، يعنى روزگار؛ زيرا اشيا به آن نسبت داده مى شود. مى گويى: فلان حادثه در فلان وقت بود. ۶
ابن منظور، مسند را، اسم ابزار هم معنى كرده است:
هرچه شيئى را بدو نسبت دهى، آن مِسنَد و مُسند ناميده مى شود و جمعش مَساند است. ۷
اگر«مسند» را اسم ابزار بدانيم، حديث مسند، حديثى است كه به آن استناد و برآن اعتماد مى شود، و دليلى به

1.نهاية الدراية، سيد حسن صدر، ص۱۲

2.أساس البلاغة، زمخشرى، ص۳۱۰

3.بلقينى گويد: مسانيد بهتر است و در اين باره رساله اى نوشته ام به نام«ذكر الأسانيد فى لفظة المسانيد»(محاسن الإصطلاح، ص۱۱۲).

4.مجمل اللغة، ابن فارس، ج۱،ص۴۷۴؛ أساس البلاغة، زمخشرى، ص۳۱۰

5.تاريخ اللغات السامية، ص۲۴۳؛ المفصّل فى تاريخ العرب قبل الاسلام، ج ۸،ص۲۰۲ـ ۲۴۸، كه بحث گسترده اى در اين باره دارد.

6.العين، ج۷، ص۲۲۸

7.لسان العرب، ابن منظور،ج ۶، ص۳۸۷؛ فيّومى نيز در المصباح المنير (ص۳۵۱) همين گونه گفته است.

صفحه از 53