سهم زنان در نشر حديث(3) - صفحه 137

قرن سوم

1 . فاطمه دختر محمد بن على بن شريعة اللخمى، خواهر ابو محمد الباجى الاشبيلى ؛ وى و برادرش از برخى اساتيدْ اجازه روايت داشتند كه يكى از آنها محمد بن فطيس الالبيرى(م 329ق) است. او تمامى روايتهايش را به اين دو نفر اجازه كرده است. ۱
2 . غدا دختر عبدالرحمن بن حمدون از مردمان قرطبه؛ وى به صورت اجازه از سعيد بن عثمان اعناقى (233 - 305ق) حديث روايت مى كند. ۲

قرن ششم

1 . فخرالنساء دختر رستم بن ابى الرجا الاصفهانى؛ محى الدين عربى مى گويد:
در سال 598 ق، وارد مكه شدم و فضلا و دانشمندان بسيارى ديدم كه از ميان آنان، مكين الدين ابوشجاع زاهر بن رستم و خواهرش، به جز علم، به تهذيب و خودسازى مشغول بودند. از برادرش سنن ترمذى و برخى اجزاى حديثى را سماع كردم.
از فخر النساء، بلكه فخرالرجال و العلماء نيز تقاضاى سماع حديث كردم،ولى او در جواب گفت: آرزوها بر باد رفته و مرگ نزديك است و من به جاى پرداختن به روايت حديث به عمل رو آورده ام. گويا مرگ را مى بينم كه ناگهان مى آيد و سنّ پشيمانى دق الباب مى كند.
محى الدين گويد:
وقتى اين پيغام را از او شنيدم، اين شعر را برايش نوشتم:

1.دور المرأة في خدمة الحديث في القرون الثلاثة الأولى، ص ۱۶۸، به نقل از: بغية الملتمس في تاريخ رجال الاندلس، ص ۱۳۵.

2.دورالمراة في خدمة الحديث في القرون الثلاثة الأولى، ص ۱۶۸، به نقل از: تاريخ العلماء و الرواة بالاندلس، ص ۳۴۷.

صفحه از 187