259
ميزان الحكمه ج 08

«وَ إِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ» . ۱

وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِيَ يَوْمَئِذٍ واهِيَةٌ» . ۲

فَإِذا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ» . ۳

يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ» . ۴

يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدا عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ» . ۵

التّفسير:

في تفسير الآلوسي «روح المعاني» في قوله تعالى : «يَومَ تَمورُ السَّماءُ مَورا» : و معنى تمور تضطرب كما قال ابن عبّاس ؛ أي ترتجّ و هي في مكانها ، و في رواية عنه : تشقّق . و قال مجاهد : تدور ، و أصل المَور التردّد في المجيء و الذهاب ، و قيل : التحرّك في تَموُّج ، و قيل : الجريان السريع ، و يقال للجري مطلقا . ۶
و في «مجمع البيان» في قوله تعالى : «و إذا السَّماءُ فُرِجَتْ» : أي شُقّت و صُدعت فصار فيها فروج . ۷
و في قوله تعالى : «وَ انْشَقَّتِ السَّماءُ» : أي انفرج بعضها من بعض «فَهِيَ يَوْمَئذٍ واهِيَةٌ» أي شديدة الضعف بانتقاض بنيتها، و قيل : هو أنّ السماء تنشقّ بعد صلابتها ، فتصير بمنزلة الصوف في الوَهي و الضعف . ۸
و في الميزان في تفسير القرآن في قوله تعالى : «فإِذا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَردَةً كَالدِّهانِ» أي كانت حمراء كالدهان ، و هو الأديم الأحمر . ۹
و في قوله تعالى : «يَومَ تَكونُ السَّماءُ كَالمُهْلِ» ، المُهل : المُذاب من المعدنيّات كالنحاس و الذهب و غيرهما ، و قيل : دردي الزيت ، و قيل : عكر القطران . ۱۰
و في قوله تعالى : «يَومَ نَطْوي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلكُتُبِ كَما بَدَأنا أوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ ......... » إلى آخر الآية : قال في «المفردات»: و السِّجِلّ قيل : حَجَر كان يُكتب فيه ثمّ سُمّي كلّ ما يكتب فيه سِجلاًّ ، قال تعالى : «كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ» أي كطيّه لما كتب فيه حفظا له ، انتهى .
و هذا أوضح معنىً قيل في معنى هذه الكلمة و أبسطه .
و على هذا فقوله : «لِلْكُتُبِ» مفعول طيّ ، كما أنّ السجلّ فاعله ، و المراد أنّ السجلّ ـ و هو الصحيفة المكتوب فيها الكتاب ـ إذا طُوي انطوى بطيّه الكتاب ؛ و هو الألفاظ أو المعاني التي لها نوع تحقّق و ثبوت في السجلّ بتوسّط الخطوط و النقوش ، فغاب الكتاب بذلك و لم يظهر منه عين و لا أثر ، كذلك السماء تنطوي بالقدرة الإلهيّة كما قال : «وَ السَّماواتُ مَطوِيّاتٌ بِيَمينِهِ»۱۱ فتغيب عن غيره و لا يظهر منها عين و لا أثر ، غير أنّها لا تغيب عن عالِم الغيب و إن غاب عن غيره ، كما لا يغيب الكتاب عن السجلّ و إن غاب عن غيره .
فطيّ السماء على هذا رجوعها إلى خزائن الغيب بعد ما نزلت منها و قُدّرت ، كما قال تعالى : «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلومٍ»۱۲ ، و قال مطلقا : «و إلى اللّهِ الْمَصيرُ»۱۳ ، و قال : «إنَّ إلى رَبِّكَ الرُّجْعى» . ۱۴
و لعلّه بالنظر إلى هذا المعنى قيل : إنّ قوله : «كَما بَدَأنا أوَّلَ خَلقٍ نُعيدُهُ» ناظر إلى رجوع كلّ شيء إلى حاله التي كان عليها حين ابتُدئ خلقه ، و هي أنّه لم يكن شيئا مذكورا ، كما قال تعالى : «وَ قَدْ خَلَقْتُكَ مِنْ قَبلُ وَ لَمْ تَكُ شَيئا»۱۵ ، و قال : «هَلْ أَتى عَلَى الإِنسانِ حينٌ مِنَ الدَّهرِ لَم يَكُنْ شَيْئا مَذكورا»۱۶ . ۱۷

«و آن گاه كه آسمان بشكافد».

«و آسمان كه در آن روز سست شده است، بشكافد».

«آن گاه كه آسمان بشكافد، رنگى سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت».

«روزى كه آسمان چون فلزّ گداخته شود».

«روزى كه آسمان را چون طومارى نوشته درهم نورديم و چنان كه نخستين بار بيافريديم آفرينش آن را از سر گيريم. اين و عده اى است كه برآوردنش به عهده ماست و ما چنان خواهيم كرد».

تفسير :

در تفسير آلوسى (روح المعانى)، ذيل آيه «روزى كه آسمان سخت بچرخد» آمده است : واژه «تمور»، چنان كه ابن عباس گفته، به معناى «مى لرزد» است. يعنى آسمان در همان جايى كه قرار دارد به لرزه در مى آيد. در روايتى ديگر از ابن عباس، اين واژه به معناى «شكافته مى شود» تفسير شده است. مجاهد مى گويد : يعنى بچرخد. واژه «مور» در اصل به معناى آمد و شد است. به قولى به معناى حركتِ موجدار است. به قولى به معناى جريان و حركت سريع است و به معناى مطلق جريان يافتن و روان شدن نيز مى باشد.
در مجمع البيان، ذيل آيه «و آن گاه كه زمين بشكافد» آمده است : يعنى شكاف بردارد و در آن رخنه ها و شكافهايى پديد آيد.
درباره آيه «و آسمان بشكافد» مى گويد :
يعنى قسمتهايى از آن، از قسمتهاى ديگرش شكافته و باز شود. «و آسمان در آن روز سست است» يعنى با درهم شكسته شدن هيكل و ساختمانِ آن، بسيار سست شود. به قولى : آسمانِ سخت و استوار از هم مى شكافد و مانند پشم، سست و نرم مى شود.
در الميزان فى تفسير القرآن، ذيل آيه «و آن گاه كه آسمان شكافته شود، رنگى سرخ چون رنگ چرم خواهد داشت»،آمده است : يعنى مانند«دِهان» كه چرم قرمز است، سرخ رنگ خواهد بود.
درباره آيه «روزى كه آسمان چون مُهل شود» مى گويد : «مُهل» به معناى هر فلزّ گداخته اى مانند مس و طلا و امثال اينهاست.به قولى به معناى «دُرد روغن» است و به قولى نيز به معناى «ته نشين قطران» مى باشد.
آيه «روزى كه آسمان را چون سجلّ (طومارِ) نوشته شده در نورديم و آن را همچنان كه نخستين بار آفريديم دوباره بيافرينيم ......... ». در مفردات آمده است : گفته شده كه «سجلّ» سنگى بوده كه روى آن نوشته مى شده، ولى بعدها به هر چيزى كه روى آن نوشته مى شد سجّل مى گفتند. خداوند متعال فرموده است : «همچون طومارِ نوشته آن را درهم نورديم». يعنى آن طومار، نوشته هاى خود را درهم مى پيچد تا محفوظ بمانند. پايان سخن مفردات. اين معنا روشنترين و ساده ترين معنايى است كه درباره مفهوم اين واژه (سجلّ) گفته شده است.
بنا بر اين، واژه «للكتب» مفعول «طىّ» است و فاعل آن «سجلّ» مى باشد. و مراد اين است كه سجلّ ـ يا همان طومار و صفحه اى كه روى آن نوشته شده است ـ وقتى درهم پيچيده شود با درهم پيچيده شدن آن، نوشته هاى داخل آن نيز، يعنى همان واژگان و معانى اى كه به واسطه خطوط و نقوش نوعى تحقّق و ثبوت در سجّل دارند، درهم پيچيده مى شود و بدين ترتيب نوشته ها ناپيدا مى شوند و هيچ عين و اثرى از آنها ديده نمى شود. آسمان نيز با قدرت الهى اينچنين درهم پيچيده مى شود،چنان كه فرمود : «و آسمانها، به دست او پيچيده مى شوند» و در نتيجه، از جز او پوشيده و پنهان مى شوند و هيچ عين و اثرى از آنها پيدا نمى ماند. ولى از عالَم غيب، پنهان و پوشيده نيستند، هر چند از جز آن پنهانند؛ چنان كه نوشته هاى داخل سجلّ و طومار نيز از خود طومار پنهان نيست، ولى از ديگران پنهان است.
درهم پيچيده شدن اين گونه آسمان، بازگشتش به خزاين غيب است كه در آغاز از اين خزاين به اندازه مقدّر شكل گرفت. چنان كه خداوند متعال مى فرمايد : «هيچ چيزى نيست مگر اين كه خزاين آن نزد ماست و از آن جز به اندازه مشخص و معلوم فرو نمى فرستيم». و در جايى ديگر به طور مطلق مى فرمايد : «و بازگشت به سوى خداست»؛ و باز مى فرمايد : «همانا بازگشت به سوى پروردگار توست».
شايد با التفات به همين معنا گفته شده است : آيه «همچنان كه در آغاز آن را آفريديم دوباره آفرينشش را از سر مى گيريم» ناظر به اين معناست كه هر چيزى به همان حالتى كه در آغاز خلقتش داشته است برمى گردد و آن اين است كه هيچ بود. چنان كه فرموده است : «تو را كه پيش از اين چيزى نبودى، بيافريديم» و فرموده است : «آيا بر انسان مدّتى از روزگار گذشت و او چيزى در خور ذكر نبود؟».

1.المرسلات : ۹.

2.الحاقّة : ۱۶.

3.الرحمن : ۳۷.

4.المعارج : ۸.

5.الأنبياء : ۱۰۴.

6.تفسير الآلوسي: ۲۷/۲۹.

7.مجمع البيان : ۱۰/۶۲۹.

8.الميزان في تفسير القرآن: ۱۰/۵۲۰.

9.الميزان في تفسير القرآن : ۱۹/۱۰۷.

10.الميزان في تفسير القرآن : ۲۰ / ۹ .

11.الزمر : ۶۷.

12.الحجر : ۲۱.

13.آل عمران : ۲۸.

14.العلق : ۸.

15.مريم : ۹.

16.الدهر : ۱.

17.الميزان في تفسير القرآن : ۱۴/۳۲۸.


ميزان الحكمه ج 08
258

2939

اِنشِقاقُ السَّماءِ

الكتاب :

يَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْرا» . ۱

2939

شكافته شدن آسمان

قرآن :

«روزى كه آسمان سخت بچرخد».

1.الطور : ۹.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 08
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 545044
صفحه از 632
پرینت  ارسال به