333
ميزان الحكمه ج 10

(انظر) الترغيب و الترهيب: 4/452، 453. صحيح مسلم: 4/1787 باب 5 ـ 7.

3545

مَثَلُ النَّبيِّ صلى الله عليه و آله وَ السّاعةِ

۱۸۵۳۲.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :مَثَلي و مَثَلُ السّاعةِ كَفَرسَي رِهانٍ ، مَثَلي و مَثَلُ السّاعةِ كمَثَلِ رجُلٍ بَعثَهُ قَومُهُ طَليعَةً ، فلَمّا خَشِيَ أن يُسبَقَ ألاحَ بثَوبِهِ : اُتيتُم اُتيتُم ! أنا ذاكَ أنا ذاكَ ! ۱

3545

مَثَل پيامبر صلى الله عليه و آله و قيامت

۱۸۵۳۲.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت من و قيامت، مانند دو اسب مسابقه است. حكايت من و قيامت، حكايت مردى است كه عدّه اى او را براى خبر يافتن از وضعيت دشمن پيشاپيش روانه كرده اند و او از ترس اين كه دشمن زودتر از او خود را به مردمش برساند، جامه اش را درمى آورد و با آن علامت مى دهد [يعنى]: به شما حمله شده! به شما حمله شده! من هستم! من هستم!

1.كنز العمّال : ۳۸۳۳۲.


ميزان الحكمه ج 10
332

۱۸۵۳۰.عنه صلى الله عليه و آله :مَثَلي و مَثَلُ ما بَعَثَني اللّهُ بهِ كمَثَلِ رجُلٍ أتى قَوما فقالَ : يا قَومُ، إنّي رأيتُ الجَيشَ بعَيني ، و إنّي أنا النَّذيرُ العُريانُ، فالنَّجاءَ النَّجاءَ! فأطاعَتهُ طائفَةٌ مِن قَومٍ، فأدلَجوا و انطَلَقوا على مَهلِهِم فنَجَوا ، و كَذّبَتهُ طائفَةٌ مِنهُم فأصبَحوا مكانَهُم، فصَبَّحَهُمُ الجَيشُ فأهلَكَهُم و اجتاحَهُم ، فذلكَ مَثَلُ مَن أطاعَني و اتَّبَعَ ما جِئتُ بهِ ، و مَثَلُ مَن عَصاني و كَذّبَ بما جِئتُ بهِ مِن الحقِّ . ۱

۱۸۵۳۱.كنز العمّال :قال رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : إنّما مَثَلي و مَثَلُكُم و مَثَلُ الأنبياءِ كمَثَلِ قَومٍ سَلَكوا مَفازَةً غَبَراءَ ، لا يَدرونَ : ما قَطَعوا مِنها أكثَرُ أم ما بَقِيَ ، فحَسَرَ ظُهورُهُم و نَفِدَ زادُهُم و سَقَطوا بَينَ ظَهْرانَيِ المَفازَةِ فأيقَنوا بالهَلَكَةِ ، فبَينَما هُم كذلكَ إذ خَرَجَ علَيهِم رجُلٌ في حُلّةٍ يَقطُرُ رأسُهُ، فقالوا : إنّ هذا لَحَديثُ عَهدٍ بالرِّيفِ، فانتَهى إلَيهِم فقالَ : مالَكُم يا هؤلاءِ ؟ قالوا : ما تَرى ؟! حَسَرَ ظَهرُنا و نَفِدَ زادُنا و سَقَطنا بَينَ ظَهرانَيِ المَفازَةِ ، و لا نَدري ما قَطَعنا مِنهُ أكثَرُ أم ما بَقِيَ علَينا ؟ قالَ : ما تَجعَلونَ لِي إنْ أورَدتُكُم ماءً رِوَىً و رياضا خُضرا؟ قالوا: نَجعَلُ لَك حُكمَكَ .........
فأورَدَهُم رياضا خُضرا و ماءً رِوَىً، فمَكَثَ يَسيرا فقالَ : هَلِمُّوا إلى رياضٍ أعشَبَ مِن رياضِكُم ، و ماءٍ أروى مِن مائكُم ، فقالَ جُلُّ القَومِ : ما قَدَرنا على هذا حتّى كِدْنا ألاّ نَقدِرَ علَيهِ ! و قالَت طائفَةٌ مِنهُم : أ لَستُم قَد جَعَلتُم لهذا الرّجُلِ عُهودَكُم و مَواثيقَكُم أن لا تَعصُوهُ و قَد صَدَقَكُم في أوَّلِ حَديثِهِ ، و آخِرُ حَديثِهِ مِثلُ أوَّلِهِ ؟! فَراحَ و راحُوا مَعهُ، فأورَدَهُم رياضا خُضرا و ماءً رِوىً ، و أتى الآخَرينَ العَدُوُّ مِن تَحتِ لَيلَتِهِم، فأصبَحوا ما بينَ قَتيلٍ و أسيرٍ . ۲

۱۸۵۳۰.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :حكايت من و آنچه خداوند مرا به آن مبعوث كرده، حكايت مردى است كه نزد مردمى مى رود و مى گويد: اى مردم! من با چشم خود لشكر [دشمن] را ديدم و همانا من هشدار دهنده آشكار و بى پرده ام. خود را برهانيد! خود را برهانيد! پس، گروهى از آن مردم اطاعتش مى كنند و شب هنگام رهسپار مى شوند و به آرامى پيش مى روند و نجات مى يابند؛ و گروهى از ايشان سخن او را دروغ مى شمارند و شب را در جاى خود مى گذرانند و آن لشكر سپيده دم بر ايشان مى تازد و همه را قلع و قمع مى كند. اين است حكايت كسى كه از من اطاعت كند و از آنچه آورده ام پيروى نمايد و حكايت كسى كه از من نافرمانى كند و آنچه را از حق آورده ام دروغ شمارد.

۱۸۵۳۱.كنز العمّال :پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: حكايت من و شما و پيامبران، حكايت گروهى است كه بيابانى خشك و سوزان را مى پيمايند و نمى دانند مسافتى را كه پيموده اند بيشتر است يا آنچه مانده؟ خسته و كوفته مى شوند و توشه شان به پايان مى رسد و در وسط بيابان مى افتند و يقين مى كنند كه از بين مى روند. در همين حال ناگاه مردى حُلّه بر تن در حالى كه از سرش آب مى چكد، نمايان مى شود. آن عدّه مى گويند: اين مرد ، تازه از آبادى مى آيد. پس، چون به آنها مى رسد مى گويد: هان! شما را چه شده است؟ آن عده مى گويند: مى بينى كه از نفس افتاده ايم و توشه مان تمام شده و در وسط اين بيابان از پا در آمده ايم و نمى دانيم بيشتر راه را پيموده ايم يا كمترش را؟ آن مرد مى گويد: اگر شما را به آبى گوارا و باغ و بستانهاى سرسبزم برسانم، به من چه مى دهيد؟ آنها مى گويند: هر چه تو بگويى فرمان خواهيم برد .........
آن مرد آنها را به باغهايى سرسبز و خرم و آبى گوارا مى رساند و پس از درنگى كوتاه به آنها مى گويد: برخيزيد تا شما را به باغ و بستان هاى سرسبزتر از اين جا و آبى گواراتر از اين آب ببرم. اما بيشتر آن عدّه مى گويند: چيزى نمانده بود كه به همين مقدار هم دست نيابيم. ليكن گروهى از ايشان مى گويند: مگر با اين مرد عهد و پيمان نبستيد كه نا فرمانيش نكنيد! او در آغاز به شما راست گفت و اين حرفش هم مانند حرف اوّلش راست است. پس اين گروه با او به راه مى افتند و او آنها را به باغهايى خرّم و آبى گوارا مى رساند. اما ديگران [همان جا مى مانند و ]شب هنگام گرفتار شبيخون دشمن مى شوند و صبحگاه از آنان چيزى جز كشته و اسير باقى نمى ماند.

1.كنز العمّال : ۹۱۴.

2.كنز العمّال : ۱۰۱۵.

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 10
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 242406
صفحه از 572
پرینت  ارسال به