497
ميزان الحكمه ج 11

قصة زكريّا عليه السلام في القرآن :

وصفـه عليه السلام :

وصفه اللّه سبحانه في كلامه بالنبوّة و الوحي ، و وصفه في أوّل سورة مريم بالعبوديّة ، و ذكره في سورة الأنعام في عِداد الأنبياء ، و عدّه من الصالحين ، ثمّ من المجتبَين ـ وهم المخلَصون ـ و المهديّين .

تاريخ حياته :

لم يُذكر من أخباره في القرآن إلاّ دعاؤه لطلب الولد و استجابته و إعطاؤه يحيى عليهما السلام ، و ذلك بعد ما رأى من أمر مريم في عبادتها و كرامتها عند اللّه ما رأى .
فذكر سبحانه أنّ زكريّا تكفّل مريم لفقدها أباها عمران ، ثمّ لمّا نشأت اعتزلت عن الناس و اشتغلت بالعبادة في محراب لها في المسجد ، و كان يدخل عليها زكريّا يتفقّدها «كُلَّما دَخَلَ علَيها زَكريّا المِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقا قالَ يا مَرْيَمُ أنّى لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِن عِنْدِ اللّهِ إنّ اللّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ» . ۱
هنالك دعا زكريّا ربّه و سأله أن يهب له من امرأته ذرّيّة طيّبة ، و كان هو شيخا فانيا و امرأته عاقرا ، فاستجيب له و نادته الملائكة و هو قائم يصلّي في المحراب أنّ اللّه يبشّرك بغلام اسمه يحيى ، فسأل ربّه آيةً لتطمئنّ نفسه أنّ النداء من جانبه سبحانه ، فقيل له : إنّ آيتك أن يُعتَقَل لسانك فلا تُكلّم الناس ثلاثة أيّام إلاّ رمزا ، و كان كذلك ، و خرج على قومه من المحراب و أشار إليهم أن سبّحوا بكرة و عشيّا ، و أصلح اللّه له زوجه فولدت له يحيى عليهما السلام(آل عمران : 37 ـ 41 ، مريم : 2 ـ 11 ، الأنبياء : 89 ، 90) .
و لم يُذكر في القرآن مآل أمره عليه السلام و كيفيّة ارتحاله ، لكن وردت أخبار متكاثرة من طرق العامّة و الخاصّة أنّ قومه قتلوه ، و ذلك أنّ أعداءه قصدوه بالقتل فهرب منهم و التجأ إلى شجرة ، فانفرجت له فدخل جوفها ثمّ التأمت ، فدلّهم الشيطان عليه و أمرهم أن ينشروا الشجرة بالمنشار ، ففعلوا و قطعوه نصفَين فقُتل عليه السلام عند ذلك .
و قد ورد في بعض الأخبار أنّ السبب في قتله أنّهم اتّهموه في أمر مريم و حَبْلها بالمسيح ؛ و قالوا : هو وحده كان المتردّد إليها الداخل عليها ، و قيل غير ذلك . ۲

داستان زكريّا عليه السلام در قرآن:

وصف آن بزرگوار:

خداوند سبحان در كلام خود زكريّا را به صفت نبوّت و وحى وصف كرده و در آغاز سوره مريم وصف عبوديت را درباره وى به كار برده است. در سوره انبياء او را در شمار پيامبران ياد كرده و از صالحان و سپس از برگزيدگان ـ يعنى همان مخلَصان ـ و رهيافتگان به شمارش آورده است.

تاريخ زندگى او:

در قرآن از اخبار زكريّا جز همين نكته نيامده است كه پس از مشاهده عبادت هاى مريم و كرامت و منزلت او نزد خداوند، دعا كرد خداوند به وى فرزندى عطا كند و خدا هم دعايش را اجابت فرمود و يحيى عليه السلام را بدو بخشيد.
خداوند سبحان فرموده است كه چون مريم پدر خود عمران را از دست داد، زكريّا سرپرستى او را به عهده گرفت و پس از آنكه بزرگ شد از مردم كناره گيرى كرد و در محرابى كه در مسجد براى خود داشت به عبادت مشغول شد. زكريّا به مريم سر مى زد «و هرگاه زكريا در محراب بر او وارد مى شد، نزد او [نوعى ]خوراكى مى يافت. مى گفت : اى مريم! اين از كجا براى تو آمده است؟ و او مى گفت : اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد، بى شمار روزى مى دهد».
اين جا بود كه زكريّا پروردگارش را به دعا خواند و از او خواست تا از همسرش فرزندى پاك به او ببخشد. زكريّا پير مردى فرتوت و زنش نيز نازا بود. خداوند دعايش را اجابت كرد و در حالى كه در محراب خود به نماز ايستاده بود، فرشتگان ندايش دادند : خداوند تو را به پسرى كه نامش يحيى است نويد مى دهد. زكريّا براى اينكه مطمئن شود آن ندا از جانب پروردگار سبحان است، از او نشانه اى خواست. به زكريّا گفته شد : نشانه ات اين است كه زبانت را در كام كشى و سه روز با مردم سخن نگويى، مگر با اشارت. و همين طور هم شد و زكريّا از محراب خود بيرون شده نزد قوم خويش آمد و به آنان اشاره كرد كه صبح و شام تسبيح خدا گوييد و خدا همسر او را برايش شايسته (آماده حمل) گردانيد و او يحيى را به دنيا آورد (آل عمران: 41 ـ 37؛ مريم: 11 ـ 2 و انبياء: 90 ـ 89).
در قرآن از فرجام كار زكريّا و نحوه درگذشت او ياد نشده است امّا اخبار فراوانى از طرق سنّى و شيعه رسيده است مبنى بر اينكه قومش او را به قتل رساندند. بدين گونه كه دشمنان زكريّا تصميم گرفتند او را بكشند و زكريّا از دست آنان گريخت و به درختى پناه برد. درخت براى او شكافته شد و زكريّا به داخل آن رفت و آن گاه درخت سر به هم آورد. امّا شيطان مخفى گاه زكريّا را به دشمنانش نشان داد و به آنها گفت كه درخت را ارّه كنند. آنان اين كار را كردند و زكريّا عليه السلام را با ارّه دو شقّه كردند و زكريّا بدين گونه كشته شد .
در بعضى اخبار آمده است كه سبب كشتن زكريّا، اين بود كه مردم در قضيه مريم و حامله شدن مسيح عليه السلام او را متهم كردند و گفتند : تنها او بوده كه نزد مريم رفت و آمد مى كرده است. دلايل ديگرى نيز گفته شده است.

1.آل عمران : ۳۷ .

2.الميزان في تفسير القرآن : ۱۴/۲۷ .


ميزان الحكمه ج 11
496

3747

زَكَرِيّا عليه السلام

الكتاب :

«وَ زَكَرِيَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ * فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَ يَدْعُونَنَا رَغَبا وَ رَهَبا وَ كَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ» . ۱

(انظر) آل عمران : 38 ـ 41 ، مريم : 1 ـ 15 .

الحديث :

۱۹۷۶۷.رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :خَرَجَت بَنو إسرائيلَ في طَلَبِ زَكريّا ليَقتُلوهُ ، فخَرَجَ هارِبا في البَرِّيَّةِ ، فانفَرَجَت لَهُ شَجَرَةٌ فدَخَلَ فيها فَبَقِيَت هُدبَةٌ مِن ثَوبهِ، فجاؤوا حتّى قامُوا علَيها فنَشَروهُ بالمِنشارِ . ۲

۱۹۷۶۸.عنه صلى الله عليه و آله :كانَ زَكريّا نَجّارا . ۳

۱۹۷۶۹.الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :إنّ زَكَريّا كانَ خائفا فهَرَبَ فالتَجأ إلى شَجَرَةٍ ، فانفَرَجَت لَهُ و قالَت : يا زَكريّا ادخُلْ فِيَّ ، فجاءَ حتّى دَخَلَ فيها ، فطَلَبوهُ فلَم يَجِدوهُ ، و أتاهُم إبليسُ ـ و كانَ رآهُ ـ فدَلَّهُم علَيهِ فقالَ لَهُم : هُو في هذهِ الشَّجَرَةِ فاقطَعوها ، و قَد كانوا يَعبُدونَ تلكَ الشَّجَرَةَ فقالوا : لا نَقطَعُها ، فلَم يَزلْ بِهِم حتّى شَقُّوها و شَقُّوا زَكريّا عليه السلام . ۴

3747

زكريّا عليه السلام

قرآن :

«و زكريّا را [ياد كن] هنگامى كه پروردگار خود را خواند : پروردگارا! مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگانى. پس[دعاى] او را اجابت نموديم و يحيى را بدو بخشيديم و همسرش را براى او شايسته (آماده حمل) كرديم زيرا آنان در كارهاى خير شتاب مى نمودند و ما را از روى رغبت و بيم مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند».

حديث :

۱۹۷۶۷.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :بنى اسرائيل در جستجوى زكريّا بر آمدند تا او را بكشند. زكريا به صحرا گريخت. درختى براى او دهان باز كرد و زكريا داخل آن رفت، امّا ريشه اى از لباس او بيرون ماند. بنى اسرائيل آمدند و روى درخت رفتند و او را ارّه كردند.

۱۹۷۶۸.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :زكريّا نجّار بود.

۱۹۷۶۹.امام صادق عليه السلام :زكريّا از ترس گريخت و به درختى پناه برد. درخت براى او شكاف خورد و گفت : اى زكريّا! داخل من شو. زكريّا رفت و داخل درخت شد. تعقيب كنندگان در جستجوى او برآمدند، پيدايش نكردند. ابليس كه او را ديده بود، نزد تعقيب كنندگان آمد و جاى زكريّا را به آنان نشان داد و گفت : او داخل اين درخت است، درخت را قطع كنيد. مردم كه آن درخت را مى پرستيدند، گفتند : ما آن را قطع نمى كنيم. ابليس آن قدر به گوش آنان خواند تا سرانجام درخت و زكريّا را [كه داخل آن بود ]شقّه كردند.

1.الأنبياء : ۸۹ و ۹۰ .

2.كنز العمّال : ۳۲۳۳۰ .

3.كنز العمّال : ۳۲۳۲۹ .

4.قصص الأنبياء : ۲۱۷/۲۸۴ .

  • نام منبع :
    ميزان الحكمه ج 11
    سایر پدیدآورندگان :
    شیخی، حمید رضا
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    هفتم
تعداد بازدید : 120930
صفحه از 572
پرینت  ارسال به