هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 220

بسيار سفته ۱ امّا آنچه در اين مقام دانستن ۲ آن مناسب است آن است كه حمد ثنايى است به لسان كه از آن به ذكر خير بر وجه تعظيم ظاهرى ۳ و باطنى تعبير كنند و شكر ، فعلى است كه مشعر بود به تعظيم ۴ منعم به سبب انعام او ۵ و اين معنى شامل است ۶ ذكر زبانى و محبّت و اعتقاد جنانى و اعمال اركانى را ؛ چنانچه در حديث به دو قسم اوّل اشعارى از كلمه «فقد شكرني» و «قد أدّى شكرها» فهم مى شود . و امّا حمد به زبان بود و بس ۷ چنانچه از كلمه «فقال الحمد للّه » إيمائي بدان معلوم مى گردد و اعميّت شكر بلا شبهه از اين حديث استنباط توان نمود ؛ چنانچه مذهب بعضى اين است كه صدق حمد بدون شكر ، مصوّر نيست و عكسش واقع است . پس حمد زبانى ، مادّه اجتماع بود ۸ و شكر جنانى ، مادّه افتراق و بعضى عموم از جانبين اعتبار كرده اند ؛ چه صدق حمد بر وصف به علم و شجاعت و امثال آن بدون شكر هم مسلّم دارند .
و حقّ آن است كه شكر چون ۹ به ازاى نعم فواضل مستعمل مى شود كه آن مواهب الهى است جلّ شأنه و آن را مراياى متعدّيه گويند و حمد ۱۰ به ازاى نعم فواضل و به ازاى غير آن كه فضايل است و آن را مراياى غير متعدّيه گويند مستعمل مى باشد . پس شكر به اعتبار مورد ، اعمّ بود از حمد و به اعتبار متعلّق ، اخصّ و حمد بر عكس اين . و بعضى از صوفيه حمد را به اظهار صفات كماليه تعريف فرموده اند و بر اين تقدير شامل بود قول و فعل را ، و شكر را صرف نعمت حق بر آنچه مقصود است در حكمت بالغه دانسته اند و اين شامل بود محبّت و ذكر خير و فعل جميل را .
اكنون چون اين معانى به وضوح پيوست ، بدان ـ أسعدك اللّه تعالى في الدّارين ـ كه حضرت سيّد الكونين و اِمام الثّقلين ـ عليه الصّلاة والسّلام ـ به اظهار اين خطاب از حضرت ربّ الأرباب طالبان عزّ كمالات و مراقبان نفحات عنايات را دلالت مى نمايد به ۱۱ سلوك منهج حمد و شكر حضرت منعم كه آن اشرف مقامات اصحاب شهود و

1.ف: سفته اند .

2.ف: دانسته .

3.ف: ظاهر .

4.ف: تعظّم .

5.ف: ـ او .

6.. ف : + به .

7.م: پس .

8.ف: ـ بود .

9.ف: چون شكر .

10.ف: ـ به ازاى نعم فواضل ... حمد.

11.ف: ـ به .

صفحه از 337