شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 193

آماق : جمع موق ، به معنى گوشه ۱ چشم كه به طرف بينى واقع است .
وذرفات : جمع ذرف به معنى سيل ، و اضافه ذرفات به دموع ، اضافه صفت به موصوف است ، و در بعضى نسخ ، « زفرات » واقع است كه جمع «زفره» باشد و زفره از سينه نَفَسِ دردناك كشيدن است .
و بر اين تقدير اجرا ظاهر نيست و محتاج است به تكلّفى ؛ يعنى : جارى گردان ، بار خدايا ، به جهت ترسناكى كه مرا هست / 165 / از تو ، از گوشه هاى چشم من سيل هاى اشك ها را يا قطرات اشك ها را ، يا چون كسى خوف كند و از كسى ترسد ، گريه در گلوى او مى پيچد و بيرون نمى آيد و نَفَسِ دردناك مى كشد . پس ممكن است [ كه ]معنى اين باشد كه : روان گردان يا ريزان گردان از جهت مخافتىِ كه مراست از تو ، از گوشه هاى چشم من گريه هاى در گلو پيچيده را كه نفس هاى دردناك از آن مُشعِر است ، يا اشك هاى صدادار و گريه هاى آوازدار دارد .

وَ أَدِّبِ اللّهُمَّ نَزَقَ الْخُرْقِ مِنِّي بِأَزِمَّةِ الْقُنُوعِ

أدّبْ أي : أصلح ، و در بعضى نسخ به ذال مجمعه واقع گرديده است به معنى : اطردْ و امنع .
والنزق : الخفة والطيش ، ونَزَقَ الفرس كنصر : نزا أي : وثب .
والخرق : ضدّ الرّفق .
وأزمّة : جمع زمام ، و زمام : مهار شتر .
والقنوع بفتح القاف : القناعة ، وبضمها : السّؤال .
يعنى : شايسته و درست گردان ـ خداوندا ـ خفّت مزاج و سبك بارى و بدخويى و سركشى خوى بد را از من به مهارهاى قناعت كردن . تشبيه نموده نفس را به شتر سركش بدخويى ، و سؤال تذلّل و خوارى و انقياد و تأديب نفس نموده كه به منزله مهار است .
بدان كه از قناعت كردن و به اندكْ بضاعت ، راضى شدن ، غنا و تفوّق بر خلق خدا

1.ب : كنج .

صفحه از 231