شرح دعاي صباح (شوشتري) - صفحه 214

تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَتُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ

در مى آورى تو شب را در افق ديگر در روز ، در وقت درازى روز كه زوال آفتاب است ، به نقطه انقلاب شَتَوى تا زمان حلول او به نقطه انقلاب صيفى كه از اجزاى شب مى كاهى و در اجزاى روز مى افزايى تا روزى كه اوّل سرطان است ، اَطوَل ايّام مى شود ، و در اوّل جَدْى ، اَقصَر ايّام و حال آن كه در مى آورى روز را در همان وقت در شب در افق ديگر ، و شب را بدان سبب زياده مى سازى كه در آخر قوس ، اَطوَل ليالى و در آخر جوزا ، اَقصَر ليالى مى گردد .
بدان كه هر بلدى به اعتبار طول و عرض ، روز و شب را / 188 / در درازى و كوتاهى متفاوت قرار فرموده . پس وقتى كه از شب مى كاهانَد ، در همان وقت نيز به شب مى افزايد در روز مى افزايد ، و در همان وقت كه از روز مى كاهانَد ، مستمر بر وتيره واحده در اكثر معموره به حساب راست و تقديرِ درست .

[ دليل بر بطلان قول ثنويان و مجوسان و عدم شريك و اثبات صفات ثبوتى و سلبى ]

بدان كه فقره شريفه ، دليل است بر فساد و بطلان قول ثَنَويان و مجوسان كه مى گويند : عالم را دو صانع است : يزدان و اهرمن . يزدان را خدا گويند و اهرمن را شيطان ، و گويند : يزدان ، مطبوع است بر خير ، و شرّ نتواند كرد ، و اهرمن ، مطبوع است بر شرّ ، و خير نتواند كرد ؛ و ثنويان گويند : دو صانع نور و ظلمت اند . بعضى از ايشان گويند هر دو قديم اند و بعضى گويند : نور ، زنده و ظلمت ، خواهد مُرد يا مُرده است ، و وطى مادر و خواهر و عمّه و خاله و آنچه از ايشان برآيد ، حلال دانند ، و غسل جنابت نكنند ، و مُرده در خاك دفن نكنند و در دخمه اى گذارند .
و مكرّر ، به دليل ثابت شد كه نور و ظلمت ، جسم اند و هر جسم ، محتاج به اجزا و حادث . پس خدايى را نشايد ، و اگر ـ والعياذ باللّه ـ چنين مى بود ، اِسناد نور و ظلمت به خداى تعالى نمى شد ، يا مى بايست هميشه روز باشد يا هميشه شب باشد ؛ زيرا كه يزدان و اهرمن نمى خواستند هر يك حكم خود و كار خود را مغلوب

صفحه از 231