415
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2

دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
414

3

فصيح الزمان شيرازى

(م 1364ق)

سيد محمد فرزند سيدابوالقاسم مجتهد شيرازى از اكابر اهل منبر و افاضل وعاظ و معمّرين خطباء ملقب و مشهور به فصيح الزمان بوده است.
در سال 1255 قمرى در شيراز به دنيا آمده و پس از گذرانيدن دوران كودكى مشغمل به خواندن فارسى و بعد مقدمات و ادبيات و سطوح فقه و اصول و حكمت را از مدرسين شيراز آموخته و از محضر مرحوم والدش و ساير اعلام استفاده نموده و در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار به تهران آمده و به واسطه داشتن صوت خوب و جامعيت در منبر مورد توجه عموم و بالاخص دربار شاهنشاه قاجار شده و در بسيارى از مسافرتهاى شاه ملازم ركاب و روضه خوان حرمسراى شاه بوده است.
نگارنده گويد: او را در اواخر عمرش در شهر رى ملاقات كرده و شنيدم از وى كه مى گفت وقتى كه ناصرالدين شاه به زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السلام مشرف شده بود در خدمتش بودم و هنگامى كه در حرم مطهر مورد هدف تير ميرزا رضاى كرمانى قرار گرفت من پشت سر شاه بودم و ياد دارم كه ميرزا على اصغر خان اتابك او را به سينه گرفته و پيوسته با او صحبت مى كرد و او را به كالسكه سلطنتى نشانده و همين طور اور ا در بغل خود داشت و متصل بلى قربان مى گفت كه مردم گمان نكنند كه شاه مرده است و بلوا كنند و ايجاد هرج و مرج شود و چند روز جنازه را نگاه داشت و نگذارد حتى دختران و فرزندان شاه هم او را ببينند و يقين به مرگ او كنند و مفاسدى پيش بيايد تا وليعهد او مظفرالدين شاه از تبريز رسيد و بر سرير سلطنت مستقر شد. پس مرگ شاه را اعلان نمود.
در سفر كربلا هم ملازم شاه بود و خاطرات عجيب داشت كه مجال ذكر آن نيست. در بسيارى از شهرهاى ايران مسافرت كرده و سخنرانى مى نمود و اكثر مردم ايران را از منبر و بيانات خود بهره مند مى ساخت.
خاطره مسافرت گيلانش بسيار عجيب مقام نقل آن نيتس، در شعر و ادبيات يد طولاء و طبع روانى داشت و در اشعارش متخلّص به رضوان بود.
مرحوم فصيح الزمان بسيار مبادى آداب و خوش مشرب و ظريف و وسيم و جسيم و خوش منظر و سيما و شيرن زبان و جدا اسم با مسمائى داشت فصيح اهل زمان خود بود تا در سن يكصد و ده سالگى در سال 1364ق در تهران درگذشت و جنازه اش را حمل به اين مزار و در سمت غربى بقعه صدوق در اواسط باغ مدفون گرديد و يكى از ادباء در مرثيه و ماده تاريخ وفاتش گفت:
دريغا كه از گردش آسمان
فصيح الزمان را سرآمد زمان

دريغا كه استاد شعر و ادب
لب از گفتگو بست و رفت از جهان

دريغا از آن شاعر نامدار
كه پيرا به سرداشت طبع جوان

خطيبى اديب از جهان رخت بست
كه در ماتمش خاست آه و فغان

زما باد بر روى پاكش درود
كه جنت مكانست و خلد آشيان

به پرسيدمش سال تاريخ فوت
ز جمعى ادب پرور و نكته دان

يكى آمد از جمع بيرون و گفت
به حق گشت ملحق (فصيح الزمان)

1364ق
از آثار آن مرحوم ديوان شعريست از غزليات و قصايد و مدايح و مراثى اهل بيت عليهم السلامكه از آنها قصيده غزليه ذيل است:
همه هست آرزويم كه به بينم از تو رويى
چه زيان تورا كه من هم برسم به آرزويى

به كسى جمال خود را ننموده و ببينم
همه جا به هر زبانى بود از تو گفتگويى

نه به باغ ره دهندم كه گلى به كام بويم
نه دماغ آنكه از گل شنوم به باغ بويى

همه خوشدل اينكه مطرب بزند به تار چنگى
من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مويى

همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه بنشين كنار جويى

چه شود كه از ترحم دمى اى سحاب رحمت
من خشك لب هم آخر ز توتر كنم گلويى

بشكست اگر دل من به فداى چشم مستت
سر خّم مى سلامت شكند اگر سبوئى

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم
تو ببر سر از تن من ببر از ميانه گويى

ز چه شيخ پاكدامن سوى مسجدم بخواند
رخ شيخ و سجده گاهى سر ما و خاك كويى

نه وطن پرستى از من به وطن نموده يادى
نه زمن كسى به غربت بنموده جستجويى

بنموده تيره روزم ستم سياه چشمى
بنموده مو سپيدم صنم سپيد مويى

چه شود كه راه يابد سوى آن چشمه كامى
چه شود كه كام جويد ز لب تو كام جويى

بره تو بسكه نالم ز غم تو بسكه مويم
شده ام ز ناله نائى شده ام ز مويه موئى

نظرى به سوى رضوانى دردمند مسكين
كه به جز درت اميدش نبود به هيچ رويى

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 132196
صفحه از 845
پرینت  ارسال به