481
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2

دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
480

25

محمّد خان كرمانشاهى معروف به كفرى

او فرزند پير محمّد زارع ، از بازرگانان آن سامان بوده ، و در سال 1245 هجرى قمرى در كرمانشاه زاده شده است . نامبرده از پزشكان و جراحان تحصيل كرده و حاذق معروف زمان خود بود و داراى تأليفاتى نيز در رشته طب مى باشد .
تحصيلات ابتدايى او در مسقط الرأسش در كرمانشاهان صورت گرفت و بعد طبق معمول آن زمان براى فرا گرفتن علوم دينى به نجف اشرف رفت مدتى در آنجا با لباس روحانى مشغول به تحصيل بوده و بعد به مولد خود كرمانشاه مراجعت نمود . در اينجا با دو نفر فرانسوى كه به آن شهر آمده بودند آشنا شده در نزد آنان به يادگرفتن فرانسه اشتغال مى ورزد اين ايام مصادف بوده با سال هاى اول افتتاح مدرسه دارالفنون از اين جهت براى ادامه تحصيل و ورود به مدرسه به تهران مى آيد . طب قديم را در نزد حاج ميرزا عبدالباقى طبيب ملقب به اعتضاد الاطباء كه از فضلاء و اساتيد فن در آن زمان بوده مى آموزد و طب جديد را در نزد دكتر تولوزان فرانسوى ، فرا مى گيرد و ضمنا نيز به تحصيلات خود در دارالفنون ادامه مى دهد . در اين مدت معلومات خود را در رشته هاى گوناگون تكميل نموده و از مدرسه دارالفنون نيز فارغ التحصيل مى شود و بعد با مأموريتى كه رياست قرانتينه باشد به كرمانشاه برمى گردد . مدتى در اين مأموريت باقى بوده و بعد به تشويق دكتر تولوزان حكيم باشى ناصرالدين شاه براى تكميل رشته طب در حدود سال 1287 قمرى به پاريس مى رود و در دانشكده پزشكى آنجا تحصيلات خود را تكميل كرده و با گذراندن پايان نامه (تز) با نمره بسيار خوب در سال 1879 ميلادى ۱ نائل به گرفتن تصديق دكترا در طب از دانشكده
پزشكى پاريس مى شود و ضمنا مجاز بوده كه در فرانسه نيز مطب داشته و به معالجه بيماران بپردازد و عضو مجامع علمى هم بوده است .
خودش در مقدمه كتاب بيماريهاى مقاربتى تأليف خود در باره رفتن به اروپا چنين گويد:
بعد از استقصاء در علوم ادبيه و دينيه در همين كشور به تحصيل علوم طبيه قديم و جديد پرداخت از فوائد مدرسه مباركه دارالفنون و تائيدات نواب اشرف ارفع والا شاهزاده امجد اعلم اعتضاد السلطنه على قلى ميرزا وزير علوم ادام اللّه اقباله حقى عظيم و دينى بزرگ پيرايه رقبه عبوديت ساخت و از مفاوضات جناب فريدالزمان حكيم دانشمند يگانه دكتر تولوزان حكيم باشى مخصوص اعلى حضرت همايون دامت افاضاته حظى وافر و بهره اى وافى برد و فارغ التحصيل شده به اجازه اساتيد معظم مشغول معالجه گرديد اما بدين مايه قناعت نكرده محض مزيد استحضار و كار آگاهى به رخصت چاكران حضرت گردون بسطت پادشاهى بدارالملك پاريس كه مدينه حكماى اين قرن مزيت اقتران است رفت و به سبك صاحبان غيرت مهياى قبول هر گونه تعب و مشقت شده لمحه اى نيارميد و بقدر مقدور در تكميل كليه شعب طب و جراحى كوشيد ...
و نيز در ابتداى كتاب امراض اطفال در اين باب مى نويسد:
... اين بنده پريشان روزگار كرمانشهانى المولد ميرزا محمّد از آن پس كه در ايران اغلب فنون و علوم خاصه فلسفه و طب را به پايان بردم محض مزيد دانش و ازديات بينش و تكميل علوم جديد و ديدن مرضى و بيمارستانات و تشريح كردن نعش انسان و حيوانات و ساير اعمال يدى كه در ايران ممنوع و غير مقدور بود تا آنكه شر ذمه اى بدست آيد كه نتيجه آن عايد عامه مسلمانان و برادران دينى و هموطنان من شود عزيمت اروپا را تصميم دارد ... .
و بعد راجع به تحصيلات خويش در مقدمه كتاب امراض اطفال چنين گويد:
... عهدى مديد و زمانى بعيد در مدارس علميه و در مريضخانه هاى عليه شهر
پاريس اقامت نمود و شانزده علم را جداجدا در انجمن و حضور معلمين و حكماى نامدار و مدرسين و علماى عاليقدر علما و عملاً امتحان داده و در هر يك سر خط و اجازه لياقت و كفايت اخذ نموده تا آنگاه كه منشور دكترى از جانب وزارت علوم دولت بهيه فرانسه به اين جانب داده شد ... .
پس از بازگشت از اروپا كه مدت اقامتش در پاريس مجموعا نه سال بوده بوسيله على قليخان مخبر الدوله ۲ به ناصر الدين شاه معرفى و مورد لطف او قرار مى گيرد . مدتى طبيب تلگرافخانه ـ معلم دارالفنون و طبيب شاه بود و بعد به سمت رياست بيمارستان دولتى (ابن سيناى كنونى) منسوب شد . مدتى در اين سمت ها باقى بود و بواسطه اينكه حرفهايى مى زد كه بگوش مردم عامى آن زمان خيلى سنگين مى آمد و ملاها هم با او ميانه خوبى نداشتند از اين جهت كارهايى كه داشت بتدريج از او گرفته شد . تا سال 1300 ق . جزء اطباى شاه بود و از اين سال به بعد او را كنار گذاشتند و ديگر به دربار حاضر نمى شد و كارش فقط رياست مريضخانه دولتى و معلم طب فرنگى (طب جديد) دارالفنون بوده و از سال 1302 ق . به بعد هم ، از معلمى طب دارالفنون و از سال 1304 ق . از رياست مريضخانه نيز او را معاف كردند و بجاى او ميرزا على دكتر معتمد الاطباء براى معلمى دارالفنون و ميرزا ابو الحسن خان كحال به رياست مريضخانه انتخاب و منصوب گرديدند .
پس از عزل رياست مريضخانه ، در سال 1305 ق . بعنوان طبيب مخصوص حسنعلى خان گروسى امير انظام پيشكار آذربايجان به تبريز رفت و مدتى با او بود . علت رفتن به آذربايجان او هم براى اين بود كه امير نظام در جمادى الثانيه 1305 ق . در تبريز سخت مريض شد تا جائيكه دولت (يعنى شاه) خواست جانشينى براى او تعيين كند و چون بعد بهبود يافت دولت هم از تعيين جانشين براى وى بكلى منصرف گرديد .
بنابراين آيا چنين شخصى را مى توان كافر و بى دين بشمار آورد . م . ق . هدايت
(مخبر السلطنه) راجع به دكتر محمّد كرمانشاهى در صفحه 68 كتاب خاطرات و خطرات تأليف خود چنين گويد:
قبل از ابوالحسن خان دكتر محمّد كرمانشاهى معروف به كفرى رئيس مريضخانه بود ، ميرزا حسين خان صدراعظم به او بى لطف بود . در مراجعت از فرنگ سرزده به منزل ما آمد پدرم توسط كرد و رياست مريضخانه دولتى را بدو داد مردى خودپسند بود و در صحبت فن و فن مى كرد .
و نيز در صفحه 94 كتاب مزبور حكايتى از او چنين نقل مى نمايد:
دكتر محمّد كرمانشاهى معروف به كفرى با مشتى افاده نزد پدرم آمد سنگ مثانه درشتى با مشت با بسى فن و فن و افاده بسيار گفت كه اين سنگ را امروز درآورده ام و پنج سير وزن دارد مورد تحسين شد . ميراز اسماعيل خان كه در شهر به مجلس آرايى معروف است و پدرم اسم اين قبيل را مگس نقاله گذارده است حاضر بود گفت جناب دكتر مريض در چه حال است؟ گفت البته مريض مرد مى خواهيد سنگ پنج سير از مثانه در بياورند و مريض جان بدر ببرد . ميراز اسماعيل خان باد در صداش انداخته گفت اگر اين طور است من كبد و قلب درمى آورم خنده در گرفت و دكتر قدرى كوچك شد .
دكتر محمّد خان در تاريخ 23 رمضان 1326 قمرى در سن 81 سالگى در تهران بدرود حيات گفت و مقبره اش در ابن بابويه (شهر رى) 6 كيلومترى تهران مى باشد . وى از جمله دكترها و اطباء دربار سلطنتى است كه بر خلاف عده اى از همكاران خود سروسرى با بيگانگان نداشته و سرسپرده نبوده است . آن عده از دكترها و اطباء دربارى كه سرسپرده بيگانگان بوده اند هنوز هم اعقاب آنان مصدر كارها بوده و مشاغل مهم مملكتى را دارا مى باشند .

1.مطابق ۱۲۹۶ قمرى و ۱۲۵۸ خورشيدى .

2.چون بهدارى و بيمارستانها در آن زمان زير نظر او بوده است .

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 132169
صفحه از 845
پرینت  ارسال به