امام على و ويرانى سقاخانه
اين قضيه در خاطر بسيارى از اصناف و كسبه بازار مردم شهر رى هست كه زمان رضاخان سال 1318 شمسى مرآت وزير فرهنگ آن روز از طرف دستور داده بود كه سقاخانه گنبد طلايى صحن مقدس حضرت عبدالعظيم عليه السلام كه اكنون در باغچه عليجان است خراب كنند و گنبد طلايى زيبايى آن را كماكان به موزه دربار ببرند.
عمله ها به اتفاق پاسبانها و مأمورين براى خراب كردن آن آمدند . پس بعضى به مرحوم امامعلى خبر دادند با شتاب آمد و جلوى كُلنگ عمله ها را كه مى خواستند شروع به خرابى سقاخانه كنند گرفت و فرياد كرد به خدا قسم و به آقايم ابوالفضل قسم كه اگر كسى كُلنگى به سقاخانه كه به نام آقاى من ابوالفضل العباس است بزند كلنگ را بر سر او مى كوبم مأمورين و پليسها آمدند و هرچه به او گفتند دستور است گفت هر كه دستور داده غلط كرده من زنده باشم و ببينم سقاخانه آقايم را خراب مى كنند من اين زندگى را نمى خواهم، آخر ديدند حريف نمى شوند متحير بودند چه كنند او را جلب به كلانترى كنند زندان ببرند يا او را بزنند و بسيارى از مردم جمع شده و ناظر مبارزات آن مرحوم بودند كه ناگهان از طرف دربار يا مرآت دستور داده شد كه از خراب كردن سقاخانه خوددارى كنيد و فعلاً دست نزنيد. پس آن مرحوم سقاخانه را بوسيده و پى كار خود رفت و مردم هم پراكنده شدند. اين يكى از خاطراتى است كه از آن مرحوم ديده و نقل كردم و ده ها خاطره ديگر دارم كه مجال ايراد آن نيست. ايشان سرانجام در ماه رمضان 1364ق با اشاره اى كه قبلاً به مرگ خود نموده بود در بيمارستان فيروزآبادى درگذشت و در اين قبرستان نزديك و كنار راه امين آباد مدفون گرديد.