737
دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2

دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
736

96

سيّده خاتون

(م 419 ق)

فاطمه محجوبى

شيرين مشهور به ام الملوك و مكنى به ام رستم از زنان مدبر ، لايق و متنفذ شيعه بود . وى دختر رستم بن شروين از سپهبدان باوند و همسر فخرالدوله ديلمى (366 ـ 687 ق) بود .
فخرالدوله پس از بازگشت از تبعيد خراسان (373 ق) ، وى را به عقد خود درآورد و او بتدريج تسلط و نفوذ زيادى بر همسرش پيدا كرد و نيابت او را بر عهده گرفت .
پس از مرگ فخرالدوله ، پسر خردسالش ابوطالب رستم ملقب به مجدالدوله (378 ـ 420 ق) را به سلطنت رساند اما سررشته امور را عملاً خود در دست گرفت . سيده خاتون به كمك دو تن از وزراى مشاور خويش ، ابوطاهر و ابوالعباس ضُبّى بر قلمرو شوهرش فرمانروايى يافت . ولايتعهدى و حكومت اسمى همدان را به برادر كوچك مجدالدوله ، به نام ابو طالب شاه خسرو داد و او را ملقب به شمس الدوله گردانيد و حكومت اصفهان را به پسر ديگرش ابو شجاع ، ملقب به عين الدوله داد و پسر دايى خويش ، علاء الدوله فرامرز را به سرپرستى او گماشت . به اشاره سيده خاتون ابوالحسن احمد بن فارسى (390 ق) از ادبا و لغويون مشهور براى تعليم او از همدان به رى آمد . همين توجه به تعليم و تربيت او بود كه مجد الدوله فارغ از
دردسرهاى حكومت در سنين جوانى پس از فراغت از حرمخانه به مطالعه در كتابخانه بزرگ خاندانش كه مجموعه هاى ارزشمند ابن عميد و صاحب بن عباد نيز بدان افزوده شده بود اشتغال داشت و دربارش محل اجتماع دانشمندان ، ادبا و فلاسفه بود . در سال 397 ق ، مجدالدوله كه هيجده سال بيشتر نداشت ، بدون مشورت با مادرش ، خطير ابو على را به وزارت يا پيشكارى خود برگزيد . به تحريك او ، مجدالدوله ، مادر را از دخالت در امور بازداشت . سيده خاتون كه فرزند را از اداره حكومت ناتوان مى ديد و دور ماندن خود از حكومت را به معناى زوال دولت همسر و فرزندش مى دانست از او رنجيد و به قلعه طبرك در نزديكى رى رفت . پس از مدتى شبانه از قلعه گريخت و به نزد بدر بن حسنويه ، حاكم كردستان و دوست ديرين همسرش رفت . بدر از او استقبال كرد و لشكرى در اختيار او گذاشت و خود به همراه آنها به جنگ مجدالدوله آمد . شمس الدوله نيز به يارى مادر شتافت و در جنگى كه ميان آنان درگرفت مجدالدوله شكست خورد و اسير شد و به قلعه طبرك تبعيد گرديد . سيده خاتون شمس الدوله را به جاى مجد الدوله در رى به تخت سلطنت نشاند ، اما رسما كارها را همچنان در دست خود گرفت .
چون پس از گذشت يك سال شمس الدوله نيز مانند برادرش ، راه خودسرى و استقلال و معارضه با مادر در پيش گرفت ، سيد خاتون او را از سلطنت خلع و به همدان فرستاد و بار ديگر مجد الدوله را به سلطنت رساند . سيده خاتون به نشانه تشكر از بدر و براساس نگرانى كه از حضور وى در رى داشت او را با هداياى زيادى به كردستان فرستاد و خود به نيابت مجدالدوله ـ كه در ا ين زمان جوان برومندى شده بود ـ به اداره حكومت پرداخت .
شمس الدوله كه از عزل خود ناراضى بود به كمك بدر شورش كرد اما در قم با مقاومت مردم مواجه شد و شكست خورد اما پس از مدتى بروجرد ، نهاوند ، اسدآباد و قسمتى از اهواز را گرفت و به سمت رى راند . سيده خاتون و مجدالدوله از رى
گريختند و به دماوند رفتند . شمس الدوله به دليل شورش سپاه از تعقيب آنها منصرف شد و به همدان بازگشت . در اين هنگام سيده خاتون با شورش ابن فولاد ديلمى مواجه شد كه در اطراف رى ناامنى ايجاد مى كرد . وى براى دفع او از يكى از امراى باوندى كمك خواست . گرچه از اطراف رى رانده شد اما به تحريك منوچهر پسر قابوس زيارى (402 ـ 420 ق) كه از سوى سلطان محمود غزنوى (387 ـ 421 ق) تلويحا حمايت مى شد ، بار ديگر سربرآورد . سيده خاتون ناچار به مصالحه با او گرديد آشوب هاى داخلى ، جنگ خانگى و تحريكات خارجى كه در قلمرو ديالمه و حكومت سيده خاتون هرازگاهى بوجود مى آمد در مجموع باعث ضعف حكومت ديالمه مى شد هر چند كه سيده خاتون با درايت و كياست فوق العاده ، بسيارى از آنها را با پيروزى از سرگذراند . اين اوضاع ، سلطان محمود را بر آن داشت تا رى و نواحى مجاور آن را به قلمرو خود ضميمه كرده و به گنجهاى ارزشمند ديالمه دست يابد . از اين رو نامه اى به سيده خاتون نوشت و به او پيام فرستاد كه «بايد خطبه و سكه با نام من كنى و خراج فرستى والا جنگ را آماده باشى» . پاسخ سنجيده اى كه سيده خاتون براى سلطان محمود فرستاد سبب شد تا وى زنده بود محمود از لشكركشى به رى صرفنظر كرد . به نوشته حمداللّه مستوفى در تاريخ گزيده ، سيده خاتون ، سلطان را «جواب داد كه تا شوهرم در حيات بود من از اين معنى انديشناك بودم كه اگر سلطان چنين فرمايد تدبير چه باشد؟ اما اكنون از آن فارغم جهت آنكه سلطان پادشاهى عاقل است و داند كه كار حرب در غيب است . اگر به جنگ من آيد و مرا قهر كند او را چندان نامى نباشد كه بر زنى بيوه قادر شود . اگر از من شكست يابد اين ننگ تا قيامت از روى دولت او محو نشود . . .».
به نوشته تواريخ قديم ، سيده خاتون زنى با تدبير و با كفايت و لياقت بود ، بساط عدالت را در قلمرو خويش گسترد ، به عرايض مردم شخصا رسيدگى مى كرد و هفته اى پنج روز در شهر رى بار عام مى داد ، به وضع سپاهيان توجه خاص داشت ،
احكام عزل و نصب صادر مى كرد و با فرستادگان پادشاهان و امرا از پشت پرده گفتگو مى كرد و به نوشته حبيب السير «تا او در حيات بود ممالك مجدالدوله رونقى تمام داشت» .
سيده خاتون در شهر رى درگذشت . گويند مزار او ، همان بقعه سيد ملك خاتون و مجاور بقعه امامزاده آل على است .

  • نام منبع :
    دانشمندان و مشاهير حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) و شهر ري ج2
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
    پیوند معرفی کتاب :
    http://www.hadith.net/post/52477
تعداد بازدید : 132171
صفحه از 845
پرینت  ارسال به