265
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

و نزد خلفه القادر باللّه فرستاد، دستور داد تا بزرگان ديلم را به دار آويختند. عده اى را در پوست گاو دوخت و به غزنين فرستاد.» سپس مى گويد: «مقدار پنجاه خروار از دفتر روافض و باطنيان و فلاسفه از سراهاى ايشان بيرون آورد و زير درخت هاى آويختگان بفرمود سوختن ... و اين معامله سلطان محمود آن وقت كرد كه همه علما و ائمه شهر حاضر كردند و بدمذهبى و بدسيرتى ايشان درست گشت و به زبان خود معترف شدند، و دولت از خاندان بوئيان نقل كرد ...».
به گفته بيهقى، محمود همين كه در مذهب كسى مشكوك مى شد، «... اگر بوحنيفه به علم بودى او نگاه نكردى و بر دار كشيدى و بيش از صد هزار كس را از بددينان بدين علت از جهان برداشته بود.» به طورى كه بيهقى نوشته است، محمود به تسخير رى قانع نبود و در سال هاى آخر عمر آرزو مى كرد كه به مغرب و شام حمله كند و در آنجا «... مبتدعان، فلاسفه، زنادقه و ملاحده و قرامطه ...» را كه در مناطق شام و مصر علم كفر و ضلالت برافراشته بودند به شدت سركوبى كند و اين مناطق را بار ديگر به خلفاى عباسى سپارد.
در تاريخ گرديزى فاجعه رى چنين ياد شده است: «... خبر آوردند امير محمود را كه اندر شهر رى و نواحى آن، مردمان باطنى مذهب و قرامطه بسيارند؛ بفرمود تا كسانى را كه بدان مذهب متهم بودند حاضر كردند و سنگريز كردند و بسيار كس را از اهل آن مذهب بكشت و بعضى را ببست و سوى خراسان بفرستاد، تا مردند اندر قلعه ها و حبس هاى او بودند.»
فرخى از اين بيدادگرى ها چنين ياد كرده است:

اين ملك گيتى، گيتى تراستحكم تو بر هر چه تو گويى رواست
ملك رى از قرمطيان بستدىميل تو اكنون به منا و صفاست
آنچه به رى كردى هرگز كه كرديا به تمنا كه توانست خواست
آن كه سقط گفت همى برملااكنون از خون جگر او ملاست
هر كه ازيشان به هوى كار كردبر سر چوبى خشك اندر هواست
بس كه ببينند و بگويند كايندار فلان مهتر و بهمان كياست
خانه بى دينان گيرى همهراست خوى تو چو خوى انبياست
فرخى در مرگ محمود نيز از رفتار ظالمانه او با قرمطيان ياد مى كند:

آه و دردا كه كنون قرمطيان شاد شوندايمنى يابند از سنگ پراكنده و دار
محمود در نامه اى كه به سال 420 به خليفه القادر باللّه مى نويسد، مظالم و بيدادگرى هاى خود را منسوب به نظر و عقيده فقهاى عصر خود مى خواند و مى گويد طبق نظر علماى دين، اين قوم به خدا و ملائكه و كتب آسمانى و پيغمبران در روز قيامت معتقد نيستند و با اين كه به ظاهر دعوى مسلمانى مى كنند، در باطن نماز نمى گزارند، روزه نمى گيرند، زكات نمى دهند و در اموال و زنان چون مزدكيانند و با ايراد اين اتهامات به خود اجازه مى دهد كه به غارت خزاين و سوزاندن كتب و كشتار و به دار آويختن آنان اقدام كند.
دامنه اين اعمال خشونت آميز پس از محمود نيز ادامه يافت؛ به طورى كه بيهقى متذكر شده، نمايندگان خليفه نزد مسعود مى آيند و اعلام مى كنند كه «حسنك قرمطى را بردار بايد كرد و به سنگ ببايد كشت تا بار ديگر به رغم خلفا هيچ كس خلعت مصرى نپوشد و حاجيان را در آن ديار نبرد ...» و به طورى كه خواهيم ديد، مسعود طبق نظر خليفه عمل مى كند. ۱

1.تاريخ اجتماعى ايران، ج ۲، ص ۲۴۹ و ۲۵۰.


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
264

به رونق بود ... تنها شيخ عبدالجبار بن عبداللّه بن على المقرى رازى در مدرس خود در اين شهر به چهارصد شاگرد درس مى گفت. شاهان آل سلجوق به اشاعه مدارس و نشر معارف و ترويج هنر اهتمامى كافى داشتند. به قول آرتور پوپ «شهر رى خصوصا يكى از پايتختهاى فرهنگ جهان شد». ۱ ... طى مراحل تحصيل، بدان ترتيب كه شهيد ثانى مقتول به سال 966 در منية المريد نقل كرده، برحسب استعداد و قابليت دانشجو از 16 تا 25 سال زمان مى گرفت و چنان معمول بود كه تأهل و تزويج را تا پايان تحصيل به تعويق انداختند، چه گفته اند: «ذُبِح العلم في فروج النّساء». ۲
... سلطان محمود پس از تصرف هندوستان و مناطق وسيع ديگر با دادن تلفات سنگين سرزمين غور رادر افغانستان به تصرف خود درآورد و سپس خوارزم و بلخ را تسخير كرد، بعد بسيارى از نواحى ماوراءالنهر را متصرف شد و در سال 420 به قصد فتح رى و اصفهان حركت كرد.

فجايع محمود در رى

محمود پس از تصرف رى، بر خزاين و كتابخانه گرانبها و ذيقيمت مجدالدوله دست يافت و پس از تصرف يك ميليون دينار وجه نقد و پانصدهزار دينار جواهر او، بسيارى از كتب گرانبها و كم نظير مجدالدوله را به اين عنوان كه حاوى مطالب فلسفى و حكمتى و نجومى است، سوخت و از بين برد و حكومت ديالمه را برانداخت و عده زيادى را به جرم بددينى كشت.

انقراض دولت آل بويه در رى

در كتاب مجمل التواريخ و القصص كه در سال 520 هجرى در عهد سلطان سنجر تأليف شده و نويسنده آن معلوم نيست، لشكركشى محمود بن سبكتگين را به شهر رى بيان كرده مى نويسد: «سلطان پس از آن كه از رى خواسته و اموال فراوان گرد آورد

1.دكتر حسين كريمان، رى باستان، ص ۵۲۷ به بعد.

2.تاريخ اجتماعى ايران، سوم، تهران، موسسه انتشارات اميركبير، ۲۵۳۶شاهنشاهى، ج ۲، ص ۲۴۱.

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 93650
صفحه از 416
پرینت  ارسال به