127
جغرافياي ري

جغرافياي ري
126

بيگلربيگى رى

در ابتداى دوره صفوى معمولاً حكمرانان را از هر درجه فقط حاكم مى گفتند. بعدها حكام ايالات بزرگ عنوان بيگلربيگى يافتند. گاهگاه نيز به جاى بيگلربيگى «اميرالامرا» و خيلى به ندرت «خانلرخانى» به كار مى بردند. ۱ اسكندر منشى در زمان فوت شاه عباس اوّل 1038 براى سيزده ايالت ايران بيگلربيگى ذكر مى كند. ۲ براى نمونه در دوران سلطنت شاه محمد خدابنده صفوى 996 ـ 985، سراسر آذربايجان يك نفر بيگلربيگى داشت كه مقرّش تبريز بود و اداره سرزمين وسيعى را (تمام آذربايجان) تا ناحيه شيروان و مغان، ارّان، ايروان و كردستان به عهده داشت. ۳
با توضيحات بالا، اهميت بيگلربيگى روشن مى شود. از اين روست كه دو تن از نويسندگان عهد قاجار محمدتقى خان حكيم و محمدحسن خان اعتماد السلطنه موضوع بيگلربيگى ناحيه رى را شايسته ذكر دانسته و مى نويسند:
«اوّل سلطانى كه بيگلربيگى براى تهران و بلوكات الى فيروزكوه معين كرد، شاه عباس بزرگ بود. ۴
لازم به ذكر است دارالملك رى در اوايل حكومت شاه عباس اوّل صفوى، شهر تهران بوده است كه توضيح آن در بخش مركزيت سياسى رى اين نوشتار عرضه شده است.
تعريف واحد تقسيمات كشورى بيگلربيگى و همچنين تعلق اين واحد به ناحيه رى، نيازمند شرح و تبيين است. از بررسى منابع تاريخ نظام ادارى ايران استفاده مى شود كه واژه بيگلربيگى نام يكى از واحدهاى عالى تقسيمات كشورى ايران در دوران ميانى صفويه و پس از آن محسوب مى شده است. بيگلر بيگى ها قدرت فائقه داشتند. ۵ حتى به امراى چهار ايالت برجسته والى نشين كه در رده اوّل تقسيماتى قرار داشتند به مانند بيگلربيگى هاى مقتدر، اميرالامرا اطلاق نمى شده است. ۶ امّا اين به معناى هم ارز بودن بيگلربيگى ها نبوده است. در مواردى بيگلربيگى يك ناحيه مسئول چندين بيگلربيگى يك ايالت بزرگ بود. رُهربُرن مى نويسد: دستور شهرياران منبعى از اواخر دوره صفويه، حاكم هرات را بيگلربيگى كل خراسان مى نامد. ۷ و يا مثلاً بيگلربيگى آذربايجان خود شامل چندين بيگلربيگى مى شد چنانچه دروويل در سفرنامه اش براى هر كدام از شهرهاى تبريز، اروميه، خوى، مراغه، مرند، ايروان، نخجوان، اهر، اردبيل، ميانه يك بيگلربيگى به عنوان حكمران ذكر مى كند. ۸ در مواردى نيز حاكم يك بيگلربيگى بر بيگلربيگى هاى مجاور هم حكومت مى كرد. همانند بيگلربيگى فارس كه حاكم آن در عين حال حكومت بيگلربيگى كوه گيلويه را هم داشته است و يا قلمرو على شكر (همدان) كه بيگلربيگى آن در عين حال حكومت عراق عرب را هم داشته است. ۹ در كتاب تهران به روايت تاريخ با استناد به كتاب زندگانى شاه عباس اوّل اسامى 13 بيگلربيگى را ذكر مى كند كه نام تهران در ميان آن ها نيست سپس ديدگاه اعتماد السلطنه را در اعطاى بيگلربيگى به تهران (مركز ناحيه رىِ آن زمان) توسط شاه عباس اول را نفى نموده و تهران را «خان نشين» دانسته است. ۱۰ امّا با بررسى مصادر تاريخ نظام ادارى ايران در عهد جديد (از صفويه به بعد) نمى توان به نفى مطلق اعطاى بيگلربيگى تهران (رى) يا اثبات حتمى آن دست يافت. از اين رو اعتنا و اتكا به سخن اعتمادالسلطنه اعتمادى عادى و نسبى و ظنّى است و ممكن است در مقطعى از زمان، تهران داراى بيگلربيگى بوده است. البته نفى و اثبات قطعى آن نيازمند تحقيق و بررسى جامع اسناد و مكاتبات ملكى و ادارى و تاريخى مقطع زمانى مورد نظر است. در اين جا لازم است بر استنتاج پيش گفته، شرح اجمالى از مستندات ارايه گردد.
آن چه آقاى نصراللّه فلسفى در زندگانى شاه عباس اوّل در مورد نظام تقسيماتى دوره صفويه ذكر كرده است مستند به كتاب تذكرة الملوك ميرزا سمعيا در دوره صفوى است. در نوشته ميرزا سمعيا امراى سرحد ايران به ترتيب اهميت به چهار طبقه تقسيم مى شدند: وُلات، بيگلربيگيان و خانان و سلطانان. كه اين دو دسته اخير عزل و نصبشان با ولات و بيگلربيگيان بود. نواحى والى نشين چهار ناحيه عربستان (خوزستان) و لرستان و كردستان و گرجستان بودند. ميرزا سمعيا در مورد بيگلربيگى ها مى نويسد: بيگلربيگيان عظيم الشأن ايران سيزده است: قندهار، شيروان، هرات، آذربايجان، چخورسعد، قراباغ و گنجه، استرآباد، كوه گيلويه، كرمان، مرو شاهى جهان، قلمرو على شكر، مشهد مقدس معلى، دارالسلطنه قزوين. ۱۱ نام بيگلربيگى تهران در اين ليست نيامده است. واقعيت اين است كه نيامدن نام تهران دليل بر نبودن بيگلربيگى آن نيست. زيرا خود ميرزا سمعيا در شرح تفصيلى بلاد و ولايات، از بيگلربيگى عراق و قلمرو توابين آن نام برده است كه نامش در ليست بيگلربيگى سيزده گانه نيامده است و الكاى رى را در شمار نواحى همين بيگلربيگى عراق (عجم) آورده است. ۱۲ و نبايد گمان كرد كه بيگلربيگى عراق (عجم) با بيگلربيگى قلمرو على شكر (همدان) كه آن هم بخشى از عراق عجم محسوب مى شده يكى بوده است. زيرا فهرست تفصيلى نواحى آنان متفاوت است. و در ديگر منابع هم به صورت دو واحد مجزا آمده اند. نيز وجود بيگلربيگى عراق عجم به معناى اثبات قطعى بيگلربيگى تهران نيست كه شرح آن خواهد آمد. همچنين نام منطقه فارس در شمار بيگلربيگيان سيزده گانه نيامده است. در صورتى كه خود آقاى فلسفى كمى بعد مى نويسد: در زمان شاه عباس، مقام و قدرت خان فارس كه به عنوان اميرالامرا و بيگلربيگى هر دو خوانده مى شد از همه حكام ايران برتر و بيشتر بود. ۱۳
رهر بُرن نيز به نقل از اسكندر منشى، اسامى ايالاتى كه در زمان شاه عباس اوّل داراى بيگلربيگى بودند را سيزده تا ذكر مى كند. ۱۴ امّا ليست هاى سيزده گانه اسكندرمنشى و ميرزا سمعيا در مجموع در هفت بيگلربيگى متفاوتند و هيچكدام از آن دو، نام رى را نياورده اند. رهر برن در جاى ديگرى از 19 ايالت نام مى برد كه شمارشان از نوشته اسكندر منشى و ميرزا سمعيا بيشتر است. ۱۵ در اين تقسيم بندى نيز نام ناحيه رى به عنوان يكى از ايالات نيامده است امّا عراق عجم به دو بخش تقسيم شده است. الف) قلمرو على شكر يعنى همدان. ب) بقيه عراق عجم. در شرح ناحيه «بقيه عراق عجم» نوشته است كه اين منطقه از بعضى جهات در قبال ساير ايالات وضع خاصى داشت. پايتخت و شهرهاى نواحى آن اصولاً به عنوان حاكم نشين تلقّى مى شدند. اما اغلب اين نواحى را به عنوان تيول به صاحب منصبان دربارى مى دادند و اين صاحب منصبان ديگر تحت نظر بيگلربيگى خاصى نبودند. ۱۶ نيز همو مى نويسد حداكثر از اوايل قرن يازدهم هجرى حكومت رى با منصب «ايشك آقاسى باشى» توأم گرديد. ۱۷
در رستم التواريخ متن تأليفى متعلق به قرن 12 و 13 هجرى اسامى ولات و بيگلربيگيان و حكام دوره كريم خان زند ذكر شده است. از جمله از بيگلربيگى كل بلاد آذربايجان و بيگلربيگى مناطق اصفهان، قره داغ و قره باغ، تبريز، شيروان، شوشى، خوى، كرمان، مراغه و كرمانشاهان نام برده شده
است. ۱۸ نام برخى از اين بيگلربيگى ها در منابع نظام ادارى مذكور پيشين نيامده است. همچنين در شمار نام حكام برخى از نواحى حاكم نشين (مناطق پايين تر از بيگلربيگى ها) از حاكم رى به نام عاليجاه غفورخان نام برده شده است. نيز از حاكم همدان. ۱۹ در اين گزارش به جهت تغييرات تقسيماتى، همدان با تنزل درجه سازمان ادارى روبرو شده است. همدان در چندين منبع دوره صفوى با نام بيگلربيگى قلمرو على شكر كه بر بيگلربيگىِ عراق عرب هم حكومت مى كرده، آمده است.
در نتيجه در بررسى منابع تقسيماتى مشهور دوره صفوى نامى از بيگلربيگى رى نيامده است. امّا اين دليل نمى تواند نفى مطلق اين موضوع محسوب شود. چون اسناد مدون و دقيق و كامل نظام ادارى دوران صفويه در دست نيست. و اختلاف اسامى بيگلربيگى ها در چند منبع نقل شده بيان گر اين حقيقت است. همچنين واحدهاى ادارى، شاهد تنزل و ترقى و تغييرات پى در پى هم بوده است چنان كه به وضعيت بيگلربيگى همدان اشاره شد و ممكن است در يك مقطع از دوره صفوى، تهران داراى بيگلربيگى بوده باشد. چنان كه اعتماد السلطنه نقل كرده است. وى در كتاب المآثر والآثار از حاكم تهران به عنوان عيسى خان قاجار بيگلربيگى ياد مى كند. ۲۰ و شارح اين كتاب نوشته است. پسر دوازدهم حاجى محمد باقر خان
بيگلربيگى قاجار دولو كه پس از پدرش بيگلربيگى تهران شد. ۲۱ وى بر سخن خود مأخذى ارائه ننموده است.

1.نظام ايالات در دوره صفويه، رُهر بُرن، ترجمه كيكاووس جهاندارى، ص ۲۹.

2.همان مأخذ، ص ۲۹.

3.همان مأخذ، ص ۷.

4.گنج دانش، محمدتقى خان حكيم، ص ۴۵۸؛ مرآت البلدان، ج ۱، ص ۵۹۵.

5.ر.ك: نظام ايالات در دوره صفويه، ص ۶۹.

6.ر.ك: همان مأخذ، ص ۱۳۱.

7.ر.ك: همان مأخذ، ص ۲۶.

8.سفرنامه دروويل، ترجمه جواد محيى، ص ۱۲.

9.نظام ايالات در دوره صفويه، ص ۲.

10.تهران به روايت تاريخ، ج ۱، ص ۷۶ و ۷۷.

11.تذكرة الملوك، ص ۵.

12.همان مأخذ، ص ۸۴.

13.زندگانى شاه عباس اوّل، نصراللّه فلسفى، ج ۱ و ۲، ص ۸۰۵.

14.نظام ايالات در دوره صفويه، ص ۲۹.

15.همان مأخذ، ص ۲.

16.همان مأخذ، ص ۱۰.

17.همان مأخذ، ص ۴۴.

18.رستم التواريخ، محمد هاشم آصف (رستم الحكما)، ص ۳۵۱.

19.همان مأخذ، ص ۳۵۱.

20.چهل سال تاريخ ايران (المآثر و الآثار)، محمدحسن اعتماد السلطنه، ج ۱، ص ۵۳.

21.همان مأخذ با تعليقات حسين محبوبى اردكانى، ج ۲، ص ۵۷۵.

  • نام منبع :
    جغرافياي ري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 132844
صفحه از 200
پرینت  ارسال به