143
جغرافياي ري

جغرافياي ري
142

سرزمين رى بعد از حمله مغول

شهر رى در ادوار اسلامى داراى تاريخى پرفراز و نشيب بوده است. برهه اى از زمان ها به لحاظ مركزيت و پايتخت بودن و عنايت پاره اى از امرا و وزرا به اين سامان، مدارج صعود و عمران و آبادى را پيمود. و از سويى ديگر به خاطر بلاياى طبيعى همانند زلزله و درگيرى ها و تشتت هاى فرقه اى و اجتماعى و از همه بدتر حمله سلطان محمود غزنوى شاه متعصّب حنفى و حمله تركان غز و برخى درگيرى هاى ديگر آسيب فراوان ديد. با اين همه بزرگى و شكوه خود را تا حمله مغول حفظ كرده بود. متأسفانه در دو حمله وحشيانه مغول ها در سال 617 و 621ه رى ويران شد و بنا بر نقل هاى تاريخى صدها هزار نفر از ساكنان آن قتل عام شدند. ۱ افول بخت و اقبال مركز ناحيه رى يعنى شهر رى از اين تاريخ آغاز مى شود. و اين شهر تاريخى شكوه و عظمت ديرينه خود را از دست مى دهد؛ به طورى كه متون تاريخى و جغرافيايى يك صدا حاكى از ويرانى رى است. پرسش هايى در وضعيت شهر رى بعد از حمله مغول و در ادوار بعدى وجود دارد از اين قرار: آيا رى مجدداً معمور و مسكون گرديد؟ يا به كلى از بين رفت؟ اگر مسكون گرديد دامنه آبادانى آن در حدود روستا يا شهر يا شهر بزرگ بوده است؟ و اين تغييرات در چه دوره هايى رخ داده است؟ همچنين مركزيت ادارى رى چگونه فرجامى يافت؟
در پاسخ بايد گفت بنا بر شواهد و مستندات متون گذشته، رى به طور كلى ويران گرديده است امّا مجدداً بخش اندكى از آن معمور و مسكون گرديده و زلزله اواخر قرن هشتم و حمله تيموريان بر وخامت آن افزوده است. ترقى رى به استثناى زمان معاصر، در نهايت از حدود قصبه و شهر كوچك تجاوز نكرده است. ومركزيت ادارى و سياسى به ورامين و تهران منتقل شده است. با وجود اين، نزديك به شش قرن يعنى تا اوايل قرن سيزدهم هجرى هنوز حاكميت اسمى رى پابرجا بوده است. و از حدود دويست سال و اندى پيش تا كنون با انتخاب يكى از شهرهاى ناحيه رى يعنى تهران به پايتختى ايران، نام اين شهر جايگزين رى گرديد همان طورى كه قبلاً از نظر مركزيت ادارى و سياسى جايگزين آن گرديده بود. شهر رى به نام قريه يا قصبه حضرت عبدالعظيم خوانده مى شد. ودر سال 1317 به بخش رى تغيير نام يافت و در سال 1336 به شهرستان رى ارتقا يافت ۲ و هم اينك شهر رى متصل به كلان شهر تهران، وخود شهرى بزرگ ومركز شهرستان رى از استان تهران به شمار مى رود.
آن چه ذكر گرديد چكيده گزارش وضعيت رى بعد از حمله مغول است و شرح اجمالى مستندات آن، اين چنين است: مستوفى در نيمه اوّل قرن هشتم مى نويسد:
«رى در فترت مغول به كلى خراب شد». ۳
همچنين مى نويسد:
«اكنون كه رى خراب است ورامين شهر آنجاست». ۴
در هفت اقليم از مصنفات سال 1002ه . آمده است:
«اصل شهر رى درحادثه چنگيزخان نوعى خراب گرديده كه آبادانى
آن به طور كلى محو گشت و امروز دارالملك (رى) يكى تهران و ديگرى ورامين است». ۵
در زينت المجالس كه در سال 1004 ه . تأليف شده، آمده است:
شهر رى از زمان قتل عام مغول تا كنون خراب مانده و الحال تهران و ورامين شهر آنجاست. ۶
در حدائق السياحه كه در 1242ه . به زمان فتحعلى شاه تأليف شده، آمده است:
اكنون اصل شهر ـ رى ـ ويران است و شهر تهران كه از قصبات ـ رى ـ و در يك فرسخى آنجاست، دارالملك ايران است. ۷
كلاويخو رئيس تشريفات سلطنتى اسپانيا كه در سال 1404 ميلادى برابر با اواخر سال 806 ه . از رى عبور كرده، مى نويسد:
شهر تهران محلى است بسيار پهناور و بر گرد آن ديوارى نيست و جايگاهى خرم و فرح زاست كه در آن، همه وسايل آسايش يافته مى شود. تهران در ناحيه اى واقع است كه به نام رى معروف است... سه شنبه بعد به هنگام غروب آفتاب از تهران به راه افتاديم و پس از پيمودن دو فرسخ در جانب راست، بناهاى شهرى عظيم را ديديم كه متروك مانده و ويران گشته بود. اما بسيارى از برج هاى آن، هنوز هم برپا بود و خرابه هاى چند مسجد را ديديم. اين آثار
همان شهر رى است كه در گذشته بزرگ ترين شهر همه آن منطقه بود. امّا اكنون ديگر اين شهر به كلى خالى از سكنه است. ۸
به نظر مى رسد رى در حمله مغول، به طور كلى ويران گرديده ولى مجدداً بخش كوچكى از آن به سرعت به صورت مسكونى درآمده است. شايد يكى از علل مهم اين اسكان مجدد را بقعه حضرت عبدالعظيم عليه السلام و ديگر امامزادگان رى دانست. حمداللّه مستوفى مى نويسد:
در عهد غازان خان (694 ـ 703 ه .)، ملك فخرالدين رئى به حكم يرليغ درو (رى) اندك عمارتى افزود و جمعى را ساكن گردانيد. ۹
بنا بر آنچه ذكر شد اسكان مجدد و محدود در رى مسلّم به نظر مى رسد. و تغيير مركزيت ادارى و سياسى رى به ورامين و تهران هم فى الجمله قطعى است. و از طرفى در بسيارى از حوادث پس از مغول در ده ها منبع مختلف نام رى به ميان آمده است. مى توان نتيجه گرفت استعمال رى به صورت اشتراك لفظى بوده است هم بر ناحيه رى و هم بر بقاياى شهر كهن و بزرگ رى. پيرامون چگونگى سرنوشت رى پس از مغول دو ديدگاه متضاد مطرح شده است كه هر دو قابل نقد و بررسى است. يكى ديدگاه ايران شناس معروف، مينورسكى و ديگر محقق ارجمند روانشاد دكتر حسين كريمان.
در رى باستان، فصلى به ماجراى خرابى رى و سبب درآمدن از صورت شهرى بزرگ در طى چند قرن به حالت ديهى خرد، اختصاص يافته است. از جمله ديدگاه مينورسكى را در اين باب چنين آورده است:
سپاهيان تيمور به سال 1384م برابر 786ه . رى را بدون هيچ گونه مقاومتى به تصرف درآوردند. امّا اين كار در حوزه رى صورت گرفت نه شهر رى. زيرا كلاويخو كه سال 1404 م از آن ناحيه عبور كرده تأييد مى كندكه رى ديگر مسكون نيست. به ذكر رى در عهد شاهرخ در مطلع السعدين تحت وقايع سال 841 ه ـ 1437م وهمچنين عهد شاه اسماعيل در حبيب السير نبايد اهميت داد. ۱۰
دكتر كريمان به تفصيل به نقد ديدگاه مينورسكى پرداخته و شواهد و مداركى را عرضه داشته كه اثبات نمايد نه تنها رى بعداز حمله مغول مسكون بوده بلكه از شهرهاى بزرگ هم به حساب مى آمده است وبعداً به صورت روستا درآمده است. خلاصه مستندات وى چنين است: رى دارالضرب بوده و سكه هاى مضروب آن به سال 704 ـ 733ه . در دوران خدابنده و ابوسعيد ايلخانى به دست آمده است. در سال 756ه . در رى شورشى به وجود آمد. در تاريخ جهانگشا مشاهدات شرف الدين خوارزمى از ساكنين رى پس از سال 642 گزارش شده است. در تحفه سامى به رى، شهر رى خطاب شده، در زينت المجالس به حيات شهرى عشر عشيرى از آبادانى اوّليه رى اقرار شده است. علامه قزوينى در يادداشت هايش آورده، شهر رى تا سنه 772 هنوز سرپا و باقى بوده است. چون مكرّر از تسخير رى و فتح قلاع آن در اين سنه و سنوات آن صحبت مى كند. آنچه در ظفرنامه تيمورى و تاريخ طبرستان صحبت از اين است گمان نرود كه مراد از رى نواحى آن است زيرا در اخبار تيمور، ذكر رى و نواحى
هر كدام جداگانه مذكور افتاده است. بر تداوم عمران و آبادى رى، نبايد به منابع مختلف ديگر بى اعتنا بود همانند تاريخ جهانگشا، آثار البلاد قزوينى، نخبة الدهر، جامع التواريخ، مجمل فصيحى، مطلع السعدين، تاريخ رويان اولياءاللّه ، تاريخ طبرستان مرعشى، ظفرنامه تيمورى، ظفرنامه شامى، ديار بكريه، تاريخ جهان آرا، لبّ التواريخ، شرف نامه، تحفه سامى و حبيب السير. ۱۱
دكتر كريمان در يك جمع بندى در اين موضوع مى نويسد:
«رى هيچ گاه به صورت كلى خراب نشد و هرگز از جمعيت خالى نگرديد بلكه خرابى اى كه در آنجا از قرون چهار و پنج تا اوائل قرن هفتم و پيش از حمله مغول به وجود آمده بود، در فاجعه مغول بيش از پيش توسعه يافت با اين حال پس از هجوم تاتار رى هنوز از بلاد معظم عصر به شمار بود. خرابى در اين شهر همچنان افزونى يافت تا بار ديگر گرفتار تاخت و تاز سپاهيان عظيم يعنى لشكر تيمور و نيز ظاهراً زلزله اى سخت گرديد و آسيبى فراوان ديد. لكن هنوز هم، صورت بقعتى مسكون را داشت. اين شهر نيمه جان از اين پس نيز تا قرن دهم و اوائل عهد صفويان كه به صورت ديهى درآمد همچنان به موجوديت خويش ادامه داد. چنان كه در آثار اين عهد، هنوز از آن به نام شهر رى ياد مى شده است. و در منابع مورد استفاده وصف خرابه يا كلمه اى مشابه آن در باب اين شهر به نظر نرسيد و سبب اين خرابى نيز حمله چنگيز يا هجوم تيمور نبود. ۱۲
دكتر كريمان اضافه مى كند كه خرابى رى بيشتر ناشى از تفرقه و تشتت شديد فرهنگى و مذهبى و نبودن اتّحاد كلمه فكرى و وحدت مذهبى بوده است. ۱۳ وى در بخش ديگرى از كتاب رى باستان با اشاره به سخن نجم الدين دايه رازى در تلفات هفتصد هزار نفرى اهالى رى در فتنه مغول مى نويسد:
با اين حال رى پس از واقعه مغول هنوز از امّهات بلدان محسوب بوده و عظمت و اعتبارى داشته و تا دو سه قرن بعد نامش در پاره اى از وقايع تاريخى كه شرحش بيايد درج مى آمده و در اوايل عهد صفويان از رى هنوز به صفت شهر، ياد مى شده است. زكرياى قزوينى در آثار البلاد كه در سال 674 يعنى بيش از نيم قرن پس از واقعه مغول تأليف كرده از رى بدين صورت ياد كرده است: الرى مدينة مشهورة من اُمّهات بلاد الاسلام و أعلام المدن. ۱۴
چنان كه پيشتر بيان شد هر دو ديدگاه مينورسكى و مرحوم كريمان قابل نقد و بررسى است. روشن است اگر نظريه مينورسكى اين باشد كه رى پس از مغول مسكون نبوده و نام رى فقط بر حوزه رى اطلاق مى شده نه بر شهر رى، فاقد صحت است؛ چرا كه حمداللّه مستوفى به اسكان جمعى از مردم در رى توسط غازان خان اشاره نموده است. ۱۵ و از طرفى، اماكن متبركه رى حتماً مورد عنايت بوده و علاوه بر زوّار نمى توانسته خالى از مجاورين باشد. البتّه خرابى كلى رى توسّط مهاجمان مغول، بنا بر نقل منابع كهن روى داده است؛ ولى به نظر مى رسد مجدداً بخش اندكى از آن معمور ومسكون گرديده است وآن هم يك شهر زيارتى مثل رى. و گويا اين سرنوشت براى بسيارى از شهرهاى ايران رخ داده است. برخى از شهرها بعد از حمله و خرابى مغولان در راه تجديد حيات مجدّد، ابتدا به صورت روستا وبعدها به صورت شهر درآمده اند. وبرخى قرن ها در همان حدّ روستا يا حداكثر قصبه و شهرك مانده اند و ديگر به شكل شهرىِ سابق خود برنگشته اند. براى نمونه حمداللّه مستوفى مى نويسد:
كاغذكنان شهر وسط بود. اكنون خراب است و مقدار ديه وسط مانده، در فترت مغول خراب شده است. ۱۶
يا نوشته است:
سجاس و سهرورد در اوّل دو شهر بوده است و در فترت مغول خراب شد اكنون به هر يك از مقدار ديهى مانده است. ۱۷
ظاهراً رى نيز به سرنوشت همانند ديگر شهرهاى ويران شده حمله مغول، مبتلا مى شود و با وجود شهر زيارتى حداقل از اين شهر بايستى به اندازه ديهى باقى بماند نه اين كه كلاًّ تبديل به ناحيه غير مسكونى شود.
از طرفى انتقال مركز سياسى و ادارى رى به ورامين وتهران هم قطعى است. پس نام رى، بر ناحيه رى هم اطلاق مى شد. امّا نه به صورت مطلق بلكه به صورت اشتراك لفظى هم بر شهر و هم بر ناحيه رى استعمال مى شده است.
امّا در بررسى آراى دكتر كريمان مشخص مى شود كه اثبات پاره اى از آنها، محلّ تأمل است. و در اين نوشتار به سه مورد از آنها پرداخته مى شود. نخست يكى از علل انحطاط رى بعد از حمله مغول، عدم وحدت و تفرقه
مذهبى و فكرى مردم بيان شده است نه حمله چنگيز و تيمور. واقعيت اين است كه تشتت آرا و مذهب يكى از علل خرابى هاى پى در پى رى قبل از مغول و در حمله مغول بوده است. چنانكه در تاريخ رى گذشت. و اين تفرقه به حدى بوده است كه بنا بر نقل حبيب السير شافعيان رى مشوّق مغولان براى قتل عام اكثريت حنفى اين شهر بوده اند. ۱۸ امّا در دوره ايلخانان مغول بافت مذهبى رى دگرگون شده بود. حمداللّه مستوفى مى نويسد:
اهل شهر (منظور ورامين است) واكثر ولايات (رى) شيعه اثنى عشرى اند الاّ ديه قوهه و چند موضع ديگر كه حنفى باشند. ۱۹
از اين روى به نظر نمى رسد كه تشتّت مذهبى، عامل اصلى انحطاط رى بعد از ادوار مغولان باشد. علّت و يا علل ديگر، نيازمند كاوش و بررسى دقيق است. و شايد جاذبه ورامين و تهران مخصوصاً تهران در يك فرسخى رى، يكى از علل و موانع رشد درازمدت رى شده باشد. و همّت مردم در تجمّع بر ورامين و تهران متمركز شده باشد. بارتُلد مى نويسد:
علّت ترجيح ورامين به رى تا اندازه اى به واسطه كثرت آب ورامين بوده كه از جاجرود مهمترين رودخانه اين محل استفاده كرده است. ۲۰
همچنين در كتاب جغرافياى تاريخى تهران آمده است:
شهر عظيمى كه كلاويخو بدان اشاره كرده است شهر رى است كه در آن هنگام به كلى خراب و خالى از سكنه مى نموده است، اما
مسلماً مردمان فقيرى كه فرصت يا پول نداشتند تا به نقاط دوردست نقل مكان كنند، هنوز هم در آن جا يافت مى شدند كه غالباً به شهرها و روستاهاى پيرامون رى، به ويژه ورامين روى آور شدند. ورامين به سبب برخوردارى از كشتزارهاى گسترده و مخصوصاً قلعه استوارى كه داشت بيشتر از ساير نقاط، مردم گريزان و خانه به دوش رى را به سوى خود كشاند و مركزيتى يافت. ۲۱
آن گاه مؤلف كتاب مزبور در مورد ارزش دفاعى و امنيّتى حصار شهرها در برابر تاخت و تاز و قتل و غارت توضيحاتى را آورده و مى نويسد: پس از ويرانى رى، ورامين كه داراى يك قلعه مستحكم و برج و بارو بود، رونق گرفت وتوسعه يافت ومخصوصاً در سال هاى نخست حكومت صفوى از رزمگاههاى عمده و هدفهاى مطلوب نظامى بود. سپس با استناد به منابع دوره صفوى ارزش قلعه ورامين در تحولات سياسى و نظامى دوران شاه اسماعيل صفوى را بيان كرده و نتيجه گيرى مى كند پس از شهر رى، ورامين اهميت و مركزيت داشته و به سبب حصار و قلعه خود مورد توجّه بوده است. ۲۲
امّا تهران نيز در گزارش هاى جغرافياى تاريخى مورد عنايت ويژه قرار گرفته است. در متون قرن هفتم هجرى نام آن مذكور گشته و در قرن هشتم حمداللّه مستوفى مى نويسد:
تهران قصبه معتبر است و آب و هوايش خوش تر از رى است و در حاصل مانند آن و در ماقبل اهل آنجا كثرتى عظيم داشته اند. ۲۳
و كلاويخو در اواخر دوران حيات تيمور لنگ نوشته است:
شهر تهران محلى است بسيار پهناور و جايگاهى خرم و فرح زاست كه در آن همه وسايل آسايش يافته مى شود. ۲۴
و در منابع دوره صفوى نيز تهران مبالغه آميز وصف شده است.
امّا حمله مغولان در كوتاه مدت در عدم رشد رى بسيار تأثير داشته است. حمداللّه مستوفى در شرح تومان رى، حقوق ديوانى گذشته آن را هفتصد تومان ذكر كرده و حقوق ديوانى زمان خودش (ايلخانان مغول) را پانزده تومان و يك هزار و پانصد دينار. ۲۵
دوم، آقاى دكتر كريمان، نام رى در ذكر حوادث تاريخى قرون بعد از مغول را متوجّه شهر رى دانسته است. امّا اين اطلاق صحيح نيست و بايستى با قرائن قابل قبول مشخص شود؛ چرا كه همان طور كه پيشتر بيان شد، رى هم بر ناحيه رى اطلاق مى شد و هم بر مركز رى. و در ادامه بحث اسناد اين سخن عرضه خواهد شد.
سوم، مؤلف محترم رى باستان نوشته است: حتى پس از فاجعه مغول وهجوم تاتار رى هنوز از بلاد معظم عصر به شمار بود. ظاهراً استناد ايشان به سخن زكرياى قزوينى در آثار البلاد است كه در سال 674ه . بيش از نيم قرن پس از واقعه مغول از رى با نام امهات بلاد اسلام و اعلام مُدن ياد كرده است؛ امّا واقعيت اين است كه سخن آثار البلاد قابل اعتنا نيست. مؤلف آثار البلاد در 600 يا حدود 605 ه . در قزوين به دنيا آمد و سپس براى تحصيل به دمشق رفت وبعد به عراق عرب آمده ودر حلّه و واسِط، منصب قضا داشته ودر682ه. در واسط درگذشته و جنازه او را به بغداد آورده اند. ۲۶ لذا نوجوانى زكرياى قزوينى مصادف با حمله مغول است. وى بزرگى رىِ قبل از حمله مغول را شنيده است. نيز وصف او از رى مى تواند ناظر به گذشته رى باشد. چنانكه صاحب مراصد الاطلاع كه در سال 739 ه . و متأخرتر از زكرياى قزوينى درگذشته است در كتابش مراصد الاطلاع كه تلخيص معجم البلدان است با وجود گذشت بيش از صد سال ازفاجعه مغول اوصاف رى را مدينة المشهورة من امّهات البلاد و اعلام المدن ۲۷ عين تعابير معجم البلدان آورده است. ۲۸ از قضا تعبير زكرياى قزوينى هم همانند ياقوت است. ۲۹ و وصف ياقوت از رى متعلق به پيش از حمله مغول و مقارن آن مى باشد. از طرفى گزارش حمداللّه مستوفى به روز و تازه است. وى به هنگام افول دولت ايلخانان، مى نويسد:
رى در فترت مغول به كلى خراب شد. اكنون كه رى خراب است ورامين شهر آنجاست. ۳۰
افزون بر آن، زكرياى قزوينى، هرچند قزوينى است ولى در خارج از منطقه بلاد جبال و در عراق عرب زندگى مى كرده امّا حمداللّه مستوفى در ايران زندگى مى كرد و داراى مشاغل عالى حكومتى بود. او از خاندان قديم مستوفيان قزوينى است. جدّ دوم و عموزادگان وى در ديوان عراق (عجم) مقامات مهمى داشتند برادر او نيز از كتّاب و شعرا و شغل ديوانى داشته است. خود مستوفى نيز از خواص و كتّاب زيردست خواجه رشيدالدين فضل اللّه همدانى بود. مستوفى حكومت و استيفاى ابهر و زنجان و طارم را بر عهده داشت. همچنين در سلك ملازمان خواجه غياث الدين محمّد پسر خواجه رشيدالدين فضل اللّه از وزراى شهير ايلخانى هم بود. ۳۱ از اين رو اطلاعات او از وضعيت رى، ارزش افزون ترى بر زكريّاى قزوينى دارد. در نتيجه، بعيد به نظر مى رسد كه خود شهر رى بعد از حمله مغول از امّهات بلاد به شمار رفته باشد. رى در طول اين قرون به صورت روستا و قصبه و شهرك بوده و زمان معاصر به صورت شهرى قابل توجه در آمده است.

1.ر.ك: بخش تاريخى اين نوشتار.

2.ر.ك: بخش تقسيمات كشورى رى در همين مقاله.

3.نزهة القلوب، ص ۵۳.

4.همان مأخذ، ص ۵۲.

5.ر.ك: هفت اقليم، ج ۳، ص ۶.

6.گنج دانش، ص ۴۵۶ به نقل از زينت المجالس.

7.حدائق السياحه، ص ۲۵۵.

8.سفرنامه كلاويخو، ص ۱۷۶.

9.نزهة القلوب، ص ۵۳.

10.ر.ك: رى باستان، ج ۲، ص ۴۲۹.

11.ر.ك: رى باستان، ج ۲، ص ۴۲۳ ـ ۴۴۳.

12.همان مأخذ، ج ۲، ص ۴۴۵.

13.همان مأخذ، ص ۴۴۵ ـ ۴۵۲.

14.همان مأخذ، ص ۴۳۲.

15.نزهة القلوب، ص ۵۳.

16.نزهة القلوب، ص ۶۶.

17.همان مأخذ، ص ۶۴.

18.ر.ك: حبيب السير، ج ۳، ص ۳۲ و ۳۳.

19.نزهة القلوب، ص ۵۴.

20.تذكرة جغرافياى تاريخى ايران، و. بارتُلد، ترجمه حمزه سردادور، ص ۱۵۰.

21.جغرافياى تاريخى تهران، محسن معتمدى، ص ۱۴.

22.ر.ك: همان مأخذ، ص ۱۴.

23.همان مأخذ، ص ۵۵.

24.سفرنامه كلاويخو، ص ۱۷۶.

25.نزهة القلوب، ص ۵۲ و ۵۵.

26.تاريخ مغول، عباس اقبال آشتيانى، ص ۵۰۴؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه جهانگير ميرزا قاجار، تصحيح ميرهاشم محدث، ص ۱۱.

27.مراصد الاطلاع، ج ۲، ص ۶۵۱.

28.معجم البلدان، ج ۳، ص ۱۱۶.

29.آثار البلاد و اخبار العباد، ص ۳۷۵.

30.نزهة القلوب، ص ۵۲ ـ ۵۳ .

31.تاريخ مغول، ص ۵۲۳ و ۵۲۴.

  • نام منبع :
    جغرافياي ري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 132822
صفحه از 200
پرینت  ارسال به