155
جغرافياي ري

جغرافياي ري
154

تغيير مركزيت ادارى و اسمى سرزمين رى

چنانچه گذشت پس از حمله مغول، مركزيت ادارى رى تغيير كرد و ورامين و تهران مركز ناحيه رى گرديدند. ۱ و نزديك به شش قرن، حكومت ناحيه از نظر اسمى رى بود و مركزش ورامين و تهران. و در بيش از دو قرن اخير اسم ناحيه هم به تهران تغيير نام يافت. از اين رو در بسيارى از منابع نام رى به صورت مشترك لفظى بر ناحيه رى و شهر رى اطلاق گرديده است. و مشخص نمودن هر يك نيازمند توضيح يا قرائن قابل قبول است. در برخى از متون ورامين و تهران و رى جدا ذكر گرديده است كه شرح مستند آن در اين نوشتار عرضه خواهد شد.
براى مثال ابن بطوطه در حوادث پس از مرگ سلطان ابوسعيد مى نويسد:
حسن خواجه پسر دمرتاش چوپان كه به... و كاشان و رى و ورامين استيلا يافت. ۲
يا در تاريخ رويان از تهران و رى نام برده شده است. ۳ ولى در بسيارى از منابع ديگر، رى به صورت مطلق وبدون مشخص شدن اينكه ناحيه رى است يا شهر رى، آمده است.
در دوران پس از مغول، ورامين و تهران مركز ناحيه رى بودند. امين احمد رازى و صاحب زينت المجالس نوشته اند كه شهر رى در حادثه مغول خراب گرديد و امروز دارالملك يكى تهران و ديگرى ورامين است. ۴ سؤالى كه به ذهن مى آيد آيا اين دو شهر با هم مركزيت داشته اند يا به توالى. به نظر مى رسد دومى صحيح باشد يعنى نخست ورامين مركز ناحيه رى بوده و بعد تهران. و اين موضوع از ضميمه سخنان مستوفى و احمد امين رازى به دست مى آيد. مستوفى در قرن هشتم فقط ورامين را به عنوان شهر و مركز ناحيه رى اسم مى برد. ۵ احمد امين رازى در بخشى از هفت اقليم از مصنفات 1002ه . مى نويسد:
امروز دارالملك رى، تهران و ديگرى ورامين است. ۶
و در بخش ديگرى از هفت اقليم از ورامين نام مى برد و مى نويسد:
در زمان سابق، حاكم نشين بوده است. ۷
پس روشن است كه ابتدا ورامين سپس تهران، مركز ناحيه رى محسوب مى شده و در ارائه مستندات بعدى روشن خواهد شد كه در زمان مؤلفِ هفت اقليم، تهران مركز ناحيه رى بوده است. پايان مركزيت ورامين و آغاز مركزيت تهران نيازمند تحقيق و بررسى است؛ امّا مشخص است كه تهران از دوره شاه طهماسب صفوى به شهر نسبتاً مهمّى تبديل گرديد ۸ و در زمان شاه عباس اوّل چنانكه در هفت اقليم مذكور است مركز ناحيه رى محسوب مى شد. و از آن پس، مورد توجه و مدارج عالى ترقى را تا پايان دوره صفويه و در دوران افشاريه و زنديه پيمود و در اوان قاجاريه به پايتختى كل ايران انتخاب گرديد.
پيشتر گفته شد كه نام رى حدود شش قرن پابرجا بود و بعد در قرن سيزدهم هجرى نام اين ناحيه به تهران تبديل گرديد. در اين راستا تومان رى، ولايت رى، الكاى رى و بيگلربيگى رى. نام ناحيه رى بود. احمد امين رازى در هفت اقليم از يك قاضى به نام قاضى مسعود نام مى برد و مى نويسد:
پدر اين قاضى از قزوين به رى آمد و قاضى اين ديار گرديد بعد از فوت پدرش منصب قضاوت رى به وى رسيد حق تعالى او را در تهران نه پسر نيكو ارزانى داشت. ۹
در اين گزارش دايره قضائى ناحيه، رى نام داشته و مركز ناحيه، تهران. پيترو دلاواله در تاريخ 1028 ه . برابر با 1618 م مى گويد: تهران شهرى است بزرگ تر از كاشان و اضافه مى كند كه حيطه و قلمرو اقتدار حاكم آن تا فيروزكوه بسط دارد. ۱۰ در ترجمه سفرنامه دلاواله آمده است:... تهران پايتخت ايالتى است كه به همين نام خوانده مى شود. ۱۱ به نظر مى رسد اين سخن دلاواله سياح ايتاليايى در اواخر حكومت شاه عباس اول صفوى نافى حاكميت اسمى رى نباشد زيرا در مواردى كه مراكز ناحيه با خود آن همنام نيستند. برخى ها نام مركز را بر خود ناحيه هم استعمال مى كنند. در ترجمه سفرنامه تاورنيه كه در دوران سلطنت احفاد و جانشينان شاه عباس اوّل صفوى به ايران سفر كرده، آمده است:... بايد مذاكره خاصى از ايالت تهران و شهر كرسى نشين آن كه ايرانى ها شهريار مى نامند، بنمايم. ۱۲ به نظر مى رسد در اين جا سهوى رخ داده باشد. زيرا ناحيه تهران، «الكاى رى و شهريار» نام داشت ۱۳ و شهر كرسى نشين اين ايالت، تهران بود.
سرتامس هربرت در 1037ه . برابر با 1627 م در تهران، 3000 خانه شمرده بود. به هر حال در امور ادارى، نام شهر باستانى رى هنوز(دائرة المعارف اسلامى E.Iنگاه كنيد) اسم پايتخت آينده ايران را تحت الشعاع قرارمى داده است. ۱۴ ميرزا سمعيا در اواخر صفويه از حكومت رى نام مى برد. وى مى نويسد:
«ايشيك آقاسى باشيان ديوان» كه حكومت رى با ايشان بوده و قشون مقرّرى نيز داشته اند. ۱۵
جواهر كلام مى نويسد:
نام تاريخى رى تا زمان شاه عباس صفوى و پايان قرن يازدهم هجرى برپا بوده است و باز هم گروهى از علماى نامى در اين زمان به آن منسوب شده اند. نظام الدين محمد بن الحسين قرشى ساوجى ساكن شهر عبدالعظيم، شاگرد شيخ بهائى و مدرس در مدرسه عبدالعظيم در رى است؛ شاه عباس صفوى تدريس مدرسه مزبور را به وى واگذار كرد... در سال 1022 از تأليفش فراغت يافته.... ۱۶
جواهر كلام ادامه مى دهد:
انقراض نام تاريخى رى بعد از قرن يازدهم هجرى شده و به جاى آن نام تاريخى تهران آمده است. و ظاهراً نخستين شخص نامى از علما و مؤلفين كه به تهران بعد از انقراض رى منسوب شده است محمد يوسف بن حسين تهرانى مؤلف كتاب نقد الاصول در علم منطق مى باشد كه تأليف خود را در 1104 انجام داده است. ۱۷
به نظر مى رسد سخن جواهر كلام در انقراض نام تاريخى رى دقيق نيست. چنان كه پيش تر گذشت تقسيمات كشورى دوران صفويه تقريباً در دوره افشاريه و زنديه ادامه يافت. همچنين ميرزا سمعيا مؤلف تذكرة الملوك كه كتابش را در فاصله سال هاى 1137 تا 1142 ه . تأليف كرده يعنى در نزديكى نيمه قرن دوازدهم ازحكومت رى نام برده است. ۱۸ ميرزا على نقى نصيرى نيز در قرن دوازدهم از الكاى رى و شهريار نام برده است. ۱۹ همچنين منسوب بودن مؤلف نقد الاصول به تهران، دليل انقراض نام تاريخى رى نيست. حتى در قرن سوم و زمان بزرگى رى كسانى همچون محمد بن حمّاد تهرانى منسوب به تهران بودند. ۲۰ به نظر مى رسد تا اوايل قرن سيزدهم و دوره قاجاريه نام رى با وجود پايتخت بودن تهران پابرجا بوده است. محمّد هاشم آصف (رستم الحكما) از نويسندگان دوره زنديه و اوايل قاجار در رستم التواريخ در چندين موضع از رى اسم مى برد. وى صورت ماليات نواحى مختلف ايران در دوره كريم خان را با القاب شهرها عرضه نموده و مى نويسد:
دارالخلافه رى مع توابع دوازده هزار تومان. ۲۱
نيز مى نويسد:
(آغا محمد خان قاجار) از شيراز با دبدبه و كوكبه شهنشاهى به جانب رى كه مقرّ سلطنتش بود شتافته و در اوّل قوس از شهر تهران... حركت كرد. ۲۲
همچنين مى نويسد:
آن شاه جمجاه (فتحعلى شاه قاجار) با لشكر بسيار از رى آمده... . ۲۳
در يك مورد هم در گزارش فتوحات آغا محمد خان قاجار اين تعبير را به كار برده است: رى و تهران روحبخش دلنشين. ۲۴ رستم الحكما در مواردى از دارالخلافه تهران هم نام برده است. ۲۵ اصطلاحى كه به نظر مى رسد پس از پايتخت شدن تهران در اوايل قرن سيزدهم به تدريج جايگزين دارالخلافه رى شده است.
شروانى در 1241 ه . در حدائق السياحه، در ذكر ولايات در عنوانى مستقل از راز و رى اسم برده و نوشته است:
قريه شاه عبدالعظيم اكنون قصبه اى است شهر مانند و طرف جنوب رى واقع است مزار فيض آثار سيدّ عبدالعظيم در آن ديار و مطاف طوايف اهل روزگار است. آن قصبه محتويست قرب دو هزار خانه... . ۲۶
سيّد محمدباقر واعظ خلخالى در اوايل قرن چهاردهم هجرى در جغرافياى مشاهد مى نويسد:
بدان كه رى دارالملك عراق عجم و شهرى بود معظم... اكنون خرابه و در اراضى اش بلاد جديده احداث كرده اند از قبيل دارالخلافه تهران و بلده حضرت عبدالعظيم و غيره بنا كرده اند. ۲۷
همچنين وى مى نويسد:
مسافت تهران الى خرابه هاى رى دو ميل و الى قصبه حضرت عبدالعظيم قريب يك فرسخ مى شود. ۲۸
نيز خلخالى به نقل قول از علماى جغرافيا آورده است: كه نفوس و جمعيّت حضرت عبدالعظيم را 000/20 تخمين كرده اند. ۲۹
امّا برخى ديگر منابع جغرافيايى مشهور دوره قاجار، رى را در شرح تهران يا مناطق جغرافيايى تاريخى مثل عراق عجم و جبال، آورده اند.

1.ر.ك: هفت اقليم، ج ۳، ص ۶؛ گنج دانش، ص ۴۵۶ به نقل از زينت المجالس.

2.سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلى موحد، ج ۱، ص ۲۵۰.

3.ر.ك: تاريخ رويان، ص ۱۳۱.

4.هفت اقليم، ج ۳، ص ۶؛ گنج دانش، ص ۴۵۶ به نقل از زينت المجالس.

5.نزهة القلوب، ص ۵۲.

6.هفت اقليم، ج ۳، ص ۶.

7.همان مأخذ، ص ۴۹.

8.توجّه شاه طهماسب صفوى به تهران در منابع مختلف تاريخى و جغرافيايى ذكر شده است. از جمله در تاريخ تهران (قسمت مركزى و مضافات)، سيد عبدالحجت بلاغى، ص ۳۱ به بناى باروى تهران و ۱۱۴ برج آن و بناى ارگ سلطنتى توسّط دومين پادشاه خاندان صفوى اشاره شده است.

9.هفت اقليم، ج ۳، ص ۵۸.

10.تذكرة الملوك، ميرزا سمعيا با تعليقات مينورسكى، به كوشش محمد دبير سياقى، ترجمه مسعود رجب نيا، ص ۲۰۳.

11.سفرنامه پيترو دلاواله، ترجمه شعاع الدين شفا، ص ۲۸۸.

12.سفرنامه تاورنيه، ترجمه ابوتراب نورى، ص ۲۸۸.

13.القاب و مواجب دوره سلاطين صفوى، ص ۱۶.

14.تذكرة الملوك، ص ۲۰۳.

15.همان مأخذ، ص ۵۴.

16.تاريخ تهران، عبدالعزيز جواهر كلام، ص ۶۳ و ۶۴ .

17.همان مأخذ، ص ۶۴.

18.تذكرة الملوك، ص ۵۴.

19.القاب و مواجب دوره سلاطين صفويه، ص ۱۶.

20.تهران در گذشته و حال، حسين كريمان، ص ۱۲.

21.رستم التواريخ، ص ۳۲۱.

22.همان مأخذ، ص ۴۵۲.

23.همان مأخذ، ص ۴۶۱.

24.و ۳. همان مأخذ، ص ۴۵۴.

25.حدائق السياحه، ص ۲۵۵.

26.مجموعه آثار كنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظيم عليه السلام ، ج ۹، ص ۲۲۸.

27.و ۲. همان مأخذ، ص ۲۳۱.

  • نام منبع :
    جغرافياي ري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1383
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 132843
صفحه از 200
پرینت  ارسال به