245
خاطره‌های آموزنده

4 / 29

شفای بیمار با توسل به ‌اُمّ البنین

حجّة الاسلام حاج شیخ حبیب الله یوسفی _ روحانی کاروان _ طی یادداشتی که برایم فرستاد، نوشت:
گرفتار بیماری سختی شدم؛ به طوری که از شدّت درد و ناراحتی، در ماشینی که ما را به مدینه می‌برد به خود می‌پیچیدم.
وقتی به مدینه رسیدیم، در «دار السمّان» اسکان یافتیم. بی‌درنگ، به درمانگاهی که در همین ساختمان بود مراجعه کردم و با تزریق آمپول مُسکن مقداری آرام شدم.
تشخیص پزشک این بود که علّت درد، وجود سنگ مثانه است و جز عمل جراحی راه دیگری ندارد و باید تا ایران همچنان تحمّل کنم چون در مدینه و مکّه امکانات موجود نیست.
با این حال مرا به بیمارستان ایران معرفی کرد. روز بعد به بیمارستان رفتم، تشخیص همان بود و من مجبور بودم تحمّل کنم و کم‌کم به درد عادت کردم و با مسکن خود را آرام می‌کردم. راه رفتن برایم بسیار سخت بود، امّا گاهی به زحمت تا حرم می‌رفتم.
یک شب حدود ساعت ده از حرم بیرون آمدم و تا حدود دوازده پشت بقیع به زیارت جامعه و استماع مداحی مدّاحان مشغول شدم. آخر شب بود و خلوت و من آرام آرام کنار قبر‌ام البنین علیها السلام آمدم و به آن خانم متوسّل شدم. سرم را بر نرده‌های بقیع


خاطره‌های آموزنده
244

بعد از انقلاب نیز تا این ساعت که در خدمت شما هستم، درد کلیه نداشته‌ام. من این کرامت را از پیغمبر اکرم می‌دانم و آن را به حساب خوبی خودم نمی‌گذارم، به حساب عظمت رسول الله صلی الله علیه و‌آله می‌گذارم.۱

1.. این کرامت را ایشان در یکی از دیدارهایی که این‌جانب معمولاً‌ با ایشان قبل از حج داشتم، بیان کرد. آنچه در بالا آمد، متن ویراستاری شدۀ سخنان ایشان است.

  • نام منبع :
    خاطره‌های آموزنده
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 326244
صفحه از 371
پرینت  ارسال به