بغض و نفرت - صفحه 12

ناراستى مى كند ، با خيرخواهى پاسخ دهم و به كسى كه از من دورى مى كند ، پاداش نيك عطا كنم و به آن كه مرا محروم مى نمايد ، با بخشش بنوازم و با آن كه رابطه اش را با من قطع مى كند ، پيوند برقرار كنم و با آن كه از من بدگويى كرده ، با ياكردِ نيكو پاسخ دهم ... .
اين سخن ، بدين معناست كه دشمنى و نفرت اهل ايمان ، براى تأمين منافع شخصى نيست . دشمنى مؤمن ، براى خداست ، نه براى خود . بدين سان ، بغض او به ريشه خودخواهى و خودبينى ـ كه نوعى بيمارى روانى است ـ ، نمى رسد . بنا بر اين ، ميان دشمنى براى خدا و دشمنى براى خود ، تفاوت جوهرى و اصولى وجود دارد .
دشمنى براى خود و با انگيزه تأمين منافع فردى و گروهى ، مبدأ همه فسادها و فتنه ها و ويرانى هاست ؛ امّا دشمنى براى خدا ، مانند دوستى براى خدا ، مبدأ و سرچشمه و زمينه انواع خيرات و بركات و سازندگى هاى فردى و اجتماعى است .
به عبارت ديگر ، دشمنى براى خدا ، دشمنى براى تأمين منافع مردم است ؛ چرا كه دشمنى انسان با انسانى ديگر ، نمى تواند نفعى براى خدا داشته باشد ، زيرا او بى نيازِ مطلق است . تنها انسان و جامعه انسانى از دوستى و دشمنى براى خدا سود مى برند .
بى ترديد ، محبّت كردن به كسانى كه به جامعه انسانى رحم نمى كنند ، نه تنها براى جامعه سودمند نيست ؛ بلكه بسيار زيانبار و خطرناك است ، چنان كه از امام على عليه السلام روايت شده :
رَحمَةُ مَن لا يَرحَمُ تَمنَعُ الرَّحمَةَ وَ استِبقاءُ مَن لا يُبقى يُهلِكُ الاُمَّةَ. 1
رحم به كسى كه رحم نمى كند ، مانع رحمت است و تلاش براى نگه داشتن كسى كه چيزى را باقى نمى گذارَد ، امّت را به نابودى مى كِشد .

1.غرر الحكم : ج ۴ ص ۹۶ ح ۵۴۳۰ .

صفحه از 119