دلیل سکوت امام علی(ع)

پرسش :

چرا حضرت امام على(ع) بیست و پنج سال سکوت کرد؟



پاسخ :

جواب را در احادیث می خوانیم:

رسول الله(ص): یا عَلِی، إنَّک لاقٍ بَعدی کذا وکذا. فَقالَ: یا رَسولَ اللّهِ، إنَّ السَّیفَ لَذو شَفرَتَینِ، وما أنَا بِالفَشِلِ ولَا الذَّلیلِ.

قالَ(ص): فَاصبِر یا عَلِی. قالَ عَلِی(ع): أصبِرُ یا رَسولَ اللّهِ.[۱]

پیامبر خدا فرمود: «اى على! تو پس از من، چنین و چنان خواهى دید».

على(ع) گفت: اى پیامبر خدا! شمشیر، دو لبه دارد و من، نه [از کشته شدن] باک دارم و نه ذلّت پذیرم.

فرمود: «اى على! صبر کن».

على(ع) گفت: اى پیامبر خدا! صبر خواهم کرد.

الإمام علی(ع): أما وَاللّهِ لَقَد تَقَمَّصَها فُلانٌ وإنَّهُ لَیعلَمُ أنَّ مَحَلّی مِنها مَحَلُّ القُطبِ مِنَ الرَّحى؛ ینحَدِرُ عَنِّی السَّیلُ، ولا یرقى إلَی الطَّیرُ، فَسَدَلتُ دونَها ثَوبا، وطَوَیتُ عَنها کشحا، وطَفِقتُ أرتَئی بَینَ أن أصولَ بِیدٍ جَذّاءَ، أو أصبِرَ عَلى طَخیةٍ عَمیاءَ، یهرَمُ فیها الکبیرُ، ویشیبُ فیهَا الصَّغیرُ، ویکدَحُ فیها مُؤمِنٌ حَتّى یلقى رَبَّهُ! فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى، فَصَبَرتُ، وفِی العَینِ قَذىً، وفِی الحَلقِ شَجاً؛ أرى تُراثی نَهبا... فَصَبَرتُ عَلى طولِ المُدَّةِ، وشِدَّةِ المِحنَةِ.[۲]

امام على(ع): به خدا سوگند، فلانى آن را به تن کرد و او مى دانست که جایگاه من به خلافت، چون محور آسیاب است. سیل [دانش] از من سرازیر مى شود و پرنده اى به بلنداى من نمى رسد. لباس خلافت را رها کردم و پهلو را از آن تهى ساختم.

با خود مى اندیشم که آیا با دستى تهى یورش بَرَم یا بر ظلمت کورى مردم، صبر کنم؛ صبرى که بزرگ تران را فرسوده و کوچک تران را پیر مى کند و مؤمن در آن، رنج مى کشد تا به ملاقات پروردگارش رسد.

اندیشیدم که صبر کردن بر آن، خردمندانه تر است. بنابراین، در حالى که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم، صبر کردم و میراث خود را از دست رفته مى دیدم... در همه این مدّت طولانى، با همه رنج، صبر کردم.

الامام علی(ع): فَنَظَرتُ فَإِذا لَیسَ لی مُعینٌ إلّا أهلَ بَیتی، فَضَنِنتُ بِهِم عَنِ المَوتِ، وأغضَیتُ عَلَى القَذى، وشَرِبتُ عَلَى الشَّجا، وصَبَرتُ عَلى أخذِ الکظَمِ، وعَلى أمَرَّ مِن طَعمِ العَلقَ.[۳]

امام على(ع): نگریستم و دریافتم دیدم که جز اهل بیتم یاورى ندارم. دریغم آمد که آنان بمیرند. خار در چشم، پلک بر هم گذاشتم و استخوان در گلو، نوشیدم. جان به لب، شکیبایى ورزیدم و بر تلخى شرنگ حنظله، صبر کردم.

عن الامام علی(ع) فیما قالَهُ بَعدَ أخذِ البَیعَةِ عَلى مَن حَضَرَهُ لَمّا نَزَلَ بِذی قارٍ: قَد جَرَت امورٌ صَبَرنا فیها، وفی أعینِنَا القَذى؛ تَسلیما لِأَمرِ اللّهِ تَعالى فیمَا امتَحَنَنا بِهِ؛ رَجاءَ الثَّوابِ عَلى ذلِک، وکانَ الصَّبرُ عَلَیها أمثَلَ مِن أن یتَفَرَّقَ المُسلِمونَ، وتُسفَک دِماؤُهُم.[۴]

امام على(ع) در هنگام فرود آمدن در ذوقار، پس از بیعت گرفتن و در جمع حاضران: حوادثى پیش آمد که به خاطر تسلیم بودن به فرمان الهى در آنچه ما را بدان امتحان مى کرد و به امید ثواب خداوندى، در آنها شکیبایى کردیم، حال آن که چون خارى در چشممان بود و صبورى بر این امور، از این که مسلمانان پراکنده شوند و خونشان ریخته شود، مناسب تر بود.


[۱] . المناقب، ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۱۶.

[۲] . نهج البلاغة، الخطبة ۳؛ علل الشرائع، ص ۱۵۰، ح ۱۲؛ معانی الأخبار، ص ۳۶۱، ح ۱؛ الإرشاد، ج ۱، ص ۲۸۷؛ الاحتجاج، ج ۱، ص ۴۵۲، ح ۱۰۵ کلّها عن ابن عبّاس؛ الأمالی، شیخ طوسی، ص ۳۷۲، ح ۸۰۳ عن زرارة عن الإمام الباقر(ع) عن ابن عبّاس وعن الإمام الباقر عن أبیه عن جدّه عنه(ص) نحوه وفیها «ابن أبی قحافة» بدل «فلان»؛ تذکرة الخواصّ، ص ۱۲۴ عن ابن عبّاس.

[۳] . نهج البلاغة، الخطبة ۲۶.

[۴] . الإرشاد، ج ۱، ص ۲۴۹.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت