تدوين حديث(6): منع تدوين حديث ؛ رازها و رمزها - صفحه 7

تدوين حديث(6):

منع تدوين حديث؛ رازها و رمزها

محمد على مهدوى راد

در بحثهاى پيشين، از منع تدوين و نشر حديث سخن گفتيم و توجيه هاى عالمان و محدثان اهل سنّت را در استوار جلوه دادن اين موضع، گزارش كرديم و به نقد و تحليل آنها پرداختيم. از آنچه آورديم، روشن شد كه آن توجيه ها هرگز در برابر نقدها و اشكالها تاب مقاومت ندارند. بنابراين بايد منع تدوين و نشر حديث، رازها و رمزهاى ديگر داشته باشد كه اكنون بدانها مى پردازيم:

ديگرسانى سياسى و پيامدهاى آن

پيامبر (ص) از آغازين روزهايى كه دعوت و رسالتش را علنى ساخت، بر امامت و پيشوايى پس از خود نيز تصريح كرد ۱ و زعامت آينده امت را رقم زد. اين تأكيد و تصريح، در جاى جاى سيره رسول الله (ص) جريان دارد كه در جريان«غديرخم» به اوج خود مى رسد؛ بدان گونه كه هيچ ترديدى باقى نماند و تمام ابهامها و تاريكى ها از زعامت آينده امت زدوده شود. ۲ رسول الله(ص) افزون بر روشنگرى درباره زعامت پس از خود، به چهره نمايى پرداخته، جريان «نفاق» را كه در پس عناوين بزرگ و فريبنده اى پنهان بودند روشن ساخت. پيامبر از يك سوى با طرح «شجره ملعونه» جريان نفاق پس از خود را افشا كرده بود ۳ و از سوى ديگر با طرح «جايگاه اهل بيت(ع)»، جايگاه والاى رهبران آينده و تبارى را كه بايد زعامت امت را به دست مى گرفت. ۴
خوب؛ جان منوّر رسول الله (ص) به مينو پر كشيد ـ مع الرفيق الأعلى ـ ۵ و پس از آن بزرگوار، آرمان بلند وى جامه عمل نپوشيد و زعامت سياسى به گونه اى ديگر رقم خورد وسياست، ديگر سان گشت و شد آنچه نبايد مى شد! اكنون مردم هستند و پيشوايانى برساخته؛ و خلفا هستند و حافظه تاريخى مردم؛ حكومت است و آنچه پيامبر در درازاى بيست و سه سال بر مردم فرو خوانده بود؛ و حاكمان هستند و دلهره لرزش پايه هاى حكومت و نااستوارى استوانه هاى خلافت و…
به پندار من، بايد ريشه اساسى و بنيادين منع تدوين و نشر حديث را در همين جا جستجو كرد و نه در جاى ديگر؛ كه صد البته اين خود در عناوين گونه گونى چهره بسته است و در اين بحث مى كوشم تا مگر اندكى از اين حقيقت را واگويم.

1.اشاره است به حديث بسيار مشهور «بدء الدعوة» يا حديث «الدار» كه پيامبر بزرگوار در جمع خويشان و پس از عرضه رسالت خود و پاسخ مثبت على(ع) فرمود:«انّ هذا أخى و وصيّى و خليفتى». ر.ك: تاريخ طبرى، ج۲، ص۶۱۲؛ احقاق الحق؛ ج۳، ص۵۶۰ و ج۴،ص۴۲۳ـ۴۳۰ (از مدارك و منابع بسيارى از اهل سنت)؛ المراجعات، تحقيق حسين الراضى، ص۹۸؛ سبيل النجاة فى تتمة المراجعات (چاپ شده به همراه المراجعات)، ص۶۸ (از منابع بسيارى از اهل سنت).

2.ر.ك به: مجموعه ارجمند «الامام علّى فى الكتاب والسنّة» فصل امامت، كه آنچه ياد شد را براساس سير تاريخى آن و با استناد به منابع فريقين گزارش كرده است. و نيز ر.ك، به تحليل بخشى از آن فصل در فصلنامه علوم حديث، ش۷، ص۳۷، مقاله «واقعه غدير، اوج ابلاغ ولايت».

3.آيه ۶۰ سوره اسراء: واذ قلنا لك انّ ربّك أحاط بالنّاس وما جعلنا الرؤيا التى أريناك الاّ فتنة للناس والشجرة الملعونة فى القرآن ونخوّفهم فما يزيدهم الاّ طغيانا كبيرا. رسول اللّه(ص) روزى افسرده نشسته بود. چون از چرايى افسردگى سؤال كردند، فرمود: در خواب ديدم بنى اميّه چونان بوزينگان برمنبر من در حال فراز و فرود هستند. (الدرّ المنثور، ج۴، ص۱۹۱؛ نورالثقلين، ج۳، ص۱۷۹؛ تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج۳، ص۵۲ و…) آنگاه پيامبر اين آيه را بر مردم فرو خواندند. پيامبر اكرم(ص) با نقل رؤيا و قرائت اين آيت الهى، ترديدى باقى نگذاشت كه فراروندگان و فرودآيندگان بر منبر پيامبر، مصداق «شجره ملعونه» هستند. علامه عالى قدر، سيد محمد حسين طباطبايى، افزون بر نقل روايات، با شيوه استوار خويش(تفسير قرآن به قرآن) و با تأمل در سياق آيات و لحن آيه، روشن كرده اند كه مصداق اين فتنه، جريان نفاق است و «بنى اميّه» (الميزان، ج۱۳، ۱۳۶). در مقامى ديگر از اين آيه و چگونگى مواضع مختلف مفسّران درباره آن و آهنگى كه اين آيت الهى دارد، سخن گفته ام:«تاريخ تفسير: تفسير در عصر صحابه»، فصلنامه ميراث جاويدان، ش۱۲ ـ ۱۱، ص۴۰.

4.بى گمان، رسول اللّه(ص) با اين آيت الهى از سوى خداوند، بخشى از تدبير حكيمانه در جهت رهبرى آينده را رقم زده است. آيه تطهير، از اين نگاه، بسى تأمل برانگيز است (بنگريد به مقاله ياد شده، ص۴۱). در موردى ديگر، بشرحتر چگونگى آن را باز گفته ام: «تفسير مأثور: كفايتها، كمبودها و اكنون»، يادنامه خاتمى (مجموعه مقالات علمى ـ تحقيقى در بزرگداشت آيةاللّه حاج آقا روح اللّه خاتمى اردكانى)، ص۶۸۶ به بعد.

5.آخرين جمله اى كه رسول اللّه(ص) فرمود، آهنگ سراى ديگر، سراى مينوى، «مع الرفيق الأعلى».

صفحه از 35