محبت الهی

پرسش :

با توجه به روایات، محبت الهی چه آثار و فوایدی دارد؟



پاسخ :

با تمسک به تعدادی روایت، آثار محبت الهی را نشان می دهیم:

استجابت دعا

رسول اللّه(ص): قالَ اللّهُ عز و جل: مَن أهانَ لی وَلِیا فَقَد أرصَدَ لِمُحارَبَتی. وما تَقَرَّبَ إلَی عَبدٌ بِشَی ءٍ أحَبَّ إلَی مِمَّا افتَرَضتُ عَلَیهِ، وإنَّهُ لَیتَقَرَّبُ إلَی بِالنّافِلَةِ حَتّی احِبَّهُ، فَإِذا أحبَبتُهُ کنتُ سَمعَهُ الَّذی یسمَعُ بِهِ، وبَصَرَهُ الَّذی یبصِرُ بِهِ، ولِسانَهُ الَّذی ینطِقُ بِهِ، ویدَهُ الَّتی یبطِشُ بِها، إن دَعانی أجَبتُهُ، وإن سَأَلَنی أعطَیتُهُ.[۱]

رسول خدا(ص): خداوند عز و جل فرمود: «هرکس یکی از دوستانم را خوار سازد، به پیکار من برخاسته است. هیچ بنده ای با چیزی محبوب تر در نزد من از آنچه بر او واجب ساخته ام، به من نزدیک نمی شود. بنده، با کارهای مستحب به من نزدیک می شود، تا آن جا که او را دوست می دارم. پس چون دوستش داشتم، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایش و دست نیرومندش می شوم. اگر مرا بخواند، پاسخش می دهم و اگر از من بخواهد، به او می بخشم».

عنه(ص): إنَّ اللّهَ تَعالی قالَ: مَن عادی لی وَلِیا فَقَد آذَنتُهُ بِالحَربِ. وما تَقَرَّبَ إلَی عَبدی بِشَی ءٍ أحَبَّ إلَی مِمَّا افتَرَضتُ عَلَیهِ. وما یزالُ عَبدی یتَقَرَّبُ إلَی بِالنَّوافِلِ حَتّی احِبَّهُ، فَإِذا أحبَبتُهُ کنتُ سَمعَهُ الَّذی یسمَعُ بِهِ، وبَصَرَهُ الَّذی یبصِرُ بِهِ، ویدَهُ الَّتی یبطِشُ بِها، ورِجلَهُ الَّتی یمشی بِها، وإن سَأَلَنی لَاعطِینَّهُ، ولَئِنِ استَعاذَنی لَاعیذَنَّهُ.[۲]

رسول خدا(ص): خداوند متعال فرمود: «هرکس با یکی از دوستانم دشمنی کند، به او اعلان جنگ می کنم. بنده ام با چیزی محبوب تر در نزد من از واجباتی که بر او واجب ساخته ام، به من نزدیک نمی شود. بنده ام با کارهای مستحب همچنان به من نزدیک می شود، تا آن جا که دوستش می دارم. پس چون دوستش داشتم، گوش شنوایش، چشم بینایش، دست کارایش و پای راهروش می شوم. اگر از من درخواست کند، به او خواهم بخشید و اگر از من پناه جوید، پناهش خواهم داد».

دیدار خدا

إرشاد القلوب فی حدیث المعراج: [قالَ اللّهُ تعالی: ] یا أحمَدُ، هَل تَدری أی عَیشٍ أهنی، وأی حَیاةٍ أبقی؟

قالَ: اللّهُمَّ لا.

قالَ: أمَّا العَیشُ الهَنی ءُ فَهُوَ الَّذی لا یفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِکری، ولا ینسی نِعمَتی، ولا یجهَلُ حَقّی، یطلُبُ رِضای لَیلَهُ ونَهارَهُ.

وأمَّا الحَیاةُ الباقِیةُ فَهِی الَّتی یعمَلُ لِنَفسِهِ حَتّی تَهونَ عَلَیهِ الدُّنیا وتَصغُرَ فی عَینَیهِ، وتَعظُمَ الآخِرَةُ عِندَهُ، ویؤثِرَ هَوای عَلی هَواهُ، ویبتَغی مَرضاتی، ویعَظِّمَ حَقَّ عَظَمَتی، ویذکرَ عِلمی بِهِ، ویراقِبَنی بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ عِندَ کلِّ سَیئَةٍ ومَعصِیةٍ، وینفی قَلبَهُ عَن کلِّ ما أکرَهُ، ویبغِضَ الشَّیطانَ ووَساوِسَهُ، لا یجعَلَ لِاءِبلیسَ عَلی قَلبِهِ سُلطانا وسَبیلاً.

فَإِذا فَعَلَ ذلِک أسکنتُ فی قَلبِهِ حُبّا حَتّی أجعَلَ قَلبَهُ لی، وفَراغَهُ وَاشتِغالَهُ وهَمَّهُ وحَدیثَهُ مِنَ النِّعمَةِ الَّتی أنعَمتُ بِها عَلی أهلِ مَحَبَّتی مِن خَلقی، وأفتَحَ عَینَ قَلبِهِ وسَمعِهِ حَتّی یسمَعَ بِقَلبِهِ وینظُرَ بِقَلبِهِ إلی جَلالی وعَظَمَتی، واضَیقَ عَلَیهِ الدُّنیا، وابَغِّضَ إلَیهِ ما فیها مِنَ اللَّذّاتِ، واحَذِّرَهُ مِن الدُّنیا وما فیها کما یحَذِّرُ الرّاعی غَنَمَهُ مِن مَراتِعِ الهَلَکةِ.

فَإِذا کانَ هکذا یفِرُّ مِنَ النّاسِ فِرارا، وینقُلُ مِن دارِ الفَناءِ إلی دارِ البَقاءِ، ومِن دارِ الشَّیطانِ إلی دارِ الرَّحمنِ. یا أحمَدُ، لَازَینُهُ بِالهَیبَةِ وَالعَظَمَةِ.

فَهذا هُوَ العَیشُ الهَنی ءُ وَالحَیاةُ الباقِیةُ، وهذا مَقامُ الرّاضینَ.

فَمَن عَمِلَ بِرِضائی ألزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ: اعَرِّفُهُ شُکرا لا یخالِطُهُ الجَهلُ، وذِکرا لا یخالِطُهُ النِّسیانُ، ومَحَبَّةً لا یؤثِرُ عَلی مَحَبَّتی مَحَبَّةَ المَخلوقینَ. فَإِذا أحَبَّنی أحبَبتُهُ، وأفتَحُ عَینَ قَلبِهِ إلی جَلالی، فَلا اخفی عَلَیهِ خاصَّةَ خَلقی، فَاناجیهِ فی ظُلَمِ اللَّیلِ ونورِ النَّهارِ حَتّی ینقَطِعَ حَدیثُهُ مِنَ المَخلوقینَ ومُجالَسَتُهُ مَعَهُم، واسمِعُهُ کلامی وکلامَ مَلائِکتی، واعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذی سَتَرتُهُ عَن خَلقی.[۳]

إرشاد القلوب در ضمن حدیث «معراج»: [خداوند متعال فرمود: ] «ای احمد! می دانی کدام زندگی، گواراتر و کدام حیات، پایدارتر است؟».

گفت: بارالها! نه.

فرمود: «اما زندگی گوارا آن است که دارنده اش، از یادم خسته نمی شود، نعمتم را فراموش نمی کند، حقّم را نادیده نمی گیرد و در شب و روزش، جویای خشنودی من است.

امّا حیات پایدار، آن است که دارنده اش چنان برای خود عمل می کند که دنیا بر او خوار شود و در چشمانش کوچک گردد و آخرت، نزدش بزرگ شود. خواسته ام را بر خواسته اش مقدّم می دارد و جویای خشنودی من است. حقّ بزرگی مرا به جای می آورد، آگاهی مرا نسبت به خودش به یاد دارد و در شب و روز و در کنار هر زشتی و گناهی، مرا مراقب خود می بیند و قلبش را از هر آنچه ناخوش می دارم، می زداید. شیطان و وسوسه هایش را دشمن می دارد و برای شیطان بر قلبش سلطه ای و راهی نمی گذارد.

پس چون چنین کند، در قلبش محبّتی می نهم تا آن جا که قلبش را از آنِ خود می سازم و فراغت و اشتغال و اندیشه و سخنش را از نعمتی که به دوستانم در میان خلق بخشیده ام، ویژه خود می گردانم و چشم و گوش و قلبش را می گشایم تا آن که با قلبش بشنود و با قلبش به جلال و عظمتم بنگرد. دنیا را بر او تنگ می سازم و لذّت هایش را منفور او می گردانم و او را چنان از دنیا برحذر می دارم که شبان، گوسفندانش را از چراگاه های هلاکتبار برحذر می دارد. پس چون چنین شود، سخت از مردم می گریزد و از سرای ناپایدار، به سرای پایدار و از سرای شیطان، به سرای رحمان منتقل می گردد. ای احمد! او را با هیبت و عظمت می آرایم.

این است زندگی گوارا و حیات پایدار، و این است مقام خشنودان.

هرکس بر طبق خشنودی من رفتار کند، سه صفت را همراه او می سازم: به او شکری را می شناسانم که جهل با آن در نیامیزد، و یادی که فراموشی با آن در نیامیزد، و محبّتی که با وجود آن، محبّت آفریدگان را بر محبّت من مقدّم ندارد. پس چون مرا دوست بدارد، دوستش می دارم و چشم دلش را به سوی جلالم می گشایم و خاصّانِ خلقم را از او پنهان نمی دارم و در تاریکی های شب و روشنایی های روز، با او رازگویی می کنم تا آن که از سخن گفتن با آفریدگان و همنشینی با آنان ببُرد و سخن خود و سخن فرشتگان را به او بشنوانم و رازی را که از خلقم پنهان داشته ام، به او بشناسانم».

الإمام علی(ع): إنَّ اللّهَ أوحی إلی موسی(ع): مَن أحَبَّ حَبیبا أنِسَ بِهِ، ومَن أنِسَ بِحَبیبٍ صَدَّقَ قَولَهُ ورَضِی فِعلَهُ، ومَن وَثَقَ بِحَبیبٍ اعتَمَدَ عَلَیهِ، ومَنِ اشتاقَ إلی حَبیبٍ جَدَّ فِی السَّیرِ إلَیهِ. یا موسی، ذِکری لِلذّاکرینَ، وزِیارَتی لِلمُشتاقینَ، وجَنَّتی لِلمُطیعینَ، وأنَا خاصَّةً لِلمُحِبّینَ.[۴]

امام علی(ع): خداوند به موسی(ع) وحی کرد: «هرکه محبوبی را دوست بدارد، با او همدم می شود و هرکه با محبوبی همدم گشت، سخنش را تصدیق می کند و از کردارش خشنود می شود، و هرکه به محبوبی اطمینان کند، به او اعتماد می ورزد و هرکه مشتاق محبوبی شود، در رفتن به سویش می کوشد.

ای موسی! یادم از آنِ یادآوران، دیدارم از آنِ شیفتگان، و بهشتم از آنِ فرمانبران است و من خود، ویژه دوستدارانم هستم.»

حلیة الأولیاء عن إبراهیم بن أدهم: إنَّ اللّهَ تَعالی أوحی إلی یحیی بنِ زَکرِیا(ع): یا یحیی، إنّی قَضَیتُ عَلی نَفسی أن لا یحِبَّنی عَبدٌ مِن عِبادی أعلَمُ ذلِک مِنهُ إلّا کنتُ سَمعَهُ الَّذی یسمَعُ بِهِ، وبَصَرَهُ الَّذی یبصِرُ بِهِ، ولِسانَهُ الَّذی یتَکلَّمُ بِهِ، وقَلبَهُ الَّذی یفهَمُ بِهِ. فَإِذا کانَ ذلِک کذلِک بَغَّضتُ إلَیهِ الاشتِغالَ بِغَیری، وأدَمتُ فِکرَتَهُ، وأسهَرتُ لَیلَهُ، وأظمَأتُ نَهارَهُ.

یا یحیی، أنَا جَلیسُ قَلبِهِ، وغایةُ امنِیتِهِ وأمَلِهِ، أهَبُ لَهُ کلَّ یومٍ وساعَةٍ فَیتَقَرَّبُ مِنّی وأتَقَرَّبُ مِنهُ، أسمَعُ کلامَهُ، واجیبُ تَضَرُّعَهُ. فَوَعِزَّتی وجَلالی لَأَبعَثَنَّهُ مَبعَثا یغبِطُهُ بِهِ النَّبِیونَ وَالمُرسَلونَ، ثُمَّ آمُرُ مُنادِیا ینادی: هذا فُلانُ بنُ فُلانٍ، وَلِی اللّهِ وصَفِیهُ وخِیرَتُهُ مِن خَلقِهِ دَعاهُ إلی زِیارَتِهِ؛ لِیشفِی صَدرَهُ مِنَ النَّظَرِ إلی وَجهِهِ الکریمِ.[۵]

حلیة الأولیاء به نقل از ابراهیم بن ادهم: خداوند متعال به یحیی بن زکریا(ع) وحی کرد: «ای یحیی! با خود عهد بسته ام که هرگاه بنده ای از بندگانم مرا دوست بدارد و این حالت را از او بدانم و ببینم، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایش و قلب دریابنده اش شوم. پس چون چنین شود، پرداختن به جز مرا منفورِ او می گردانم، فکرش را دوام می بخشم و شبش را به شب زنده داری و روزش را به روزه داری خواهم گذرانْد.

ای یحیی! من همنشین قلبش و نهایت امید و آرزویش هستم و هر روز و هر ساعت به او می بخشم. پس به من نزدیک می شود و من به او نزدیک می شوم، سخنش را می شنوم و زاری اش را پاسخ می دهم. به عزّت و جلالم سوگند که او را منزلتی خواهم داد که پیامبران و رسولان، به سبب آن بر او رشک خواهند برد. سپس به مُنادی ای فرمان می دهم که ندا کند: این، فلانی پسر فلانی است؛ ولی و دوست صمیمی خداست و برگزیده اش از میان خلقش. خداوند، او را به زیارت خود خوانده است تا سوز درونش را با دیدار رخسار بزرگوار خویش شفا بخشد».

المحجّة البیضاء: فی أخبارِ داودَ(ع): إنَّ اللّهَ عز و جل أوحی إلَیهِ: یا داودُ، إلی کم تَذکرُ الجَنَّةَ ولا تَسأَلُنِی الشَّوقَ إلَی؟!

قالَ: یا رَبِّ، مَنِ المُشتاقونَ إلَیک؟

قالَ: إنَّ الُمشتاقینَ إلَی الَّذینَ صَفَّیتُهُم مِن کلِّ کدَرٍ، وأنبَهتُهُم بِالحَذَرِ، وخَرَقتُ مِن قُلوبِهِم إلَی خَرقا ینظُرونَ إلَی...

یا داودُ، إنّی خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقینَ مِن رِضوانی، ونَعَّمتُها بِنورِ وَجهی، وَاتَّخَذتُهُم لِنَفسی مُحَدَّثینَ، وجَعَلتُ أبدانَهُم مَوضِعَ نَظَری إلَی الأَرضِ، وقَطَعتُ مِن قلُوبِهِم طَریقا ینظُرونَ بِهِ إلَی، یزدادونَ فی کلِّ یومٍ شَوقا.[۶]

المحجّة البیضاء: در اخبار داوود(ع) آمده است که خداوند عز و جل به او وحی کرد: «ای داوود! تاکی ازبهشت یاد می کنی وشوق دیدارمر؟»

گفت: پروردگارا! مشتاقانت کیان اند؟

فرمود: «مشتاقانم، کسانی هستند که آنان را از هر غبار کدورتی پیراسته ام و با پرهیز، هشیارشان ساخته ام و حجاب را از برابر دل هایشان چنان برداشته ام که به من می نگرند...

ای داوود! من دل های مشتاقان را از رضوان (خشنودی) خود آفریده ام و با نور رخسارم پروریده ام و آنان را چونان سخنگویانی برای خود برگزیده ام و پیکرهایشان را جایگاه نگاهم به زمین ساخته ام و از دل هایشان راهی به سوی خود گشوده ام که از آن به من می نگرند و هر روز، بر شوقشان افزوده می شود.»

الإمام علی(ع): قالَ رَسولُ اللّهِ(ص): یزورُ أهلُ الجَنَّةِ الرَّبَّ تَبارَک وتَعالی فی کلِّ یومِ جُمُعَةٍ، وذَکرَ ما یعطَونَ، قالَ: ثُمَّ یقولُ اللّهُ تَعالی: اکشِفُوا الحُجُبَ. فَیکشِفوا حِجابا ثُمَّ حِجابا حَتّی یتَجَلّی لَهُم تَبارَک وتَعالی عَن وَجهِهِ فَکأَنَّهُم لَم یرَوا نِعمَةً قَبلَ ذلِک، وهُوَ قَوله تَعالی: «وَ لَدَینَا مَزِیدٌ».[۷]

امام علی(ع): پیامبر خدا(ص) فرمود: «بهشتیان هر روز جمعه با پروردگار متعال دیدار می کنند». سپس حضرت، آنچه را که به آنان عطا می شود یاد کرد و افزود: «آن گاه خداوند متعال می فرماید: " پرده ها را بردارید". پس از آن پرده ها یکی یکی برداشته می شوند، تا آن که خداوند متعال با رخسار بزرگوارش چنان بر آنان تجلّی می کند که گویی پیش از آن، هیچ نعمتی ندیده اند؛ و این است معنای گفته خداوند متعال: «و بیش از آن نزد ماست»».

خیر دنیا و آخرت

رسول اللّه(ص): القَلْبُ ثَلاثَةُ أنْواعٍ، قَلْبٌ مَشْغُولٌ بِالدُّنیا، وَقَلْبٌ مَشْغُولٌ بِالْعُقْبی، وَقَلبٌ مَشْغُولٌ بِالْمَولی، أَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالدُّنْیا فَلَهُ الشِّدَّةُ وَالْبَلاءُ، وَأمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالعُقْبی فَلَهُ الدَّرَجاتُ العُلی، وَأَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغُولُ بِالْمَوْلی فَلَهُ الدُّنْیا وَالعُقْبی وَالْمَولی.[۸]

رسول خدا(ص): قلب ها سه گونه اند: قلبی مشغول به دنیا، قلبی مشغول به عُقبا و قلبی مشغول به مولا. امّا قلب مشغول به دنیا را سختی و بلاست. امّا قلب مشغول به عُقبا را درجات والاست؛ و امّا قلب مشغول به مولا را دنیا و عُقبا و مولاست.

الإمام زین العابدین(ع) فی الدّعاء: وَانْهَجْ لی إلی مَحَبَّتِک سَبیلاً سهَلَةً، أکمِل لی بِها خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ.[۹]

امام سجّاد(ع) در دعا: و به سوی محبّتت، راهی آسان برایم بگشا که بدان، خیر دنیا و آخرت را برایم کامل گردانی.

گوناگون

الإمام الصادق(ع): مَن أحَبَّ اللّهَ أحَبَّهُ اللّهُ، ومَن أحَبَّهُ اللّهُ عز و جل کانَ مِن الآمِنینَ.[۱۰]

امام صادق(ع): هرکس خدا را دوست بدارد، خدا دوستش می دارد و هرکس خدا دوستش بدارد، از ایمنان خواهد بود.

رسول اللّه(ص): مَن آثَرَ مَحَبَّةَ اللّهِ عَلی مَحَبَّةِ نَفسِهِ کفاهُ اللّهُ مُؤنَةَ النّاسِ.[۱۱]

رسول خدا(ص): هرکه خدادوستی را بر خودْدوستی مقدّم بدارد، در برابر سختی و دشواری مردم، خداوند، او را بسنده است.

الأمالی للطوسی عن وهب بن منبّه: قَرَأتُ فی زَبورِ داودَ(ع): ... یا داودُ، اسمَع مِنّی ما أقولُ وَالحَقَّ أقولُ: مَن أتانی وهُوَ یحِبُّنی أدخَلتُهُ الجَنَّةَ.[۱۲]

الأمالی طوسی به نقل از وَهْب بن مُنَبّه: در زبور داوود(ع)خواندم: «ای داوود! آنچه را می گویم، از من بشنو که حق می گویم. هرکه در حالی که دوستم دارد، نزدم بیاید، او را به بهشت درمی آورم».

مستدرک الوسائل: سَأَلَ أعرابِی عَلِیا(ع) عَن دَرَجاتِ المُحِبّینَ ما هِی؟

قالَ: أدنی دَرَجاتِهِم مَنِ استَصغَرَ طاعَتَهُ وَاستَعظَمَ ذَنبَهُ وهُوَ یظُنُّ أن لَیسَ فِی الدّارَینِ مَأخوذٌ غَیرُهُ.

فَغُشِی عَلَی الأَعرابِی، فَلَمّا أفاقَ، قالَ: هَل دَرَجَةٌ أعلی مِنها؟

قالَ: نَعَم، سَبعونَ دَرَجَةً.[۱۳]

مستدرک الوسائل: عربی بادیه نشین، از علی(ع) درباره درجات دوستداران پرسید که چیست.

حضرت فرمود: «پایین ترین درجه شان، کسی است که طاعت خود را کوچک و گناهش را بزرگ می شمارد و می پندارد در این جهان و آن جهان، جز او را به کیفر نمی گیرند».

بادیه نشین، بیهوش شد. چون به هوش آمد، پرسید: آیا درجه ای بالاتر از آن نیز هست؟

حضرت فرمود: «آری، هفتاد درجه».

الإمام علی(ع): حُبُّ اللّهِ نارٌ لا یمُرُّ عَلی شَی ءٍ إلَّا احتَرَقَ، ونورُ اللّهِ لا یطلُعُ عَلی شَی ءٍ إلّا أضاءَ.[۱۴]

امام علی(ع): دوستی خدا، آتشی است که بر هرچه بگذرد، می سوزد و نور خدا بر هر چه بتابد، درخشیدن می گیرد.

رسول اللّه(ص) فی دُعائِهِ: یا خَیرَ مَقصودٍ ومَطلوبٍ، یا خَیرَ حَبیبٍ ومَحبوبٍ، یا مَن هُوَ لِمَن دَعاهُ مُجیبٌ، یا مَن هُوَ لِمَن أطاعَهُ حَبیبٌ، یا مَن هُوَ إلی مَن أحَبَّهُ قَریبٌ.[۱۵]

رسول خدا(ص): ای بهترین مقصود و خواسته! ای بهترین دوست و محبوب! ای آن که به خواهانش پاسخ می دهد! ای آن که دوستِ کسی است که از او فرمان می برد! و ای آن که به دوستدارش نزدیک است!

مجمع البیان: رَوَوا عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ(ع) فی تفسیر قوله تعالی: «وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُورًا»[۱۶]:یطَهِّرُهُم عَن کلِّ شَی ءٍ سِوَی اللّهِ؛ إذ لا طاهِرَ مِن تَدَنُّسٍ بِشَی ءٍ مِنَ الأَکوانِ إلَّا اللّهَ.[۱۷]

امام باقر(ع) در تفسیر گفته خداوند متعال: «و پروردگارشان به آنان شرابی پاک نوشاند»: از هر چیزی جز خدا پاکشان می کند؛ زیرا جز خدا چیزی نیست که از آلودگی های هستی (ممکن) پاک باشد.

الإمام الصادق(ع) فیما نُسِبَ إلَیه فی مِصباحِ الشَّریعَة: نَجوَی العارِفینَ تَدورُ عَلی ثَلاثَةِ اصولٍ: الخَوفِ، وَالرَّجاءِ، وَالحُبِّ. فَالخَوفُ فَرعُ العِلمِ، وَالرَّجاءُ فَرعُ الیقینِ، وَالحُبُّ فَرعُ المَعرِفَةِ. فَدَلیلُ الخَوفِ الهَرَبُ، ودَلیلُ الرَّجاءِ الطَّلَبُ، ودَلیلُ الحُبِّ إیثارُ المَحبوبِ عَلی ما سِواهُ.

فَإِذا تَحَقَّقَ العِلمُ فِی الصَّدرِ خافَ. وإذا صَحَّ الخَوفُ هَرَبَ. وإذا هَرَبَ نَجا... وإذا تَمَکنَ مِنهُ رَجا. وإذا وَجَدَ حَلاوَةَ الرَّجاءِ طَلَبَ. وإذا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ. وإذا تَجَلّی ضِیاءُ المَعرِفَةِ فِی الفُؤادِ هاجَ ریحُ المَحَبَّةِ، وإذا هاجَ ریحُ المَحَبَّةِ استَأنَسَ (فی) ظِلالِ المَحبوبِ، وآثَرَ المَحبوبَ عَلی ما سِواهُ، وباشَرَ أوامِرَهُ، وَاجتَنَبَ نَواهِیهُ. وإذَا استَقامَ عَلی بِساطِ الانسِ بِالمَحبوبِ مَعَ أداءِ أوامِرِهِ وَاجتِنابِ نَواهیهِ وَصَلَ إلی روحِ المُناجاةِ.[۱۸]

مصباح الشریعة در سخنی که به امام صادق(ع) نسبت داده شده است: مناجات عارفان، بر سه اصل می چرخد: بیم، امید و دوستی.

بیم، خود، زاده دانش است و امید، زاده یقین و دوستی، زاده شناخت.

نشانِ بیم، گریز است و نشانِ امید، جستجوست و نشانِ دوستی، مقدّم داشتن محبوب بر جز اوست.

پس چون دانش در سینه پدیدار شد، شخصْ بیمناک می شود و چون بیم درست گردد، شخصْ گریزان می گردد و چون بگریزد، نجات می یابد... و چون دلش استوار گردد، امید می بندد و چون شیرینی امید را دریابد، به جستجو برمی آید و چون توفیق جستجویش دهند، می یابد. هرگاه روشنی شناخت بر دل بتابد، نسیم دوستی می وزد و چون نسیم دوستی بوزد، شخص در سایه سار محبوب، انس می گیرد و محبوب را بر جز او رجحان می نهد و با فرمان هایش همگام می شود و از نافرمانی هایش دوری می گزیند و چون کنار بساط انس با محبوب، استقامت ورزد و فرمان هایش را به جای آورد و از نافرمانی او بپرهیزد، به روح مناجات، دست می یابد.

عنه(ع) أیضا: حُبُّ اللّهِ إذا أضاءَ عَلی سِرِّ عَبدٍ أخلاهُ عَن کلِّ شاغِلٍ. وکل ذِکرٍ سِوَی اللّهِ تَعالی ظُلمَةٌ. وَالمُحِبُّ أخلَصُ النّاسِ سِرّا للّهِ تَعالی، وأصدَقُهُم قَولاً، وأوفاهُم عَهدا، وأزکاهُم عَمَلاً، وأصفاهُم ذِکرا، وأعبَدُهُم نَفسا، یتَباهَی المَلائِکةُ بِهِ عِندَ مُناجاتِهِ، ویفخَرُ بِرُؤیتِهِ، وبِهِ یعمُرُ اللّهُ بِلادَهُ، وبِکرامَتِهِ یکرِمُ عِبادَهُ، یعطیهِم إذا سَأَلوا بِحَقِّهِ، ویدفَعُ عَنهُمُ البَلایا بِرَحمَتِهِ. فَلَو عَلِمَ الخَلقُ ما مَحَلُّهُ عِندَ اللّهِ ومَنزِلَتُهُ لَدَیهِ ما تَقَرَّبوا إلَی اللّهِ تَعالی إلّا بِتُرابِ قَدَمَیهِ.[۱۹]

مصباح الشریعة در سخنی که به امام صادق(ع) نسبت داده شده است: دوستی خدا چون بر ضمیر بنده ای بتابد، او را از هر مشغولیتی می پردازد (خالی می کند). هر یادی جز یاد خداوند متعال، تاریکی است. شخص دوستدار، ضمیرش از همه مردم برای خدا خالص تر، سخنش راست تر، عهدش وفادارانه تر، کردارش پاک تر، یادش پاکیزه تر و جانش بنده تر است. چون مناجات کند، فرشتگان به او مباهات می ورزند و به دیدارش افتخار می کنند. خداوند به سبب او، سرزمین ها را آباد می کند، و به سبب گرامیداشت او، بندگانش را گرامی می دارد و به سبب حقّ او، چون بندگان از او درخواستی کنند، به آنان می بخشد، و به سبب رحمت بر او، بلاها را از آنان برطرف می کند. اگر خلق می دانستند که وی در نزد خداوند، چه جایگاه و منزلتی دارد، جز با خاک پای او، به خداوند عز و جلتقرّب نمی جستند.


[۱] . الکافی، ج ۲، ص ۳۵۲، ح ۷ عن حمّاد بن بشیر عن الإمام الصادق(ع) و، ح ۸ عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر(ع)عنه(ص)؛ المحاسن، ج ۱، ص ۴۵۴، ح ۱۰۴۷ عن حنان بن سدیر عن الإمام الصادق(ع)عنه(ص)و «تحبّب» بدل «تقرّب» و «لیتحبّب» بدل «لیتقرّب»؛ التوحید، ص ۳۹۹، ح ۱؛ علل الشرایع، ص ۱۲، ح ۷ کلاهما عن أنس؛ المؤمن، ص ۳۲، ح ۶۱ عن الإمام الصادق(ع) عنه(ص) وکلّها نحوه؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۲، ح ۲۱.

[۲] . صحیح البخاری، ج ۵، ص ۲۳۸۵، ح ۶۱۳۷؛ السنن الکبرى، ج ۱۰، ص ۳۷۰، ح ۲۰۹۸۰ کلاهما عن أبی هریرة؛ مسند ابن حنبل، ج ۱۰، ص ۱۱۲، ح ۲۶۲۵۳ عن عائشة؛ کنز العمّال، ج ۱، ص ۲۲۹، ح ۱۱۵۶.

[۳] . إرشاد القلوب، ص ۲۰۴؛ بحار الأنوار، ج ۷۷، ص ۲۸، ح ۶.

[۴] . إرشاد القلوب، ص ۱۰۰؛ عدّة الداعی، ص ۲۳۷؛ اعلام الدین، ص ۲۷۹ کلاهما عن وهب بن منبّه نحوه وفیهما «أوحى اللّه إلى داود(ع)»؛ بحار الأنوار، ج ۷۷، ص ۴۲، ح ۱۰؛ راجع: الترغیب، فضل محبّة اللّه.

[۵] . حلیة الأولیاء، ج ۱۰، ص ۸۲.

[۶] . المحجّة البیضاء، ج ۸، ص ۵۹.

[۷] . کنز العمّال، ج ۲، ص ۵۰۹، ح ۴۶۱۴ نقلاً عن أبی القاسم اللالکائی.

[۸] . المواعظ العددیة، ص ۱۴۶.

[۹] . الصحیفة السّجادیة، ص ۸۷ الدعاء ۲۰.

[۱۰] . الخصال، ص ۱۸۸، ح ۲۵۹؛ علل الشرایع، ص ۱۳، ح ۸؛ الأمالی للصدوق، ص ۹۲، ح ۶۵ کلّها عن یونس بن ظبیان؛ روضة الواعظین، ص ۴۵۶ وفیه «وکان» بدل «ومن أحبّه اللّه عز و جل کان»؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۱۸، ح ۹.

[۱۱] . کنز العمّال، ج ۱۵، ص ۷۹۰، ح ۴۳۱۲۷ نقلاً عن أبی عبد الرحمن السلمی و، ح ۴۳۱۲۸ نقلاً عن الدیلمی وکلاهما عن عائشة وفیه «الناس» بدل «نفسه».

[۱۲] . الأمالی للطوسی، ص ۱۰۷، ح ۱۶۲؛ بحار الأنوار، ج ۶، ص ۴، ح ۴.

[۱۳] . مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۱۳۳، ح ۱۸۸ نقلاً عن لبّ اللباب للراوندی.

[۱۴] . مصباح الشریعة، ص ۵۲۳؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۳، ح ۲۳.

[۱۵] . البلد الأمین، ص ۴۱۰؛ بحار الأنوار، ج ۹۴، ص ۳۹۶.

[۱۶] . الإنسان، آیه ۲۱.

[۱۷] . تفسیر مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۲۳؛ بحار الأنوار، ج ۸، ص ۱۱۳.

[۱۸] . مصباح الشریعة، ص ۱۲؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۲، ح ۲۲.

[۱۹] . مصباح الشریعة، ص ۵۲۱؛ بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۳، ح ۲۳.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت