استعمال نشدن «وصی» پیش از رضی در زبان عربی

پرسش :

آیا درست است که گفته شده: واژه ی «وصیت» و مشتقات آن، قبل از سید رضی به کار نمی رفته و آنچه در نهج البلاغه در این زمینه آمده سخن سید رضی است نه امام علی(ع)؟



پاسخ :

به ذکر چند حدیث از کتابهای پیش از سید رضی ـ از شیعه و سنی ـ بسنده می کنیم که پیامبر امام علی را وصی خود معرفی کرده است:

سلمان: قُلتُ: یا رَسولَ اللّهِ، لِکلِّ نَبِی وَصِی فَمَن وَصِیک؟ فَسَکتَ عَنّی، فَلَمّا کانَ بَعدُ رَآنی فَقالَ: یا سَلمانُ. فَأَسرَعتُ إلَیهِ قُلتُ: لَبَّیک.

قالَ: تَعلَمُ مَن وَصِی موسی؟

قُلتُ: نَعَم، یوشَعُ بنُ نونٍ.

قالَ: لِمَ؟

قُلتُ: لِأَنَّهُ کانَ أعلَمَهُم.

قالَ: فَإِنَّ وَصِیی و مَوضِعَ سِرّی، و خَیرَ مَن أترُک بَعدی، و ینجِزُ عِدَتی، و یقضی دَینی عَلِی بنُ أبی طالِبٍ.[۱]

سلمان: گفتم: ای پیامبر خدا! هر پیامبری وصی ای دارد. وصی تو کیست؟ با من سخنی نگفت. چندی بعد که مرا دید، فرمود: ای سلمان! [بیا].

من نزدش شتافتم و گفتم: بله، بله!

فرمود: می دانی وصی موسی کیست؟

گفتم: آری، یوشع بن نون.

فرمود: چرا؟

گفتم: چون داناترین آنان بود.

فرمود: بی گمان، وصی و رازدار من و بهترین کسی که پس از خود به جا می نهم و وعده های مرا تحقّق می بخشد و بدهی ام را ادا می کند، علی بن ابی طالب است.

أنس بن مالک: قُلنا لِسَلمانَ: سَلِ النَّبِی(ص) مِن وَصِیهِ؟ فَقالَ لَهُ سَلمانُ: یا رَسولَ اللّهِ مَن وَصِیک؟

قالَ: یا سَلمانُ، مَن کانَ وَصِی موسی؟

قال: یوشَعُ بنُ نونٍ.

قالَ: فَإِنَّ وَصِیی و وارِثی، یقضی دَینی، و ینجِزُ مَوعودی عَلِی بنُ أبی طالِبٍ.[۲]

انس بن مالک: به سلمان گفتیم: از پیامبر(ص) بپرس که وصی اش کیست؟

سلمان پرسید: ای پیامبر خدا! وصی تو کیست؟

فرمود: سلمان! وصی موسی که بود؟

گفت: یوشع بن نون.

فرمود: بی گمان، وصی و وارث من که بدهی مرا ادا می کند و وعده هایم را تحقّق می بخشد، علی بن ابی طالب است.

رسول اللّه(ص): یا عَلِی... أنتَ الوَصِی، و أنتَ الوَلِی، و أنتَ الوَزیرُ.[۳]

پیامبر خدا(ص): ای علی!... تو وصی ای، تو ولی ای، تو وزیری.

الإمام علی(ع) فی خُطبَةٍ خَطَبَها لأهلِ المَدینَةِ بَعدَ بَیعَتِهِ أبابَکرٍ: و الَّذی فَلَقَ الحَبَّةَ و بَرَأَ النَّسَمَةَ، لَقَد عَلِمتُم أنّی صاحِبُکم و الَّذی بِهِ امِرتُم، و أنّی عالِمُکم و الَّذی بِعِلمِهِ نَجاتُکم، و وَصِی نَبِیکم، و خِیرَةُ رَبِّکم، و لِسانُ نُورِکم، و العالِمُ بِما یصلِحُکم.[۴]

امام علی(ع) ضمن یک سخنرانی، پس از بیعت مردم با ابو بکر، خطاب به مردم مدینه: سوگند به آن که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، به روشنی می دانید که من، سرپرست شما و همان کسی هستم که به پیروی از او، فرمان یافته اید. من، دانای شما و همان کسی هستم که نجات شما با علم اوست! من وصی پیامبر شما، برگزیده پروردگارتان، زبان نورتان و دانا به روش اصلاحتان هستم!

الامام علی(ع): فَیا عَجَبا، و ما لی لا أعجَبُ مِن خَطَإِ هذِهِ الفِرَقِ عَلَی اختِلافِ حُجَجِها فی دینِها! لا یقتَصّونَ أثَرَ نَبِی، و لا یقتَدونَ بِعَمَلِ وَصِی.[۵]

امام علی(ع): در شگفتم و چگونه در شگفت نباشم از خطای این فرقه ها با اختلاف حجّت هایشان در دین! نه پی پیامبری را می گیرند و نه به کردار وصی ای اقتدا می کنند.

الامام علی(ع): إنَّ اللّهَ تَبارَک و تَعالی خَصَّ نَبِیهُ(ص) بِالنُّبُوَّةِ و خَصَّنِی النَّبِی(ص) بِالوَصِیةِ.[۶]

امام علی(ع): ای مردمان! من برادر پیامبر خدا و وصی او و وارث علم او هستم. به وصیتش ویژه و ممتازم کرد و مرا از میان آنان برگزید.

الإمام الحسین(ع) مِن خُطبَتِهِ فی یومِ عاشوراءَ: أ لَستُ ابنَ بِنتِ نَبِیکم(ص)، و ابنَ وَصِیهِ و ابنِ عَمِّهِ، و أوَّلِ المُؤمِنینَ بِاللّهِ، و المُصَدِّقِ لِرَسولِهِ بِما جاءَ بِهِ مِن عِندِ رَبِّهِ؟[۷]

امام حسین(ع) از خطبه اش در روز عاشورا: آیا من، پسر دختر پیامبرتان و نیز پسر وصی و پسر عموی او و پسر نخستین ایمان آورنده به دین خدا و تصدیق کننده فرستاده اش در آنچه از سوی پروردگارش آورده است نیستم؟

محمّد بن أبی بکر فی کتابِهِ إلی مُعاوِیةَ: فَکیفَ یا لَک الوَیلُ تَعدِلُ نَفسَک بَعَلِی، و هُوَ وارِثُ رَسولِ اللّهِ(ص)، و وَصِیهُ و أبو وُلدِهِ، أوَّلُ النّاسِ لَهُ اتِّباعا، و أقرَبُهُم بِهِ عَهدا، یخبِرُهُ بسِرِّهِ و یطلِعُهُ عَلی أمرِهِ؟[۸]

در نامه محمّد بن ابی بکر به معاویه: نفرین بر تو! چگونه خودت را با علی(ع) برابر می نهی، در حالی که او وارث پیامبر خدا و وصی او و پدر فرزندان او و نخستین پیرو او در میان مردمان بود و نزدیک ترین پیوند را با او داشت؛ او که پیامبر(ص) از راز خویش باخبرش می نمود و او را بر کار خود، آگاه می ساخت؟

عن کدیرة بن صالح الهجری عن أبی ذرّ جندب بن جنادة: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ(ص) یقولُ لِعَلِی کلِماتٍ ثَلاثا، لَأَن تَکونَ لی وَاحِدَةٌ مِنهُنَّ أحَبُّ إلَی مِنَ الدُّنیا و ما فیها، سَمِعتُهُ یقولُ: اللّهُمَّ أعِنهُ و استَعِن بِهِ، اللّهُمَّ انصُرهُ و انتَصِر بِهِ، فَإِنَّهُ عَبدُک و أخو رَسولِک.

ثُمَّ قالَ أبو ذَرٍّ رَحمَةُ اللّهِ عَلَیهِ: أشهَدُ لِعَلِی بِالوِلاءِ و الإِخاءِ و الوَصِیةِ.

قالَ کدُیرَةُ بنُ صالِحٍ: و کانَ یشهَدُ لَهُ بِمِثلِ ذلِک: سَلمانُ الفارسِی، و المِقدادُ و عَمّارٌ، و جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِی، و أبُو الهَیثَمِ بنُ التَّیهانِ، و خُزَیمَةُ بنُ ثابِتٍ ذُو الشَّهادَتَینِ، و أبو أیوبَ صاحِبُ مَنزِلِ رَسولِ اللّهِ(ص)، و هاشِمُ بنُ عُتبَةَ المِرقالُ، کلُّهُم مِن أفاضِلِ أصحابِ رَسولِ اللّهِ(ص).[۹]

از کدیرة بن صالح هجری، از ابوذر (جندب بن جناده): شنیدم که پیامبر خدا درباره علی(ع) سه سخن می گوید که داشتن یکی از آنها از دنیا و هر چه در آن است، برایم محبوب تر است. شنیدم که می گوید: خدایا! او را پشتیبانی کن و با او پشتیبانی برسان. خدایا! او را یاری کن و با او یاری برسان، که او بنده تو و برادر پیامبر توست.

سپس ابو ذر گفت: به ولایت و برادری و وصایت علی، گواهی می دهم.

سلمان فارسی، مقداد، عمّار، جابر بن عبد اللّه انصاری، ابو هیثم بن تَیهان، خُزیمة بن ثابت (ذو شهادتین)، ابو ایوب انصاری (صاحب منزل پیامبر خدا) و هاشم بن عُتبه مِرقال که همگی از برترین اصحاب پیامبر خدا بودند نیز چونان ابوذر، گواهی دادند.

مالک الأشتر: احمَدُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ و اشکروهُ، إذ جَعَلَ فیکمُ ابنَ عَمِّ نَبِیهِ مُحَمَّدٍ(ص) و وَصِیهُ، و أحَبَّ الخَلقِ إلَیهِ، أقدَمَهُم هِجرَةً و أوَّلَهُم إیمانا، سَیفٌ مِن سُیوفِ اللّهِ صَبَّهُ عَلی أعدائِهِ.[۱۰]

مالک اشتر: ای بندگان خدا! خداوند را ستایش کنید و او را سپاس بگزارید که پسر عموی پیامبرش محمّد(ص) و وصی او و محبوب ترینِ خلق نزد او و نخستین مهاجر و اوّلین مؤمن؛ و شمشیری از شمشیرهای خداوند را که بر دشمنان خویش فرود می آوَرَد در میان شما قرار داد.

الإمام الصادق(ع): إنَّ رَسولَ اللّهِ(ص) لَمّا نَزَلَ قُدَیدَ قالَ لَعَلَی(ع): یا عَلِی، إنّی سَأَلتُ رَبّی أن یوالِی بَینی و بَینَک فَفَعَلَ، و سَأَلتُ رَبّی أن یؤآخِی بَینی و بَینَک فَفَعَلَ، و سَأَلتُ رَبّی أن یجعَلَک وَصِیی فَفَعَلَ.

فَقالَ رَجُلانِ مِن قُرَیشٍ: وَاللّهِ لَصاعٌ مِن تَمرٍ فی شَنٍّ بالٍ أحَبُّ إلَینا مِمّا سَأَلَ مُحَمَّدٌ رَبَّهُ، فَهَلّا سَأَلَ رَبَّهُ مَلَکا یعضُدُهُ عَلی عَدُوِّهِ، أو کنزا یستَغنی بِهِ عَن فاقَتِهِ، وَاللّهِ ما دَعاهُ إلی حَقٍّ و لا باطِلٍ إلّا أجابَهُ إلَیهِ، فَأَنزَلَ اللّهُ سُبحانَهُ و تَعالی: «فَلَعَلَّک تَارِک بَعْضَ مَا یوحَی إِلَیک وَ ضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُک» إلی آخِرِ الآیةِ؛[۱۱]

امام صادق(ع): چون پیامبر خدا به قُدَید رسید، به علی(ع) فرمود: ای علی! من از پروردگارم خواستم که میان من و تو، پیوند دوستی ایجاد کند و کرد. از پروردگارم خواستم که مرا با تو برادر کند و کرد. نیز از پروردگارم خواستم که تو را وصی من قرار دهد، که قرار داد.

پس دو مرد قریشی گفتند: به خدا سوگند، برای ما یک مَن خرما در مشکی کهنه، از آنچه محمّد از پروردگارش خواست، خوشایندتر است. آخر چرا از پروردگارش فرشته ای نخواست که در برابر دشمنش یاری اش دهد، یا گنجی نخواست که بدان از تنگ دستی برهد؟! به خدا سوگند، او را به حق و باطلی نخوانده، مگر آن که اجابتش کرده است.

پس خداوند پاک و متعال، نازل کرد: «مبادا تو، بخشی از آنچه را به تو وحی می شود، وا نهی و سینه بدان تنگ داری!» تا پایان آیه.


[۱] . المعجم الکبیر، ج ۶، ص ۲۲۱، ح ۶۰۶۳؛ شرح الأخبار، ج ۱، ص ۱۲۵، ح ۵۸؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۸۶.

[۲] . فضائل الصحابة لابن حنبل، ج ۲، ص ۶۱۵، ح ۱۰۵۲؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۸۶.

[۳] . الخصال، ص ۴۲۹، ح ۷ و ح ۶؛ الأمالی للصدوق، ص ۱۳۶، ح ۱۳۵؛ المناقب للکوفی، ج ۱، ص ۳۸۸، ح ۳۰۹؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۸۶.

[۴] . الکافی، ج ۸، ص ۳۲، ح ۵؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۸۶.

[۵] . الکافی، ج ۸، ص ۶۴، ح ۲۲؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۸۶.

[۶] . الخصال، ص ۵۷۸، ح ۱؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۸۶.

[۷] . تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۴۲۴؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۹۰.

[۸] . مروج الذهب، ج ۳، ص ۲۱؛ وقعة صفّین، ص ۱۱۹؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۹۰.

[۹] . الأمالی للصدوق، ص ۱۰۷، ح ۸۰؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۹۰.

[۱۰] . الفتوح، ج ۳، ص ۱۵۷؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۹۲.

[۱۱] . الکافی، ج ۸، ص ۳۷۸، ح ۵۷۲۱۵۷؛ دانش نامه امیرالمومنین (ع)، ج ۱، ص ۵۹۴.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت
منبع :