پژوهشى در باره بشارت‏هاى تورات و انجيل در مورد پيامبر خاتم‏

پژوهشى در باره بشارت‏هاى تورات و انجيل در مورد پيامبر خاتم‏

همان گونه که عنوان این پژوهش نشان می دهد، این تحقیق خبرهای تورات و انجیل در مورد پیامبری حضرت محمد(ص) را مورد بررسی قرار می دهد.

طرح مسئله

ظهور[۱]پى در پى پيامبران الهى از نسل حضرت ابراهيم ، از آموزه هاى تفكيك ناپذير سه دين بزرگ ابراهيمى، يعنى اسلام ، مسيحيت و يهود به شمار مى آيد . با توجه به باورهاى پيروان اين سه دين ، مى توان دوران ظهور پيامبران الهى را به سه دوره تقسيم كرد ؛
۱ . دوره عهد قديم ، ۲ . دوره عهد جديد ، ۳ . دوره ختم نبوّت .
مطابق سنّت مسيحى ، پيامبران عهد قديم غير از هدايت مردم ، رسالت ديگرى نيز بر دوش داشته اند كه پيشگويى ظهور حضرت عيسى و ورود بشر به دوره عهد جديد با خداوند بوده است . از اين رو ، نزد مسيحيان بخش قابل توجهى از نوشته هاى عهد عتيق به عنوان كتاب هاى «پيشگويى»[۲]نامبردار شده و مسيحيان ادعاى خويش مبنى بر مسيحا بودن عيسى را بر آن پيشگويى ها بنيان نهاده اند .
مطابق سنّت اسلامى ، همه پيامبران همچون حلقه هاى يك زنجير به هم متصل اند و هر پيامبرى مصدّق پيامبران پيش از خود و مبشّر پيامبر و يا پيامبران پس از خود است . از آن جا كه شريعت اسلام در آخرين حلقه كمال ، نمايانگر عهد نهايى خداوند با بشر است ، اين عهد و پيمان ، همراه با ويژگى هاى پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله و امّت جهانى اسلام ، به همه پيامبران و امّت هاى گذشته ابلاغ شده است .
علاوه بر قرآن كريم ، روايات اسلامى نيز بر اين امر تأكيد كرده اند كه علاوه بر بشارت حضرت عيسى نسبت به پيامبر بزرگ اسلام ، پيامبران عهد عتيق نيز در كتاب هايشان ، بويژه در همان كتبى كه به پيشگويى معروف اند ، مانند كتاب اشعياى نبى ، به ظهور حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله بشارت داده اند .[۳]

اخبار و آموزه هاى قرآن كريم در باب بشارت پيامبران گذشته نسبت به پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله را مى توان در سه مرحله به شرح ذيل طبقه بندى كرد :

در مرحله نخست ، قرآن كريم اعلام مى دارد كه خداوند از همه پيامبران عهد گرفته است تا به امّت هاى خود ابلاغ كنند كه هرگاه پيامبرى آمد و آموزه هاى وحيانىِ پيامبران سابق را تصديق كرد به او ايمان آورند و يارى اش رسانند . در سوره آل عمران آمده است :

(وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَقَ النَّبِيِّينَ لَمَآ ءَاتَيْتُكُم مِّن كِتَبٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَآءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى  ذَ لِكُمْ إِصْرِى قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَا مَعَكُم مِّنَ الشَّهِدِينَ.[۴]

و (به خاطر بياوريد) هنگامى را كه خداوند ، از پيامبران (و پيروان آنها) ، پيمان مؤكد گرفت ، كه هرگاه كتاب و دانش به شما دادم ، سپس پيامبرى به سوى شما آمد كه آنچه را با شماست تصديق مى كند ، به او ايمان بياوريد و او را يارى كنيد! سپس (خداوند) به آنها گفت : «آيا به اين موضوع ، اقرار داريد؟ و بر آن ، پيمان مؤكد بستيد؟» گفتند : «(آرى) اقرار داريم!» (خداوند به آنها) گفت : «پس گواه باشيد! و من نيز با شما از گواهانم») .

مطابق روايات تفسيرى ، اين آيه بيان مى كند كه همه پيامبران گذشته ، از امّت هاى خود عهد گرفته اند كه به پيامبر اسلام ايمان آورند و او را يارى كنند كه اين امر خود به طور تلويحى بر بشارت پيامبران الهى نسبت به پيامبر گرامى اسلام نيز حكايت دارد . صرف نظر از دلالت آيه بر اين امر ، احاديث نيز گوياى آن است كه خداوند چنين عهدى را از همه پيامبران گرفته است .[۵]همچنين هر پيامبرى ، مبشر پيامبر و يا پيامبران بعدى نيز بوده است .[۶]
در حديثى از حضرت على عليه السلام آمده است كههيچ پيامبرى نبوده است جز آن كه مردم را به پيامبر بعد از خود بشارت مى داده است.[۷]و همه پيامبران به نبوّت حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله بشارت داده اند.[۸]

در مرحله دوم ، آيات قرآن خبر مى دهد كه با عمل پيامبران به وظيفه و ميثاق الهى شان ، امّت هاى گذشته نسبت به ويژگى هاى پيامبر اسلام آشنا بوده اند. مطابق قرآن كريم ، آموزه هاى پيامبران گذشته ، اعم از ميراث مكتوب و سنّت شفاهى ، چنان روشن و شفاف بوده است كه اهل كتاب چشم به راه آمدن رسول مكرّم اسلام بوده و هنگام ظهور آن حضرت ، وى را از روى ويژگى هاىِ وعده داده شده چنان مى شناختند كه فرزندان خويش را :

(الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَآءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ.[۹]

آنان كه كتاب آسمانى به ايشان داده ايم ، بخوبى او (پيامبر) را مى شناسند ، همان گونه كه فرزندان خود را مى شناسند ؛ فقط كسانى كه سرمايه وجود خود را از دست داده اند ، ايمان نمى آورند) .

(الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَآءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ.[۱۰]

كسانى كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم ، او (پيامبر) را همچون فرزندان خود مى شناسند ؛ (ولى) جمعى از آنان ، حق را آگاهانه كتمان مى كنند!)

گرچه بسيارى از آنها به كتمان حقيقت دست زدند و به انكار امرى پرداختند كه به آن معرفت داشتند :

(وَ لَمَّا جَآءَهُمْ كِتَبٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ كَانُواْ مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَفِرِينَ.[۱۱]

و هنگامى كه از طرف خداوند ، كتابى براى آنها آمد كه موافق نشانه هايى بود كه با خود داشتند ، و پيش از اين به خود نويد پيروزى بر كافران مى دادند (كه با كمك آن ، بر دشمنان پيروز گردند) . با اين همه ، هنگامى كه اين كتاب ، و پيامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد ، به او كافر شدند ؛ لعنت خدا بر كافران باد!)

در مرحله سوم ، و در پى كتمان و انكار پاره اى از اهل كتاب ، آيات قرآن به افشاى نشانى بشارت ها در ميراث مكتوب حاضر در نزد خودشان مى پردازد تا براى حق جويان جاى هيچ ابهامى باقى نگذارد . اين بار به آنها يادآورى مى كند كه براى يافتن نشانى پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله لازم نيست كه مسير دور و ناآشنايى را بپيمايند ، بلكه كافى است كه به تورات و انجيل موجود مراجعه كنند تا نام و اوصاف پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله و يارانش را بيابند . در واقع ، قرآن كريم ، يادآور مى شود كه اهل كتاب حتى اگر بخواهند بر آگاهى هاى برخاسته از سنّت دينىِ شفاهىِ خود از پيامبر اسلام هم سرپوش بگذارند ، آيات موجود در تورات و انجيلشان گواهى روشن براى اهل حقيقت خواهد بود . در اين باره ، سه آيه از آيات قرآن به روشنگرى پرداخته است : آيه نخست ، كه صريح ترين آيه در اين باب نيز به شمار مى آيد ، آيه ۱۵۷ سوره اعراف است :

(الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَالإِْنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَْغْلَلَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ .

همانها كه از فرستاده (خدا) ، پيامبر «امى» پيروى مى كنند : پيامبرى كه صفاتش را ، در تورات و انجيلى كه نزدشان است ، مى يابند ؛ آنها را به معروف دستور مى دهد ، و از منكر باز مى دارد ، اشياى پاكيزه را براى آنها حلال مى شمرد ، و ناپاكى ها را تحريم مى كند ؛ و بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود ، (از دوش و گردنشان) بر مى دارد . پس كسانى كه به او ايمان آوردند ، و حمايت و يارى اش كردند ، و از نورى كه با او نازل شده پيروى نمودند ، آنان رستگاران اند) .

آيه دوم ، آيه ۲۹ سوره فتح است . اين آيه در مورد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله مى فرمايد :

(مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّآءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَ نًا سِيمَاهُمْ فِى وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَ لِكَ مَثَلُهُمْ فِى التَّوْرَاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِى الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطَْهُ فََازَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى  عَلَى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّلِحَتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمَا .

محمد فرستاده خداست ، و كسانى كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد ، و در ميان خود مهربان اند . پيوسته آنها را در حال ركوع و سجود مى بينى در حالى كه همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند ، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است . اين، توصيف آنان در تورات و توصيف آنان در انجيل است . همانند زراعتى كه جوانه هاى خود را خارج ساخته ، سپس به تقويت آن پرداخته تا محكم شده و بر پاى خود ايستاده است و به قدرى رشد كرده كه زارعان را به شگفتى وا مى دارد . اين براى آن است كه كافران را به خشم آورد (ولى) كسانى از آنها را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند ، خداوند وعده آمرزش و اجر عظيمى داده است) .

آيه سوم ، آيه ۶ از سوره صف است . اين آيه مى گويد :

(وَ إِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَبَنِى إِسْرَ ءِيلَ إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرَا بِرَسُولٍ يَأْتِى مِن بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَآءَهُم بِالْبَيِّنَتِ قَالُواْ هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ .

و (به ياد آوريد) هنگامى را كه عيسى بن مريم گفت : «اى بنى اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم در حالى كه تصديق كننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده [تورات ]مى باشم ، و بشارت دهنده به رسولى كه بعد از من مى آيد و نام او احمد است» . هنگامى كه او [احمد] با معجزات و دلايل روشن به سراغ آنان آمد ، گفتند : «اين سحرى است آشكار).

گرچه آيه سوم به طور مشخص نمى گويد كه بشارت حضرت عيسى عليه السلام در مورد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در انجيل آن حضرت بوده است يا خير ، با اين حال ، روايات اسلامى در تفسير اين آيه ، اين بشارت را از بشارات انجيل دانسته است . در حديثى آمده است كه اسم پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله در انجيل ، «احمد» است .[۱۲]اين حديث نشان مى دهد كه بشارت حضرت عيسى عليه السلام در مورد پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در انجيل آمده است . گذشته از اين كه اناجيل موجود در عصر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در حقيقت ، سيره قولى و عملى حضرت عيسى عليه السلام است كه ديگران - به نظر مسيحيان با تأييد روح القدس - پس از وى نگاشته اند و هرگز عين كتاب آن حضرت نبوده است .

صرف نظر از سنّت شفاهى بين اهل كتاب در زمان نزول قرآن كريم ، كه اطلاع دقيقى هم از آن در دست نيست ، اين مقاله در صدد تبيين و رفع ابهام از دو مسئله مهم است : يكى آن كه آيا اساساً وقتى قرآن در آيات فوق از تورات و انجيل سخن مى گويد كدام نوشتار و كتاب و يا كتاب هاى يهوديان و مسيحيان را قصد كرده است؟ آيا مراد از تورات ، صرفاً كتابى است كه بر حضرت موسى عليه السلام نازل شده و مراد از انجيل ، صرفاً وحى اى است كه بر عيسى فرود آمده است و يا مراد از اين دو اصطلاح ، نوشته هايى اعم از كتب حضرت موسى عليه السلام و حضرت عيسى عليه السلام است؟ ديگر آن كه آيا اين بشارت ها پس از اسلام دستخوش تحريف شده است؟ يا در نسخه هاى ويژه اى موجود بوده كه تنها يهوديان و مسيحيان ساكن جزيرة العرب با آنها آشنايى داشته اند؟ يا آن كه هم اكنون نيز در نسخه هاى رايج كتاب مقدّس يهودى - مسيحى مى توان آنها را يافت؟

بشارت ها در كدام تورات و انجيل است؟

نگاه اجمالى به آيات قرآن كريم كه در آنها از تورات و انجيل نام برده شده است نشان مى دهد كه قرآن به مصداق يكسانى در همه موارد اشاره نكرده است . بلكه كاربرد قرآن در مورد تورات و انجيل ، اعم از صحيح و غير صحيح است . به عبارت ديگر ، گاهى قرآن از تورات و انجيل همان چيزى را قصد مى كند كه به عنوان وحى و شريعت الهى ، به ترتيب بر حضرت موسى و حضرت عيسى عليهما السلام نازل شده ، كه خود قرآن كريم نيز تصديق كننده آنهاست و گاهى كتاب ها و نوشته هايى را قصد كرده است كه در عصر نزول قرآن، در دست يهوديان و مسيحيان بوده و آنها آن نوشته ها را با نام تورات و انجيل مى شناخته اند ؛ به طور مثال ، وقتى قرآن كريم در توصيف حضرت عيسى عليه السلام مى فرمايد ،( وَءَاتَيْنَهُ الْإِنجِيلَ؛ به او انجيل داديم)،[۱۳]انجيل واقعى را قصد كرده است ، در حالى كه وقتى خداوند مسيحيان را دعوت مى كند تا مطابق احكام و مقررات انجيل قضاوت كنند ،[۱۴]و يا اهل كتاب را فرا مى خواند تا به اقامه تورات و انجيلشان بپردازند،[۱۵]كتاب هايى را قصد كرده كه در اختيار يهوديان و مسيحيان بوده است و آنها آن كتاب ها را تورات و انجيل مى ناميده اند . بنا بر اين وقتى قرآن در آيه ۸۱ سوره آل عمران (مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ) از وجود بشارت در تورات و انجيل سخن گفته همان تورات و انجيلى را مدّ نظر دارد كه در زمان نزول قرآن نزد يهوديان و مسيحيان موجود بوده است . به طور مسلم آنچه در آن زمان به عنوان تورات و انجيل شناخته مى شده ، تورات و انجيل واقعى نبوده است؛ بلكه مجموعه نوشته هايى را تورات و انجيل مى گفته اند كه كسانى غير از حضرت موسى و عيسى نوشته بودند .[۱۶]تورات و انجيل ، كتاب هاى يهودى و مسيحى بوده است كه نزد خودشان به عنوان تورات و انجيل شهرت داشته است .
اما سؤال آن است كه آنها چه كتاب هايى بوده اند ؟ يهوديان از قرن ها قبل از ظهور پيامبر گرامى اسلام داراى مجموعه اى به نام كتاب مقدّس بوده اند كه مشتمل بر تورات و نوشته هاى ديگر بوده است كه بعدها مسيحيان آنها را «عهد عتيق»[۱۷]ناميدند و مسيحيان نيز مجموعه ديگرى از نوشته هاى اختصاصى خود را با نام «عهد جديد»[۱۸]به آن افزودند كه آن نيز مشتمل بر اناجيل و نوشته هاى ديگر بود .
به احتمال بسيار زياد ، قرآن كريم در برخى آيات ، به مجموعه عهدين موجود در دست يهوديان و مسيحيانِ عصر نزول ، عنوان تورات و انجيل اطلاق كرده است . شواهدى نيز بر صحت اين احتمال وجود دارد ؛ يكى آن كه ، قرآن در موارد فراوانى يهوديان و مسيحيان را با عنوان «اهل كتاب» معرفى مى كند و آن از اين روست كه هم يهوديان و هم مسيحيان به مجموعه نوشته هاى مقدسشان كلمه «كتاب» اطلاق مى كرده اند . بنا بر اين وقتى قرآن از كتاب يهوديان به عنوان تورات، و از كتاب مسيحيان به عنوان انجيل ياد كرده است ، مجموعه كتب اختصاصى هر يك را قصد كرده كه همان عهد عتيق و عهد جديد است .
دوم آن كه ، مسيحيان هم اكنون نيز در عرف خودشان به مجموعه عهد جديد عنوان انجيل اطلاق مى كنند . امروزه مجموعه «عهد جديد» در زبان هاى مختلف با عنوان «انجيل» منتشر شده است .[۱۹]شاهد ديگر آن كه ، روايات اسلامى، بشارت هاى تورات و انجيل در مورد پيامبر گرامى اسلام صلى اللَّه عليه و آله را به كتاب هايى نسبت مى دهد كه گرچه در مجموعه عهد عتيق و جديد هستند، اما در ضمن اسفار خمسه تورات و نيز اناجيل اربعه نيستند . با اين شواهد مى توان نتيجه گرفت كه بشارت هاى مورد اشاره قرآن كريم ، در مجموعه عهد قديم و عهد جديد يهوديان و مسيحيان موجود بوده است . از اين رو ما نيز مى توانيم بشارت هاى موجود در كليه كتاب هاى عهد قديم و جديد را به عنوان بشارت هاى تورات و انجيل معرفى كنيم .

نكته ديگر كه لازم است يادآورى شود اين است كه صرف نظر از برخى اختلاف نسخ و قرائات و نيز اختلاف در ترجمه ها ، مجموعه عهد عتيق و جديدِ امروزى تقريباً همان چيزى است كه در زمان نزول قرآن نيز مورد استفاده يهوديان و مسيحيان بوده است ؛ زيرا نسخه هايى از كتب عهدين در كتابخانه ها و موزه هاى جهان موجود است كه متن آن ، تا حدّ زيادى با متن عهدين امروزى مطابقت مى كند .[۲۰]بنا بر اين اگر بشارت هاى مربوط به پيامبر اسلام در تورات و انجيلِ زمان نزول قرآن موجود بوده است ، هم اكنون نيز ما بايد بتوانيم آنها را و يا بقايا و ردّپايى از آنها را در عهدين بيابيم .

كتاب مقدّس موجود چه مى گويد؟

گرچه ممكن است در سنّت شفاهى و نيز برخى از كتاب هاى اَپوكريفاى[۲۱]موجود و رايج در عصر نزول قرآن ، بشارت هاى مربوط به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله با صراحت بيشترى وجود داشته باشد ، با اين حال ، در نوشته هاى موجود يهوديان و مسيحيان نيز به سهولت مى توان آنها را يافت . هم در كتب عهد عتيق و هم در كتب عهد جديد ، مواردى وجود دارد كه مى توان آنها را حاكى از بشارت هاى پيامبران بزرگى همچون حضرت موسى ، حضرت عيسى و ديگر پيامبران بنى اسرائيل دانست كه در اين جا به مهم ترين اين موارد به تفكيك عهد قديم و عهد جديد مى پردازيم .

پيشگويى هاى تورات

در كتاب هاى مربوط به بشارات[۲۲]و تفاسير قرآن[۲۳]به موارد زيادى از متون عهد قديم استشهاد شده و نويسندگان و محققان، آنها را بر پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله منطبق دانسته اند . در اين جا به بيان چند نمونه مى پردازيم .

ظهور آخرين شريعت الهى از فراز كوه فاران

در تورات آمده است :

و اين است بركتى كه موسى مرد خدا قبل از وفاتش به بنى اسرائيل داد . او گفت : خداوند از كوه سينا آمد ، از كوه سعير طلوع كرد و از كوه فاران درخشيد و با ده هزار از مقدسين و مؤمنين آمد .[۲۴]اين عبارت ، به صورت كنايه از ظهور سه پيامبر بزرگ الهى، يعنى حضرت موسى عليه السلام ، حضرت عيسى عليه السلام و حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله سخن مى گويد . خداوند در سينا بر حضرت موسى عليه السلام تجلى كرد ، در «ساعير» كه همان فلسطين است بر حضرت عيسى عليه السلام ظهور يافت و در كوه «فاران»[۲۵]در مكّه بر پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله متجلّى شد . هيچ يك از پيامبران بنى اسرائيل ، كوچك ترين ارتباطى با كوه فاران نداشته اند . فقط هاجر بود كه به اتفاق فرزندش اسماعيل در بيابان «بئر شبع» سرگردان شد و سپس در حوالى فاران اسكان گرفت و خداوند در همان هنگام بود كه هاجر را بشارت داد كه «من قوم بزرگى را از او به وجود خواهم آورد».[۲۶]تورات تصريح مى كند كه خدا با اسماعيل بود و او در بيابان فاران بزرگ شد[۲۷]و نسل اعرابى را كه پيامبر اسلام از آن است بنيان نهاد . در كتاب حَبَقوق نبى نيز اين بشارت آمده است . او مى گويد :

خدا از تيمان ، و آن قدّوس ، از فاران بر آمد و جلالش آسمان ها را فرا گرفت و سراسر زمين از حمدش پر شد .[۲۸]

تيمان و تيما در تورات بسيار آمده[۲۹]و هر دو به معناى صحراى جنوبى است و بر عربستان اطلاق مى شد كه در جنوب فلسطين است .[۳۰]جاى شگفتى است كه در برخى از ترجمه هاى جديد فارسى از كتاب حبقوق ، به جاى فاران ، كوه سينا گذاشته اند![۳۱]كه علاوه بر آن كه از نظر خود تورات نيز ، فاران و سينا نمى توانند يك مكان باشد ، بر خلاف متون اصلى عبرى و يونانى و همه ترجمه هاى معتبر كتاب مقدّس است .[۳۲]

وعده ظهور پيامبرى از نسل حضرت اسماعيل عليه السلام

مطابق تورات ، موسى مى گويد :

خداوند از ميان شما ، از ميان برادران شما ، پيامبرى همچون من خواهد فرستاد .[۳۳]

و در ادامه، سخن خدا را عيناً بازگو مى كند كه مى گويد :

در آينده پيامبرى همچون تو ، از ميان برادران آنها ، مبعوث خواهد كرد و كلامم را در دهانش خواهم نهاد .[۳۴]

در اين آيات ، با تعبير «برادران بنى اسرائيل» به پيغمبرى اشاره مى شود كه از نسل حضرت اسماعيل خواهد آمد . تورات، خود، قبايلى را كه از نسل اسماعيل يا عيسو[۳۵]بوده اند كه در واقع پسرعموهاى بنى اسرائيل محسوب مى شوند ، به عنوان برادران بنى اسرائيل معرفى كرده است .[۳۶]يگانه پيامبرى كه آمدنش از نسل حضرت اسماعيل معلوم است ، حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله است . علاوه بر اين ، بر پايه متون دينى، او نيز همانند حضرت موسى عليه السلام شريعتى را خواهد آورد . هيچ يك از پيامبران بنى اسرائيل ادعا نكرده اند كه مانند موسى عليه السلام هستند . علاوه بر اين ، تورات تصريح دارد كه پيامبرى به مانند موسى در ميان بنى اسرائيل نخواهد آمد .[۳۷]در حالى كه در قرآن كريم تلويحاً به اين امر اشاره شده است كه حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله ، پيامبرى مانند حضرت موسى عليه السلام است . قرآن كريم در بيان وجه تشابه حضرت موسى عليه السلام و حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله مى گويد :

(إِنَّآ أَرْسَلْنَآ إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَآ أَرْسَلْنَآ إِلَى  فِرْعَوْنَ رَسُولًا؛ ما پيغمبرى به سوى شما فرستاده ايم كه (در روز قيامت) در حق شما گواهى خواهد داد همان گونه كه به سوى فرعون هم پيامبرى را فرستاده بوديم) .[۳۸]

و نيز كتابِ (شريعت) پيامبر اسلام را كتابى نازل شده بعد از كتاب موسى معرفى مى كند :( إِنَّا سَمِعْنَا كِتَبًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى  )[۳۹]و( وَ مِن قَبْلِهِ كِتَبُ مُوسَى  إِمَامًا وَ رَحْمَةً ).[۴۰]

از سوى ديگر ، عبارت «كلامم را در دهانش خواهم نهاد» اشاره به اين نكته است كه آن پيامبر موعود «امّى» بوده و با نوشتن و خواندن سر و كارى نداشته است و از طريق وحى شفاهى ، كلام خدا را به مردم مى رساند . در برخى ترجمه هاى اخير از كتاب مقدس ، عبارت «از ميان برادران شما» ، با عبارت «از قوم اسرائيل» جاى گزين شده است .[۴۱]با اين حال ، در عهد جديد نيز اين سخن حضرت موسى نقل شده است . در كتاب اعمال رسولان آمده است : «همين موسى به قوم اسرائيل گفت : خدا از ميان برادران شما ، پيامبرى مانند من برايتان خواهد فرستاد» .[۴۲]

شترسوار (راكب البعير) ، كنايه از چه كسى است؟

آيه ششم از باب بيست و يكم كتاب اشعياى نبى ، از كتب عهد عتيق ، با استفاده از دو تعبير كنايى «الاغ سوار» و «شتر سوار» ، ظهور حضرت عيسى عليه السلام و حضرت محمّد صلى اللَّه عليه و آله را پيشگويى مى كند . اين دو تعبير ، بعداً در ترجمه ها دچار تغييراتى شده است . در اين كتاب ، عبارت «كسى كه سوار الاغ است» به «كسانى كه سوار بر الاغ اند» و عبارت «كسى كه سوار بر شتر است» به «كسانى كه سوار بر شترند» تغيير يافته اند .[۴۳]

روايات شيعه ، از تشكيل مجلسى در محضر امام رضا عليه السلام خبر مى دهند كه مأمون عباسى به منظور گفتگو و مناظره تشكيل داد . در آن مجلس ، علماى بزرگ اديان و مذاهب از جمله يهود و نصارا شركت داشتند . در اين مجلس ، امام رضا عليه السلام خطاب به دانشمند يهودى مى گويد : «اى يهودى! من تو را قسم مى دهم به آن ده معجزه اى كه بر موسى نازل شد ، آيا در تورات ، خبر محمد صلى اللَّه عليه و آله و امت او هست يا نه؟ آيا با عنوان "پيروان شتر سوار كه پروردگار را فراوان تسبيح مى كنند و در دستانشان شمشيرهايى هست كه از مردم كافر روى زمين انتقام مى گيرند" از امّت او ياد نشده است؟ آيا در تورات چنين نوشته شده است؟» يهودى اين سخن را تصديق كرد و گفت : بله . سپس خطاب به دانشمند مسيحى ، كه در آن زمان با عنوان جاثليق شناخته مى شد ، فرمود : «آيا از كتاب شعيا اطلاعى دارى؟» گفت : حرف به حرفش را مى دانم . گفت : «آيا در آن جا اين كلام نيست كه شعيا در مكاشفه خود گفت : من آن الاغ سوار (يعنى عيسى) را ديدم در حالى كه جِلباب ها و روپوش هايى از نور به خودش گرفته بود ، و آن شترسوار را ديدم در حالى كه نورش مانند نور قمر مى درخشيد؟» گفت : بله ، شعيا چنين چيزى گفته است .[۴۴]در برخى از منابع اهل سنّت نيز به اين پيشگويى در كتاب اشعياى نبى اشاره شده است .[۴۵]

ملاحظه مى كنيم كه در اين روايت ، كتاب اشعيا به عنوان بخشى از تورات تلقى شده است و اين شاهدى بر صدق نظريه ماست كه در زمان نزول قرآن ، به مجموعه عهد عتيق ، تورات اطلاق مى شده است .


[۱]اين پژوهش ، به قلم فاضل گران قدردكتر محمّد كاظم شاكر(عضو هيئت علمى دانشگاه قم و دانشكده علوم حديث) انجام شده است .

[۲]prophecy.

[۳]ر . ك : أعلام النبوة : ج ۱ ص ۵۴ و ۱۷۱ ؛ مختصر تاريخ دمشق : ج ۸ ص ۲۸۷ ؛ تاريخ الطبرى : ج ۱ ص ۳۷۸ ؛ تاريخ دمشق : ج ۸ ص ۳۳ ؛ غريب الحديث، ابن قتيبة : ج ۱ ص ۱۴۲ ؛ بحار الأنوار : ج ۱۶ ص ۱۶۱ - ۱۶۳ .

[۴]آل عمران ، آيه ۸۱ .

[۵]نهج البلاغه : خطبه ۱ ؛ كنز العمّال : ج ۲ ص ۳۷۷ ، ح ۴۲۹۶ ؛ بصائر الدرجات : ص ۵۱۴ ح ۳۵ .

[۶]الكافى : ج ۸ ص ۱۱۷ ح ۹۲ .

[۷]الكافى : ج ۸ ص ۲۵ ح ۴ ؛ نهاية الارب فى فنون الأدب : ج ۴ ص ۲۴۵ (باب اختلاف قريش) .

[۸]ر . ك : الكافى : ج ۸ ص ۲۵ ح ۴ و ج ۸ ص ۱۱۳ ح ۹۲ ؛ الدر المنثور : ج ۱ ص ۱۵۸ (سوره بقره: ذيل آيه ۸۷) .

[۹]انعام ، آيه ۲۰ .

[۱۰]بقره ، آيه ۱۴۶ .

[۱۱]بقره ، آيه ۸۹ .

[۱۲]كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۱۷۷ ح ۵۴۰۳ .

[۱۳]مائده : آيه ۴۶ .

[۱۴]مائده : آيه ۴۷ .

[۱۵]مائده : آيه ۶۶ و ۶۸ .

[۱۶]اسپينوزا كه خود يك يهودى زاده است ، با توجه به شواهد و قراين خودِ توراتِ فعلى اثبات كرده است كه تورات ، صدها سال پس از مرگ حضرت موسى نوشته شده است . ر . ك : «مصنف واقعى اسفار خمسه» باروخ اسپينوزا ، ترجمه عليرضا آل بويه : هفت آسمان ، شماره ۱ ، ص ۷۹ - ۱۰۳ و نيز ر . ك : pA jAoط ,@WdM jn

ط ·½C nj ,@ع ½A o Spinoza, p. ۰۲۱ - ۲۳۱.

[۱۷]عهد عتيق مشتمل بر سه بخش اصلى است: بخش نخست ، تورات نام دارد كه خود شامل پنج كتاب به نام هاى پيدايش ، خروج ، لاويان ، اعداد و تثنيه است . يهوديان ، آن را همان كتابى مى دانند كه به حضرت موسى عليه السلام داده شده است . بخش دوم ، نبوئيم ، به معناى «پيامبران» است كه منظور از آن وحى هايى است كه خداوند بر پيامبران بنى اسرائيل ، بعد از موسى و قبل از عيسى نازل كرده است . كتاب هايى چون كتاب يوشع بن نون ، تواريخ ، پادشاهان ، سموئيل و اشعيا از اين دسته است . نبوئيم مشتمل بر ۲۱ كتاب است . بخش سوّم را كتوبيم گويند كه به معناى «نوشته ها» است . منظور از آن ، نوشته هاى انبياى بنى اسرائيل است كه محتوى پيام هاى آنها و قوم بنى اسرائيل خطاب به خداوند است . كتاب هايى چون مزامير ، جامعه ، امثال و غزل غزل ها از اين نوع است . كتوبيم مشتمل بر ۱۳ كتاب است . مسيحيان پروتستان ، عيناً همين كتاب ها را در عهد عتيق خود پذيرفته اند . كاتوليك ها چند كتاب ديگر از كتب پيامبران پيش از حضرت عيسى را كه يهوديان آنها را معتبر نمى دانند نيز در عهد عتيق خود آورده اند .

[۱۸]عهد جديد مشتمل بر ۲۷ كتاب است كه در اواخر قرن دوم ميلادى از ميان نوشته هاى مسيحى توسط آباى كليسا انتخاب شده است . اين نوشته ها مشتمل بر چهار نوع است : اوّل ، اناجيل كه حاوى زندگى نامه و پاره اى از افعال و اقوال حضرت عيسى عليه السلام است . اين اناجيل عبارت اند از متى ، مرقس ، لوقا و يوحنا . بخش دوم مشتمل بر اعمال رسولان است كه تنها يك كتاب نوشته لوقا در اين بخش انتخاب شده است . بخش سوم را نامه هاى رسولان گويند كه شامل ۲۱ نامه از رسولان حضرت عيسى است كه طىّ آن به مسيحيان عصر خويش پيام داده اند كه بيشتر اين نوشته ها مربوط به پولس رسول است كه بعد از عروج حضرت عيسى به آسمان ، به ايشان ايمان آورده است . بخش چهارم ، بخش مكاشفه است كه در اين بخش نيز تنها يك كتاب به نام مكاشفه يوحنا انتخاب شده است . اين كتاب داراى ادبيات رمزى است .

[۱۹]به عنوان نمونه مى توان اين موارد را نام برد : انجيل عيسى مسيح ، كتاب عهد جديد ، چاپ انگلستان ، ۱۹۹۷ ؛ انجيل شريف ، انتشارات كتاب مقدس ، چاپ اول ، ۱۹۷۶ ؛ عهد جديد يعنى انجيل مقدس خداوند و نجات دهنده ما عيسى مسيح ، بى تا ، بى جا ؛ الانجيل (ترجمه عربى عهد جديد) ، ۱۹۸۲ .

[۲۰]ر. ك : تاريخ كليساى قديم : ص ۷۷ ؛ باستان شناسى كتاب مقدس : ص ۱۱۶ .

[۲۱]يهوديان و مسيحيان داراى دو دسته كتب و نوشته هاى مقدس هستند ، يكى كتب قانونى كه به آنها كَنُن (Cannon) مى گويند كه آنچه قبلاً در مورد كتاب هاى عهد قديم و جديد گفتيم ، كتاب هاى قانونى آنهاست . ديگرى كتب مشكوك و غير معتبر (از نظر پيشوايان رسمى) كه به آنها اپوكريفا (Apocrypha) مى گويند . احتمالاً برخى از اين نوشته هاى موسوم به اپوكريفا در ميان يهوديان و مسيحيان شبه جزيره عربستان رواج داشته است و چه بسا بشارت هاى مربوط به پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه و آله در آنها صراحت بيشترى داشته است . به طور مثال ، برخى از معجزات مربوط به حضرت عيسى عليه السلام مانند سخن گفتن در گهواره ، دميدن در قالب گلين پرنده و... در متن اناجيل رسمى نيست ، اما هم اينك نيز مى توان آنها را در كتب اپوكريفاى مسيحى مانند انجيل عربى طفوليت و انجيل توماس مشاهده كرد .

[۲۲]براى مطالعه بيشتر ، ر . ك : انيس الاعلام فى نصرة الاسلام ، محمد فخر الاسلام : ج ۵ ؛ بشارات عهدين ، محمد صادقى تهرانى ؛ محمد در تورات و انجيل ، عبد الاحد داود ؛ راه سعادت ، ميرزا ابوالحسن شعرانى .

[۲۳]رشيد رضا در تفسير المنار تعداد بشارات موجود در عهدين را به هيجده مورد رسانده است . (ر . ك : المنار : ج ۹ ، ص ۲۳۰ - ۳۰۰) .

[۲۴]تثنيه: باب ۱، آيه ۳ .

[۲۵]فاران ، نامى است كه در كتب مقدّس ، بر سلسله جبال يا منطقه اى كوهستانى در جنوب ارض كنعان و در ساحل درياى سرخ ، اطلاق شده است و همان سرزمينى است كه ابراهيم عليه السلام ، هاجر و اسماعيل را به دستور خداوند ، در آن جا سُكنى داد (قاموس الكتاب المقدّس ، بطرس عبدالملك : ص ۶۶۷ و ۹۹۳) .

[۲۶]پيدايش : باب ۲۱ ، آيه ۱۸ .

[۲۷]همان : باب ۲۱ ، آيه ۲۱ .

[۲۸]حبقوق : باب ۳ ، آيه ۳ .

[۲۹]ر . ك : پيدايش : باب ۲۵ ، آيه ۱۵ ؛ ايّوب : باب ۶ ، آيه ۱۹ ؛ ارميا : باب ۴۹ ، آيه ۷ .

[۳۰]راه سعادت : ص ۲۳۵ .

[۳۱]ر . ك : كتاب مقدس ، ترجمه تفسيرى : ص ۸۶۹ .

[۳۲]تا آن جا كه نگارنده تحقيق كرده است همه ترجمه هاى معتبر از عهد عتيق ، چه آنها كه از روى متن اصلى عبرى ترجمه كرده اند و چه آنها كه از متن يونانى ترجمه كرده اند در اين عبارت ، كوه فاران (Mount Paran) به كار برده اند . براى مثال ر . ك :

۱۲۵۶ BIBLE, p. ۶۵۲۱TANAKH, p. ۷۶۰۱" The Holy Scriptures. p. ۱۵۷" LA SAINTE

[۳۳]تثنيه : باب ۱۸ ، آيه ۱۵ .

[۳۴]تثنيه : باب ۱۸ ، آيه ۱۸ .

[۳۵]عيسو برادر دو قلوى حضرت يعقوب بوده است .

[۳۶]براى نمونه ر . ك : تثنيه : باب ۲ ، آيه ۴ و باب ۲۳ ، آيه ۷ .

[۳۷]تثنيه : باب ۳۴ ، آيه ۱۰ .

[۳۸]مزّمل : آيه ۱۵ .

[۳۹]احقاف : آيه ۳۰ .

[۴۰]احقاف : آيه ۱۲ .

[۴۱]ر . ك : ترجمه تفسيري : ص ۱۹۱ .

[۴۲]اعمال رسولان : باب ۷ ، آيه ۳۷ .

[۴۳]الرحلة المدرسية : ص ۷۹ . ر .ك : تكوين : باب ۱۲ ، آيه ۱۶ و باب ۲۴ ، آيه ۳۰ ، ۳۱ و ۳۵ ؛ اعداد : باب ۳۱ ، آيه ۲۸ ، ۳۰ ؛ خروج : باب ۲۲ ، آيه ۸ و ۹ ؛ لاويان : باب ۱۱ ، آيه ۴ ؛ تثنيه : باب ۱۴ ، آيه ۷ ؛ رساله قضاة بنى اسرائيل : باب ۵ ، آيه ۱۰ و باب ۱۰ ، آيه ۴ و باب ۱۲ ، آيه ۱۴ .

[۴۴]عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۱۳۹ - ۱۵۸ .

[۴۵]ر . ك : ربيع الأبرار فى نصوص الاخبار : ج ۱ ص ۴۵ ؛ الكشف و البيان فى تفسير القرآن : ج ۷ ص ۴۷۴ .