نقد روايت «لا مهدى إلّا عيسى عليه السلام»

نقد روايت «لا مهدى إلّا عيسى عليه السلام»

در سنن ابن ماجة، بر خلاف روایات فراوان دیگر، حديثى از انس بن مالك از پيامبر خدا(ص) نقل شده است كه مهدى را همان عيسى بن مريم معرّفى مى‏ كند. این پژوهش به نقد و بررسی آن می پردازد.

بر پايه[۱]رواياتى كه در منابع شيعه و سنّى آمده، همزمان با قيام امام مهدى عليه السلام ، عيسى از آسمان فرود مى‏آيد. برخى از اين روايت‏ها نيز مقدار زمان زندگى ايشان را پس از فرود آمدن در زمين چهل سال تعيين كرده‏اند.

همچنين در اين احاديث، تصريح شده كه عيسى پشت سر امامى از مسلمانان، نماز جماعت مى‏خواند و در روايت‏هاى شيعى، تصريح شده كه پشت سر مهدى نماز مى‏گزارد.

بر پايه اين احاديث فراوان و اطمينان‏آور، عقيده غالب مسلمانان اعم از شيعه و اهل سنّت، اين است كه عيسى عليه السلام در آخر الزمان فرود مى‏آيد و همراه مهدى عليه السلام خواهد بود و عيسى، غير از مهدىِ مسلمانان است كه از نسل پيامبر صلى اللّه عليه و آله است.

ليكن در سنن ابن ماجة، حديثى از انس بن مالك از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نقل شده است كه خلاف اين عقيده را نشان مى‏دهد و مهدى را همان عيسى بن مريم معرّفى مى‏كند.

حدّثنا يونس بن عبد الأعلى حدّثنا محمّد بن إدريس الشافعى، حدّثنى محمّد بن خالد الجَنَدى، عن أبان بن صالح، عن الحسن، عن أنس بن مالك :أنّ رَسُولَ اللَّه صلى اللّه عليه و آله قال: لا يَزدادُ الأمرُ إلاّ شِدّةً وَ لا الدُّنيا إلاّ إدباراً، وَ لَا النَّاس إلاّ شُحّاً، و لا تَقُوم السَّاعة إلاَّ عَلى‏ شِرارِ النّاس، و لَا المَهديّ إلَّا عِيسَى بن مَريَم.[۲]

پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: كارها سخت‏تر مى‏شوند، دنيا پشت مى‏كند، مردم بخيل‏تر مى‏شوند و قيامت بر مردمان شرير بر پا شود و مهدى جز عيسى بن مريم نيست.

همين حديث را با همين سند حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين آورده‏[۳]و بيهقى پس از نقل حديث گفته است:

هذا الحديث بهذا الإسناد ممّا أُنكر على الشافعى.[۴]

اين حديث با اين سند، بر شافعى خُرده گرفته شده است.

بيهقى نيز همين متن را با سندى ديگر، نقل كرده است .

نتيجه اين است كه يك متن با دو طريق در منابع حديثى اهل سنت روايت شده است. محدّثان اهل سنّت در مواجهه با اين حديث، به دو گروه تقسيم مى‏شوند:

يك. غالب آنان، اين حديث را جعلى و ساختگى و يا ضعيف مى‏دانند و با استناد به ضعف سند و محتوا، بر بى‏پايه بودن آن تصريح كرده‏اند. ابن قيّم (۶۹۱ - ۷۵۱ ق) در كتاب المنار المنيف مى‏گويد:

در سند اين حديث، محمّد بن خالد جندى، مجهول و ابان بن ابى عيّاش متروك است، ضمن اين كه روايات متواتر و مستفيضى از پيامبر صلى اللّه عليه و آله دلالت دارد كه مهدى، از اهل بيت اوست و جهان را پر از عدل و داد مى‏كند و عيسى، او را در كشتن دجّال، مساعدت مى‏نمايد و سپس مهدى امامت مى‏كند و عيسى پشت سرش نماز مى‏خواند.[۵]

در دوره معاصر نيز سيّد احمد بن الصديق الغمارى در كتاب ابراز الوهم المكنون مى‏گويد:

اين حديث جعلى، و ساختگى است و ريشه و اساسى در كلام پيامبر صلى اللّه عليه و آله ندارد و هشت جهت براى نادرست بودن آن اقامه مى‏كند:

۱. حاكم نيشابورى، آن را از روى تعجّب آورده و نه احتجاج، و اين، خود نقد است.

۲. محمّد بن خالد، كذّاب و وضّاع است.

۳. ابتداى اين حديث به صورت قطعى، از اَنَس و ديگران نقل شده و اين جمله «لا مهدى إلّا عيسى» در آنها نيست.

۴. در سند روايت اضطراب است؛ گاه مرسل نقل شده و گاه مرفوع و گاه از اَبان بن صالح و گاه از ابان بن ابى‏عياش.

۵. حديث منقطع است؛ زيرا ابان از حسن بصرى نشنيده است.

۶. در سند حديث، افتادگى ميان يونس بن عبد الأعلى و شافعى وجود دارد.

۷. اين حديث، با اخبار متواتر، تعارض دارد.

۸ . اين حديث، يك خبر است و احاديث مهدى، اخبار است.[۶]

هم چنين ناصر الدين البانى از محدّثان سلفى معاصر به سه دليل آن را داراى آفت دانسته و در كتاب سلسلة الأحاديث الضعيفة و الموضوعة آورده است.

يكى مجهول بودن محمّد بن خالد، ديگرى اختلاف در سند و سوم معنعن بودن سلسله روايت به حسن بصرى (يعنى ابان از حسن بصرى، سماع نكرده است كه در سخن بن غمارى نيز آمده بود).[۷]

عبدالعظيم بستوى نيز گفته است كه سند اين حديث، ضعيف و متن آن، منكر و ناشناخته است .[۸]

دو. گروه اندكى با تصحيح سند روايت، آن را به گونه‏اى كه با عقيده غالب و رايج سازگار شود، تأويل بُرده‏اند.

ابن كثير (۷۰۱ - ۷۷۴ ق) در الملاحم و الفتن، پس از تصحيح اجمالىِ سند و اين كه محمّد بن خالد جَنَدى صنعانى، مجهول نيست، بلكه ثقه است و نيز يونس بن عبدالأعلى موثّق است مى‏گويد:

اين حديث، در نگاه نخست، مخالف رواياتى است كه در آن ثابت شد مهدى، غير از عيسى بن مريم است؛ ولى مى‏توان آن را توجيه كرد كه اگر مراد از يكى بودن، قبل از ظهور است، معنايش آن است كه ظهور يك مهدى قبل از مسيح، منافات ندارد با ظهور مسيح كه مهدى اعظم باشد و اگر مراد، وحدت و يكى بودن مهدى و عيسى پس از ظهور است، معناى روايت اين است كه عالى‏ترين مهدى، عيسى بن مريم است و در اين صورت، نفى مهدى ديگر نمى‏كند.[۹]

همچنين ابن قيّم اين قول را از برخى بدون نام بردن از گوينده‏اش بازگو كرده است‏[۱۰]كه گمان مى‏رود همان ابن كثير منظور باشد.

حاصل آن كه اين حديث، بجز جمله پايانىِ آن يعنى «لا مهدى إلّا عيسى بن مريم»، به اسناد مختلف و مضمون‏هاى متفاوت در مصادر حديثى منقول است و اين زياده، تنها در سنن ابن ماجة به اين حديث اضافه شده و بيهقى نيز آن را با تفاوتى اندك، در سند آورده است و با توجّه به ايرادهاى سندى و ناسازگارى اين فراز با اخبار متواتر و مستفيض، اين زياده، قابل اثبات نيست.


[۱] . به قلم پژوهشگر ارجمند ، حجّة الاسلام و المسلمين مهدى مهريزى .

[۲] . سنن ابن ماجة: ج ۲ ص ۱۳۴۰ ح ۴۰۳۹.

[۳] . المستدرك على الصحيحين: ج ۴ ص ۴۸۸ ح ۸۳۶۳ .

[۴] . بيان الخطأ من الخطأ على الشافعى: ص ۲۹۹.

[۵] . المنار المنيف، ص ۱۰۳.

[۶] . ابراز الوهم المكنون .

[۷] . سلسلة الاحاديث الضعيفة و الموضوعة: ج ۱ ص ۱۷۵ ح ۷۷.

[۸] . الموسوعة فى أحاديث المهدى الضعيفة و الموضوعة، ج ۲، ص ۱۰۴.

[۹] . نهاية البداية و النهاية: ج ۱ ص ۲۷.

[۱۰] . المنار المنيف، ص ۱۳۶.