آفرينش آدم و فرضيّه تكامل

آفرينش آدم و فرضيّه تكامل

چگونگى آفرينش آدم عليه السلام ، از ديرباز ، مورد توجّه دانشمندان بوده و تاكنون ، دو نظريّه عمده در اين باره ، ابراز شده است.

چگونگى آفرينش آدم عليه السلام ، از ديرباز ، مورد توجّه دانشمندان بوده و تاكنون ، دو نظريّه عمده در اين باره ، ابراز شده است :

۱ . نظريّه ثبوت صفات گونه ها و انواع و خلقت مستقل (فيكسيسم /Fixism) ؛

۲ . نظريّه تحوّل انواع و تغيير تدريجى صفاتِ گونه ها و پيوستگى نسلى جانداران و تكاملى بودن حيات آنها (ترانسفورميسم /Transformism) كه داروين (م ۱۸۸۲ م) مطرح كرده است .

دانشمندان اسلامى نيز با الهام از قرآن ، در اين باره بحث و گفتگو كرده اند و هر يك از دو نظريّه پيش گفته ، در ميان آنان ، طرفدارانى دارد و به آياتى از قرآن براى اثبات هر يك از آن دو ، استدلال شده است[۱]. اكثر قريب به اتّفاق مفسّران ، از جمله شيخ طوسى ،[۲]طبْرِسى ،[۳]سيوطى ،[۴]ابن كثير ،[۵]مَراغى[۶]و علّامه طباطبايى ،[۷]آفرينش ابتدايى آدم را از خاك (بر خلاف فرضيّه تكامل) با آيات قرآن ، منطبق دانسته اند . برخى ديگر نيز آن را با قرآن ، سازگار دانسته اند .[۸]پاره اى نيز به طور ضمنى ، نظريّه تكامل را پذيرفته و كوشيده اند آن را فى الجمله ، با قرآن ، تطبيق دهند .[۹]

علّامه طباطبايى مى گويد :

ممكن است برخى براى اثبات فرضيّه تكامل ، به آيه  «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَنُوحًا وَءَالَ إِبْرَاهِيمَ وَءَالَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ»[۱۰]استدلال كنند ، بدين سان كه «اصطفى» به معناى برگزيدنِ نخبه هر چيزى است و برگزيدن آدم ، در صورتى است كه در زمان وى ، افرادى به عقل ، مجهّز نبوده اند و خداوند ، آدم را از ميان آنان برگزيده و به عقل ، مجهّز كرده است . در نتيجه ، آدم با جهش خدايى از يك نوعِ جنبنده ، به نوعى ديگر منتقل شده است . آن گاه ، نسل او فزونى گرفت و نسل انسان ناقص اوّلى ، رو به نقصان نهاد تا منقرض گرديد ؛ امّا با توجّه به كلمه  «الْعَالَمِينَ»  كه بر سر آن ، «ال» آمده و افاده عموم مى كند ، مقصود ، اين است كه آدم ، نوح ، آل عمران و آل ابراهيم ، بر تمام معاصران خويش و آيندگان ، برترى داشته و از ميان آنان برگزيده شده اند ، با اين تفاوت كه برگزيدگى آدم عليه السلام فقط بر آيندگان است ، و در آيه ، هيچ دليلى بر گزينش آدم از بين انسان هاى اوّلى وجود ندارد .[۱۱]

وى در جاى ديگر مى گويد :

آياتى كه پيش از اين ، مورد توجّه قرار داديم ،[۱۲]مبدأ پيدايش نسل انسان را به يك جفت انسان نسبت مى دهد كه خود آن دو ، نسلِ كسى نبوده و از هيچ جاندارى زاده نشده اند .[۱۳]

تورات نيز بر آفرينش ابتدايى آدم از خاك ، صحّه مى گذارد و از اين جهت ، با قرآنْ سازگار است ، آن جا كه مى گويد :

خداوند ، آدم را از خاك زمين بسرشت و در بينى وى ، روح حيات دميد و آدم ، نَفْس زنده شد .[۱۴]

شايان ذكر است كه اعتقاد به نظريّه تكامل ، به هيچ وجه به معناى انكار صانع و عدم توجّه به خدا و دين نيست و با اعتقاد به ربوبيّت خداوند ، تباينى ندارد ؛ زيرا تحوّلِ چيزى به چيز ديگر در جهان (خواه در انواع و يا هر چيز ديگر) ، نشان دهنده نظام متقن طبيعت است كه به قدرت خداوند حكيم ، طرّاحى شده است . داروين ، خود نيز تصريح مى كند كه در عين قبول تكاملِ انواع ، خداپرست است و اصولاً بدون قبول خدا نمى توان تكامل را توجيه كرد .[۱۵]

از طرفى ، اگرچه داروين و گروهى از طرفداران نظريّه او ، نژاد انسانى را به نوعى از ميمون ها ـ كه ظاهرا بيشترين شباهت را به انسان دارند ـ ، منتهى مى كنند ، همه طرفداران نظريّه تكامل ، اين امر را نپذيرفته اند و بويژه در باره حلقه مفقود ميان انسان و موجودات ديگر ، اختلاف هاى بسيارى وجود دارد[۱۶].[۱۷]


[۱] براى ديدن مجموعه اى از اين آرا ، ر . ك : تأمّلى پيرامون مسئله تكامل ، فيض ؛ تبيين جهان و انسان ، رضوى .

[۲] التبيان فى تفسير القرآن : ج ۱ ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷ .

[۳] مجمع البيان : ج ۲ ص ۷۶۳ .

[۴] الدرّ المنثور : ج ۱ ص ۱۱۱ .

[۵] تفسير ابن كثير : ج ۲ ص ۳۱۱ و ص ۵۷۰ .

[۶] تفسير المراغى : ج ۳ ص ۱۷۳ .

[۷] الميزان فى تفسير القرآن : ج ۴ ص ۱۴۳ ـ ۱۴۴ و ج ۱۶ ص ۲۵۵ ـ ۲۶۰ .

[۸] آدم و حوا ، بى آزار : ص ۵۹ ؛ خلقت انسان در بيان قرآن ، سحابى : ص ۸۰ ؛ قرآن و مكتب تكامل ، عقّاد : ۱۵ ـ ۱۹ .

[۹] تكامل در قرآن ، مشكينى : ص ۲۹ ؛ پرتوى از قرآن ، طالقانى : ج ۳ ص ۱۱۲ ؛ أصل الخلق ، سَبيط : ص ۳۸ .

[۱۰] آل عمران : آيه ۳۳ .

[۱۱] الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۶ ص ۲۵۹ .

[۱۲] منظور ، آيات ۷ تا ۹ از سوره سجده است .

[۱۳] الميزان فى تفسير القرآن : ج ۱۶ ص ۲۵۸ .

[۱۴] عهد عتيق : سِفْر پيدايش : كتاب ۲ ، فقره ۷ .

[۱۵] تكامل در قرآن : ص ۱۴ ـ ۱۵ ، تكامل جانداران ، محقّق داماد : ص ۱۷ ـ ۱۹ ، تفسير نمونه : ج ۱۱ ص ۸۵ ـ ۸۶ .

[۱۶] آفرينش و انسان ، جعفرى : ص ۹۱ ـ ۹۴ ؛ تكامل در قرآن : ص ۱۸ ؛ خديعة التطوّر : هارون يحيى : ص ۱۰۱ .

[۱۷] اين مقاله ، از دائرة المعارف قرآن كريم (ج ۱ ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹) اخذ و تكميل شده است .