جَون ، که با نام های : جوین ، جون بن حَوی[۱]، جَون بن حَری[۲]، جُوَین بن ابی مالک و حَوی ، در منابع از او یاد شده است .
وی ، برده سیاهی بود از یاران امام حسین علیه السلام . وی ، روز عاشورا خواست تا به میدان برود ؛ ولی امام علیه السلام از وی خواست که از این کار ، منصرف شود ؛ امّا جَون ، ضمن پافشاری برای رفتن به میدان ، به امام علیه السلام گفت :
به خدا سوگند ، بویی بد ، تباری پست و رنگی سیاه دارم پس بهشت را از من دریغ مَدار تا بویم ، خوش و تبارم ، نیکو و رویم سپید شود ! نه! به خدا سوگند ، از شما جدا نمی شوم تا این که خون سیاهم با خون شما ، در آمیزد .
سپس به میدان آمد و با خواندن این اشعار ، به صف دشمن ، حمله ور شد :
فاجران ، چگونه می بینند شمشیر زدن سیاهی را که با شمشیر مَشرَفی بُرَنده تیز می زند ؟
با شمشیری آخته ، از فرزندان محمّد صلی الله علیه و آله دفاع می کنم.[۳]دفاع می کنم از آنان ، با زبان و دستم.
با این کارها ، رستگاری روز وارد شدن (قیامت) را از معبود یگانه تنها، امید دارم؛
زمانی که شفاعت کننده ای همانند احمد ، در پیشگاه او نیست .
این خدمت گزار راستین آل محمّد صلی الله علیه و آله نیز جنگید تا به خیل شهیدان پیوست . در گزارشی آمده که امام علیه السلام ، بر سرِ جنازه او ایستاد و برای او ، این چنین دعا کرد :
خداوندا ! صورت او را نورانی و بویش را خوش گردان و او را با نیکان ، محشور کن و میان او و محمّد و خاندان محمّد صلی الله علیه و آله ، آشنایی برقرار نما .
از امام زین العابدین علیه السلام ، روایت شده که پس از ده روز که مردم ، برای دفن شهدا آمدند ، از جنازه او بوی مُشک، استشمام می شد .
در «زیارت ناحیه مقدّسه» ، آمده است :
سلام بر جون بن حَرِی[۴]، غلام ابو ذر غفاری !
در «زیارت رجبیه»[۵]هم نام وی آمده است .
[۱]
در زيارت ناحيه به روايت الاقبال ، اين گونه آمده است .
[۲]
در زيارت ناحيه به روايت بحارالأنوار از الإقبال ، اين گونه آمده است .
[۳]
اين بيت ، در مصدر ، اشكالاتى داشت و ما صحيح آن را از متن هاى ديگر ، در اين جا آورده ايم.
[۴]
در روايت مصباح الزائر و المزار الكبير ، «بن حَرّى» نيامده است .
[۵]
در زيارت رجبيه ، «جون مولى أبي ذر» آمده است .