امام حسین(ع) پس از پیامبر ، تا شهادت پدر - صفحه 5

هيچ كسى حق ندارد با او حرف بزند و بدرقه اش كند و دستور داد كه مروان بن حكم ، او را بيرون ببرد . مروان ، ابوذر را بيرون آورد . همه از ابو ذر ، دورى كردند ، جز على بن ابى طالب عليه السلام ، عقيل برادر على ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام ، و عمّار كه با او بيرون شدند تا بدرقه اش كنند .
حسن عليه السلام با ابو ذر شروع به سخن گفتن كرد . مروان به وى گفت : اى حسن! خاموش! آيا نمى دانى كه امير المؤمنين [عثمان] ، از سخن گفتن با اين مرد، نهى كرده است . اگر نمى دانستى ، بدان .
على عليه السلام به سوى مروان ، حمله ور شد و با تازيانه بر سر شتر او زد و گفت : «دور شو ، خدا به آتش بچسباندت!» . مروان ، خشمگين به سوى عثمان بازگشت و ماجرا را باز گفت ، و خشم او بر على عليه السلام ، شعله كشيد .
آن گاه حسين عليه السلام با ابو ذر حرف زد و گفت : عمو جان! خداوند متعال، توانايى دارد كه آنچه را كه تو مى بينى ، تغيير دهد و خدا در هر روزى ، در كارى است . اين قوم، دنيايشان را از تو باز داشتند و تو دينت را از آنها باز داشتى . تو چه بى نيازى از آنچه تو را باز داشتند و آنها چه محتاج اند به آنچه تو از آنها باز داشتى ! از خداوند ، برايت شكيبايى و پيروزى طلب مى كنم ، و به خدا پناه ببر از آز و بى تابى ، كه شكيبايى ، از دين و بزرگوارى است و آز ، روزى را جلو و بى تابى ، اجل را به تأخير نمى اندازد . ۱

2 . شركت در چند نبرد

شركت كردن امام حسين عليه السلام در نبرد اِفريقيّه (تونس) به سال 26 هجرى و طبرستان به سال 29 يا 30 هجرى و قسطنطنيه به سال 48 يا 52 هجرى ، در برخى مصادر ، نقل شده است . از جمله ، ابن خلدون در تاريخش آورده است :

1.ر . ك : ص ۳۶۷ ح ۶۷۲ .

صفحه از 12