ابو محمّد عونى

ابو محمّد عونى

از شاعران قرن پنجم

ابو محمّد طلحة بن عبيد اللّه بن أبى عون غسّانى عونى. آوازه عونى و شعر جارى اش و نكاتى كه در ابياتش آمده، او را از معرفى بى نياز مى كند. نبوغ و فوق العادگى وى در به نظم درآوردن گهرهاى كلام، زبانزد است . او در شاعرى ، حرفه اى و صاحب هنر بود و آن را با سبك و هنر مى سرود. در العمدة آمده است: «شعر ، نوع غريبى به نام قواديسى دارد كه به خاطر تشبيه به چين هاى دلو چرمى، به اين نام، شهرت پيدا كرده است. اولين كسى كه آن را در شعر به كاربرده ، عونى است» . در شعر عونى، معانى بلندى است كه هم روزگاران او و پس از او، آن را ستوده اند. آگاه از شعر او، مى داند كه وى شعرش را به دور از افراط و تفريط و در حدّ ميانه سروده و براى اهل بيت عليهم السلام آنچه سزاوار آنهاست (از جايگاه و منقبت) گفته است. زمانى ميان شيعيان و سنّيان در سال ۴۴۳ ق در بغداد ، فتنه اى روى داد و گورهاى تعدادى از شيعيان ، از جمله عونى، نبش شد و در آنها آتش ريخته شد.[۱]

شعر او در مدح امام علی(ع):

إنَّ رَسولَ اللّهِ مِصباحُ الهُدى

وحُجَّةُ اللّهِ عَلى كُلِّ البَشَرْ

جاءَ بِفُرقانٍ مُبينٍ ناطِقٍ

بِالحَقِّ مِن عِندِ مَليكٍ مُقتَدِرْ

فَكانَ مِن أوَّلِ مَن صَدَّقَهُ

وَصِيُّهُ وَهوُ بِسِنٍّ ما ثُغِرْ

ولَم يَكُن أشرَكَ بِاللّهِ ولا

دَنَّسَ يَوما بِسُجودٍ لِحَجَرْ

فَذاكُمُ أوَّلُ مَن آمَنَ بِالـ

ـلّهِ ومَن جاهَدَ فيهِ ونَصَرْ

أوَّلُ مَن صَلّى مِنَ القَومِ ومَن

طافَ ومَن حَجَّ بِنُسكٍ وَاعتَمَرْ

مَن شارَكَ الطّاهِرَ في يَومِ العَبا

في نَفسِهِ ؟ مَن شَكَّ في ذاكَ كَفَرْ

مَن جادَ بِالنَّفسِ ومَن ضَنَّ بِها

في لَيلَةٍ عِندَ الفِراشِ المُشتَهَر ؟

مَن صاحِبُ الدّارِ الَّذِي انقَضَّ بِها

نَجمٌ مِنَ الجَوِّ نَهارا فَانكَدَرْ ؟

مَن صاحِبُ الرّايَةِ لَمّا رَدَّها

بِالأَمسِ بِالذُّلِّ قَبيعٌ وزُفَرْ

مَن خُصَّ بِالتَّلبيغِ في بَراءَةٍ ؟

فَتِلكَ لِلعاقِلِ مِن إحدَى العِبَرْ

مَن كانَ فِي المَسجِدِ طَلقا بابُهُ

حِلّاً وأبوابُ اُناسٍ لَم تُذَرْ ؟

مَن حازَ في «خُمٍّ» بِأَمرِ اللّهِ ذا

كَ الفَضلَ وَاستَولى عَلَيهِم وَاقتَدَرْ ؟

مَن فازَ بِالدَّعوَةِ يَومَ الطّائِرِ ال

ـمَشوِيِّ ؟ مَن خُصَّ بِذاكَ المُفتَخَر ؟

مَن ذَا الَّذي اُسرِيَ بِهِ حَتّى رَأَى الـ

ـقُدرَةَ في حِندِسِ لَيلٍ مُعتَكِرْ ؟

مَن خاصِفُ النَّعلِ ؟ ومَن خَبَّرَكُم

عَنهُ رَسولُ اللّهِ أنواعَ الخَبَرْ ؟

سائِل بِهِ يَومَ حُنَينٍ عارِفا

مَن صَدَّقَ الحَربَ ومَن وَلَّى الدُّبُرْ ؟

كَليمُ شَمسِ اللّهِ وَالرّاجِعُها

مِن بَعدِمَا انجابَ ضِياها وَاستَتَرْ

كَليمُ أهلِ الكَهفِ إذ كَلَّمَهُم

في لَيلَةِ المَسحِ فَسَلْ عَنهَا الخَبَرْ

وقِصَّةُ الثُّعبانِ إذ كَلَّمَهُ

وَهوَ عَلَى المِنبَرِ وَالقَومُ زُمَرْ

وَالأَسَدُ العابِسُ إذ كَلَّمَهُ

مُعتَرِفا[۲]بِالفَضلِ مِنهُ وأقَرّْ

بِأَنَّهُ مُستَخلَفُ اللّهِ عَلَى الـ

اُمَّةِ وَالرَّحمنُ ما شاءَ قَدَرْ

عَيبَةُ[۳]عِلمِ اللّهِ وَالبابُ الَّذي

يُؤتى رَسولُ اللّهِ مِنهُ المُشتَهَرْ[۴]

پيامبر خدا ، چراغ هدايت

و حجت خدا بر همه انسان هاست .

او فرقانِ آشكارِ گويايى آورده

كه به حق ، از جانب فرمان رواى تواناست.

نخستين تصديق كننده او

وصيّش بود كه در سنّ نوجوانى چنان كرد.

او هرگز به خدا شرك نورزيد

و آلوده به سجده به سنگى نشد.

همانى است كه نخستين ايمان آورنده به خدا بود

و در راه او ، جهاد كرد و يارى كرد.

نخستين نمازگزار بود و آن بود كه

طواف كرد و با آيين حج ، حج نمود و عمره به جا آورد.

كسى كه در ماجراى آل عبا ، با پاك مردى شريك شد

و هر كس در آن ترديد كند ، كافر است .

كيست كه جانش را بخشيد، در شبى كه خوابيد در بستر پيامبر

و از هيچ كوششى فروگذار نكرد؟

كيست آن كه صاحبِ خانه اى است كه در آن

ستاره اى از آسمان فرود آمد و خاموش شد؟

كيست آن كه پرچمدارى كرد ، پس از آن كه

ديروزش ، آن پرچم را با خوارى و شكست ، بازگردانده بودند؟

كيست آن كه براى ابلاغ سوره برائت انتخاب شد؟

ـ و همين براى خردمند ، پندآموز است ـ ؟

كيست آن كه درِ خانه اش به مسجد ، بازماند

در حالى كه درهاى ديگر مردم ، بسته شد؟

كيست آن كه در غدير خم ، به دستور خداوند

صاحب فضيلت شد و بر مردم ، ولايت و اقتدار يافت؟

كيست كه در تناول مرغ بريان

با دعاى پيامبر ، به اين افتخار ، نايل آمد؟

كيست آن كه شبانگاه [به اِسراء] برده شد تا اين كه

در شب تاريك تيره ، قدرت خداوند را ديد؟

كيست پينه زننده به كفش؟ و آن كه درباره اش

پيامبر ، اخبار گوناگونى به شما داد ، كيست ؟

درباره او از حُنين ، پرس و جو كن كه او را مى شناسد

كه چه كسى بود كه در جنگ ، شمشير زد و كه بود كه پشت كرد؟

همان هم سخن خورشيد ، كه از خورشيد خواست

تا پس از غروب كردن و رفتن ، دوباره باز گردد .

همان هم سخن اصحاب كهف ، آن هنگام كه با آنان سخن گفت

در شب پيمايى . پس ، از شب درباره اش بپرس .

و بپرس ماجراى اژدها را كه با او سخن گفت

در حالى كه بر فراز منبر بود و مردم به كنارى خزيده بودند .

و بپرس ماجراى شير شيريان را كه با او سخن گفت

و به فضل او اعتراف كرد و اقرار كرد

كه «او خليفه خدا بر امّت است»

و البته خداوند رحمان ، هر چه بخواهد ، تقدير مى كند .

اوست گنجينه دانش خداوند و درى كه

بر رسول خدا ، از آن در وارد مى شوند .


[۱] . ر. ك : الغدير : ج ۴ ص ۱۲۸

[۲] في الطبعة المعتمدة : «معرّفا» ، والتصحيح من طبعة مركز الغدير .

[۳] العَيْبة : مستودع الثياب ، أو مستودع أفضل الثياب . وعيبة العلم على الاستعارة (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۱۲۹۶ «عيب») .

[۴] الغدير : ج ۴ ص ۱۲۵ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۲۷ و ج ۳ ص ۲۹۱ .