تاريخ : شنبه 1394/3/16 تاریخ ایجاد:
کد خبر: 43273
سیره‌پژوهی با محوریت سکوت منابع حدیثی

سیره‌پژوهی با محوریت سکوت منابع حدیثی

در آخرین جلسه از سلسله جلسات سیره‌پژوهی گروه سیره معصومین پژوهشکده تاریخ اسلام، به بررسی «سکوت منابع در سیره، معنای سکوت و علاج سکوت» در منابع حدیثی پرداخته شد.

به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا)، پژوهشکده تاریخ اسلام  میزبان نشستی با عنوان «سکوت منابع در سیره، معنای سکوت و علاج سکوت» و حضور احمد پاکتچی مدیرگروه قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع) بود.

در ابتدای سیزدهمین و آخرین جلسه از دوره اول سلسله جلسات سیره‌پژوهی، مجری برنامه از پایان این دور و آغاز دور دوم، پس از ماه مبارک رمضان داد.
در ادامه، احمد پاکتچی بیان داشت: مقصود ما از گزارش‌های ساکت، گزارش‌هایی هستند که گزارش نشده‌اند. به قول رولان بارت، سطح سفید نوشته و نه سطور سیاه آن. گزارش‌های نامقصود هم می‌تواند در این جا مدّ نظر باشد.

متون تاریخی ما مملوّ هستند از گزارش‌های خاموش
وی افزود: در اینجا می‌خواهیم نگاه ما به گزارش نگاهی باشد که علمای ارتباطات دارند. گزارش نیز یک گزارش‌کننده دارد. همچنین یک خواننده دارد و چیزی در آن میان وجود دارد، تحت عنوان پیام. علمای ارتباطات می‌گویند که هر یک از سه راس این مثلث یک جایگاه خاصی دارند و جایگاه هر سه راس بسیار مهم است. در علم بلاغت نیز چنین چیزی مطرح بوده است: کلام فصیح به خود کلام ناظر بود، اما کلام بلیغ در ارتباط با شنونده مطرح می‌شد. در واقع در کلام بلیغ، هر سه راس مثلث مطرح هستند و نه فقط یک راس آن. ما هم در این جلسه می‌خواهیم توجهات را به هر سه راس گزارش متوجه کنیم. هر چه که باشد پیکره گزارش ثبت شده و باقی مانده است.
وی ادامه داد: اما جنبه پیام با توجه به این که چه می‌گوید یک جنبه التفاتی دارد  و گوینده هم از این جهت که کدام گوینده چه می‌گوید یک التفاتی دارد. اگر گویند سنی باشد یک معنایی برای ما دارد و اگر شیعه باشد یک معنای دیگر. اگر از قرون اولیه باشد یک معنا دارد و اگر از قرون متاخر باشد معنای دیگری دارد. اگر متنی به دست ما برسد که حیث التفاتی آن مشخص نباشد. مثلا گویند آن مشخص نباشد. مثلا ما نمی‌دانیم که نویسنده «خلافه الدوله العباسیه» کیست؟ نمی‌دانیم به نفع آنها بوده و یا ضرر آنها و ... . بنابراین گزارش ساکت، اگر فقط به شکل یک پیام نگاه بشود که هیچ چیز از آن استخراج نمی‌شود ولی اگر به شکل سه ضلع مثلث به آن بنگریم قابل بررسی خواهد بود.
پاکتچی تصریح کرد: در واقع ما سکوت مطلق و محض نداریم. سکوت مطلق و محض کتابی است که نوشته نشده است. من به همین دلیل از «گزارش خاموش» استفاده کرده‌ام، زیرا گزارش کننده‌ای هست و گزارشی کرده است، ولی در برخی جاها سکوت کرده است و یک خط درمیان سخن گفته است.
وی ادامه داد: در اینجا سکوت به معنای «interruption» و قطع است. سکوتی که در روزمره  ما هم بسیار اتفاق می‌افتد. متون تاریخی ما مملو هستند از این سکوت و این سکوت قابل تفسیر است و ما باید ببینیم در این سکوت چه رمزگان‌هایی جابجا می‎شود و مولف چه چیزی می‌خواست به مابگوید و نگفته است؟

تفاوت سنت و بازمانده‌ها؛ در سنت است که به دنبال گزارش‌های ساکت هستیم
پاکتچی در ادامه بیان داشت: دو نظریه‌پرداز بسیار مهم در نظریه‌پردازان تاریخی وجود دارد. اینها اولین کسانی هستند که یک تقسیم‌بندی در گونه‌های source و گونه‌شناسی منابع انجام داده‌اند. دو تقسیم بندی کردند: یکی «tradition» یا سنت و دیگری «بازمانده‌ها». چیزی که در اینجا اهمیت داشت نیت‌مندی نبود.
وی افزود: برخی در تفسیر نظر این دو دانشمند بحث را بر روی نیت‌مندی می‌برند. یعنی وقتی چیزی نیت‌مندانه به ما می‌رسد می‌شود گزارش؛ و وقتی که چیزی برنامه‌مدار و با نیت به دست ما نرسیده، این می‌شود بازمانده. ولی مساله ظریف‌تر از این است، در واقع آنچه که توسط جامعه و دست به دست به ما رسیده است می‌شود سنت. در اینجا جمعی از مردم چیزی را دارند و دست به دست منتقل می‌کنند. اما در «بازمانده‌ها» سوژه‌های انسانی توسط انسان‌ها دست به دست نشده‌اند و حتی خیلی وقت‌ها توسط ماها تخریب شده‌اند. ما در گروه اول به دنبال گزارش‌های خاموش هستیم، زیرا در گونه دوم اصلا گزارشی وجود ندارد که خواه ساکت و یا غیر ساکت داشته باشد.
استاد دانشگاه امام صادق(ع) ادامه داد: ما معتقدیم که نیازی نیست فرد خاصی گزارشی را داده باشد. علتش هم آن است که یک بخش مهمی از متون ما گزارشگر خاصی ندارد. وقتی یک مطلبی را یک گروهی نسل اندر نسل دارند نقل می‌کنند بسا اهمیتش از اینکه یک نفر نقل کرده باشد، بسیار مهم‌تر است. در واقع گزارشی است که یک گروه از اصحاب پیامبر نقل کرده‌اند و اواسط قرن دوم یکی مثل واقدی آن‌را گزارش کرده است. نقل بسیار مهمی است از حسن بصری که شخصی از او پرسید که شما چرا مستقیم از پیامبر نقل می‌کنید و ارجاع سندی نمی‌دهید. او میگوید که من فقط ۷۰ نفر از بصریین را نقل کرده‌ام. مسلم است که یک چنین چیزی بسیار مهمتر از آن است که بخواهم یک به یک نفرات را تا پیامبر نقل کنم. مسلم است که چنین نگرشی کلاً نگاه ما را نسبت به نقل‌ها عوض می‌کند و اینگونه نیست که خیلی راحت بتوانیم بگوییم این روایت از حسن بصری مرسل است!
توجه به نقل‌های سندی، گفتمان جمعی صدر اول را به فراموشی سپرده است
مدیرگروه قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه گفت: نکتۀ مهمی در اینجا وجود دارد و آن اینکه نقل سلسلۀ سندی ناظر به گفتمان انفرادی حدیثی است، حال آنکه ما دوره‌ای را در تاریخ حدیث به شکل گفتمان جمعی داشته‌ایم. گویا اصلا دوره گفتمان جمعی در تاریخ اسلام به فراموشی سپرده شده است. اینکه فلانی از که شنیده و او از که شنیده و ... این نگاه جدیدی است و یک صحابی و یا حتی تابعی اینگونه نمی‌نگریسته است. سنت در عین حال که می‌تواند مکتوبات را در بر بگیرد، می‌تواند موارد شفاهی و آنچه که سینه به سینه گشته است را نیز در بر بگیرد.
غلبۀ نگاه آنگلوساکسون در مورخان اسلامی
وی افزود: در حقیقت نگاه آنگلوساکسون و عینیت‌گرایانه بر نگاه‌ذهن گرایانه و قاره‌ای غلبه پیدا کرده است. در حقیقت بیشتر به دنبال یک چیز محسوس و «tangible» به عنوان گزارش تاریخی بوده‌اند؛ چه این گزارش، یک ساختمان و بنای تاریخی باشد و یا متنی مکتوب. حال آنکه در نگرش قاره‌ای، مباحث شفاهی که سینه به سینه گشته‌اند، نیز جزء گزارشات تاریخی قرار می‌گیرند. می‌توان مدعی شد که نگرش قاره‌ای در بسیاری مواقع  بسیار نزدیک‌تر است به آنچه در تاریخ ما روی داده است تا نگرش آنگلوساکسون.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: وقتی که صحبت از گزارش خاموش می‌کنیم، اولا از گزارش به عنوان یک چیز ارتباطی یاد می‌کنیم و نه به عنوان شیء. دوم اینکه این گزارش در بستر سنت (معادلی برای تردیسیون) معنا پیدا می‌کند. یعنی جمعی هست و از این جمع صداهایی شنیده می‌شود و گاهی اوقات صدایی از این جمع بلند می‌شود و شنیده می‌شود که در راستای صدای جمعی که پیش از این سخن گفته‌اند در نظر گرفته می‌شود. در حقیقت ما سکوت مطلق نداریم و همه چیز در راستای این صدا فهمیده می‌شود.
ما از خلال ارزشهاست که حقایق را می‌بینیم
پاکتچی سپس به بیان بُعد روانشناختی ادراک پرداخت و گفت: از جهت ادراکی روانشناختی می‌خواهم به سکوت منابع نگاه کنم. ما گاهی به دنبال ادراک ارزش‌ها (value) هستیم گاهی به دنبال ادراک نگرش‌ها  (attitude) هستیم و گاهی به دنبال ادراک فرآیندها (process) هستیم. در واقع ماجرا به این برمی‌گردد که در جریان سنت یک مقداری ارزشگذاری‌ها صورت می‌پذیرد و در خلال این ارزشگذاری‌ها یک جهان‌بینی صورت می‌پذیرد و در خلال این جهان‌بینی یک متن شکل می‌یابد و در خلال این متن می‌توانید ارزش‌ها، و سپس تولید نظام نگرشی و سپس تشکیل متون و فرآیندها را ببینید. این فرآیند کاملا ادراکی است. در حقیقت ما در خلال ارزش‌ها است که حقایق را می‌بینیم و ادراک ما از حقایق نیز در متن این ارزش‌ها است که رشد پیدا کرده است.
وی ادامه داد: در مساله ادراک یک چیز مهم‌تری که وجود دارد که ادراک ما از پدیده‌های اطراف‌مان به شکل بریده بریده و منقطع صورت پذیرفته است و آن قسمت‌هایی که دیده نمی‌شود توسط ما صورت می‌پذیرد. در مکتب گشتالت در روان‌شناسی این تحقیق صورت پذیرفته است و نشان داده شده است که بسیار از اطلاعاتی که ما داریم از شواهد ما نیست بلکه ترمیم اطلاعاتی است که به شکل تکه‌تکه به دست ما رسیده است.
قاعده‌گروی یا کلان روایت
پاکتچی سپس به بیان نمونه‌هایی برای این مطالب پرداخت و گفت: حدیثی از امام حسن(ع) وجود دارد مبنی بر اینکه: «... ما منّا إلّا مقتولٌ او مسمومِ». بسیاری از مورخان اسلامی همچون ابن‌‍شهرآشوب و دیگران چنین اعتقاد دارند که ائمه با شهادت از دنیا می‌روند و در این زمینه نیز به قولی از امام صادق(ع) ارجاع می‌دهند. روایات متعدد دیگری نیز از این دست وجود دارد که عبارت بالا را تبدیل به «کلان روایت» می‌کند. البته این نظر مخالفانی نیز دارد. شیخ مفید در «تصحیح الاعتقادات» این را می‌گوید که ما دلیلی نداریم که چنین باوری درست باشد. اما بسیاری از امامیه چنین اعتقادی دارند.
وی ادامه داد: بنابراین یک چنین روایتی، سنتی شیعی را تشکیل داده است و امثال شیخ مفید تکصداهایی در این فضا هستند. در این فضا گزارش‌هایی داریم که با صدای بلند در مورد شهادت برخی از ائمه سخن گفته‌اند. ابو مخنف و دیگران به تفصیل در مورد شهادت امام حسین(ع) سخن گفته‌اند. اما در برخی موارد با سکوت روبرو هستیم.
شهادت امام موسی کاظم(ع) به شکل صریح در روایات ذکر نشده است
وی در ادامه افزود: مثلا در مورد امام موسی کاظم(ع) گزارش‌ها این طور پیش می‌رود که  ایشان در زندان بوده‌اند و سِندی بن شاهک نیز که زندانبان ایشان بوده است را می‌شناسیم. اما وقتی به قسمتی می‌رسیم تحت عنوان مقتل امام کاظم(ع) مشخص نیست که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است؟ اما از خلال منابع تاریخی می‌دانیم که دو نزاع وجود داشته است: یکی اینکه مردم قتل را برای حضرت متصوّر می‌دانستند ولی دستگاه خلافت آنرا انکار می‌کرد.
پاکتچی تصریح کرد: نزاع دیگر بر سَر زنده بودن امام کاظم(ع) بوده است که واقفه آنرا مطرح کردند و از بیعت با امام رضا(ع) سر باز زدند. این امور نشان می‌دهد که در همان زمان نیز اخبار شهادت حضرت کاملاً مبهم و غیرصریح بوده است. این سکوت در بستر همان سنّت باقی نمانده است. در حقیقت اگر دستگاه خلافت شهادت را انکار می‌کند، باید دربارۀ آن شفاف‌سازی کند و اطلاعات کافی در اختیار مردم قرار دهد. ولی سکوت آنها موجب شد که در آن فضا فقط یک معنا در نظر بیاید: حضرت کاظم(ع) کشته شده است. بلافاصله پس از این معنا است احکام دیگر است که صادر می‌شوند: اگر حضرت کشته شده است، پس حتماً دستوری صادر شده است و این دستور را نیز حتماً خلیفه صادر کرده است. همه این موارد ترمیم‌هایی است که توسط عقل صورت پذیرفته است.
مکان «احقاف» در قرون اولیه مشخص نبوده، اما در روایات قرن هشتم آدرس دقیق آن موجود است!
پاکتچی در ادامه بیان داشت: اگر پژوهشگر تاریخ به این نتیجه برسد که چنین چیزی نیست باید لایه به لایه این نقلها را بررسی کند و ترمیم‌ها را بازشناسی کند. مقاله «احقاف، نمونه‌ای برای دانایی‌ا‌فزایی در تفسیر» برای فهم این مطلب بسیار یاری‌رسان خواهد بود. در مورد «احقاف» هر چه که به سمت قرون ۷ و ۸ پیش می‌رویم آدرس دقیق کوه احقاف را به شما می‌دهند اما هر چه به سمت صحابه و تابعین می‌روید در این ارتباط اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند.
وی ادامه داد: مشخص است که در این ارتباط ترمیم صورت پذیرفته است و بر اساس پیش‌فرض‌هایی که وجود داشته است، منطقه احقاف مشخص شده است. یک نمونه دیگر در مورد وفات امام جعفر صادق(ع) است که از قرون ۷و۸ به بعد زمان دقیق آن معلوم می‌شود. دادهها ترمیم شده است. آن‌هم بر اساس یک کلان روایت که ما «ما برای حفظ انسجام شیعه مراسم‌ها را افزایش داده‌ایم و برای چنین کاری نیز نیاز به یک زمان مشخص داشته‌ایم.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در چنین مواقعی منابع ضعیف در اولویت قرار می‌گیرند و منابعی چون کافی کلینی و شیخ مفید و ... به کنار می‌روند. مثالی دیگری نیز در این ارتباط می‌توان مطرح کرد این است که  آیا همیشه بین ائمه و خلفا دشمنی وجود داشته است؟ کلان روایت غالب می‌گوید بله وجود داشته است. البته چنین کلان روایتی مقدمه‌ای است برای اینکه همیشه امام توسط خلیفه کشته شده است و ترمیم صورت می‌پذیرد. در مورد امام سجاد(ع) ما اصطکاک ویژه و خاصی بین امام سجاد (ع) و هشام بن عبدالملک نمی‌بینیم. اگر برویم به این سمت که خلفا همیشه در حال دشمنی با امام بوده‌اند، باید یک گزارشی در این میان بیابیم. اما فقط شاهد سکوت هستیم، سکوتی آزاردهنده. همین امر است که ما را مصمم می‌کند دست به ترمیم بزنیم. مثلاً میگوییم وقتی هشام بن عبد الملک به حج می‌آید وقت خوبی برای این تقابل است و بسیار ترمیم‌های دیگری که برای نشان دادن چنین تقابلی صورت پذیرفته است.
هانری لامنس اختلاف علی(ع) و معاویه را اختلاف بدوی‌گری و مدرنیته می‌دانست
وی سپس به نکته مهمی اشاره کرد که هیچ کس نمی‌تواند مدعی شود در بندِ کلانروایت‌ها نیست. حتی کسانی که ادعا دارند بی‌طرف‌ترین‌ها هستند نیز اسیر کلان روایت‌ها هستند. مثلاً هانری لامنس در تاریخ خود اختلاف معاویه با علی (ع) را اختلاف زندگی مدرن و بدویت دانسته است و این مطلب کاملاً بر اساس کلان روایت حاکم بر ذهن اوست. افراد دیگری نیز بوده‌اند که اباذر را نماینده سوسیالیسم و معاویه را نماینده کاپیتالیسم می‌دانسته‌اند و اختلاف اباذر با معاویه را حمله علیه سرمایه‌داری می‌دانسته‌اند که کلان روایت «کمونیستی» کاملا بر دیدگاه آنها حاکم بوده است.
بیان راه علاج سکوت منابع
پاکتچی در ادامه به بیان راه علاج سکوت پرداخت و گفت: برای علاج این موضوع، اگر بخواهیم علایق ما کمترین تاثیر را بر روی نتایج ما داشته باشند چند نکته مهم باید در نظر گرفته شود:

  • ۱- روش تحقیق و متدولوژی برای پژوهش وجود داشته باشد؛
  • ۲- اگر مبانی کلامی وجود دارد، از مبانی کلامی معتبر و قابل اتکایی باشد.

بیان برخی پرسش‌ها که منابع در ارتباط با آنها سکوت کرده‌اند:
پاکتچی در انتها نیز به ذکر برخی پرسش‌ها پرداخت که منابع در ارتباط با آنها سکوت کرده‌اند: پرسش‌هایی را در اینجا می‌توان مطرح کرد که منابع در ارتباط با آنها سکوت کرده‌‌اند:

  • ۱- رفتار امام حسین(ع) در دوره امامت خود در عصر معاویه چه بود و چرا بیعت با یزید برای او امکان ناپذیر بود؟ در مورد دورۀ معاویه است که شاهد سکوت تاریخی بیشتری هستیم.
  • ۲-چرا ناگهان مامون امام رضا(ع) را به ولایتعهدی برگزید؟
  • ۳- دلیل احضار امام صادق(ع) چه بود و چرا از سوی دیگر خلفا چنین رسمی پی گرفته نشد؟
  • ۴- چرا منصور به این نتیجه می‌رسد که امام صادق(ع) برای او خطری ندارد و دوباره او را رها می‌کند تا به مدینه برود و به درس خود بپردازد، اما امام موسی کاظم(ع) به دربار فراخوانده می‌شود و تا شهادت نیز در حبس نگه داشته می‌شود؟
  • ۵- عملکرد عسکریین (ع) چگونه بود؟ اگر آنان در حبس بودند، چگونه چنین تعامل گسترده‌ای با شیعیان داشتند؟
  • ۶- موضوعی مانند تحلیل خمس چگونه می‌تواند با عللی از سیره توضیح داده شود؟

خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :