سخنى در فضيلت نوافل ماه رمضان و تشويق به آنها

سخنى در فضيلت نوافل ماه رمضان و تشويق به آنها

سخنی از شیخ مفید در این زمینه

شيخ مفيد رحمه الله مى گويد :

بدان كه خداوند بزرگ ، ماه رمضان را بر ماه هاى ديگر برترى داد؛ چون مصلحت آن را براى بندگانش مى دانست. پس حكم روزه را در قرآن بيان كرد و روزه ماه رمضان را الزامى ساخت و بر مواظبت از واجبات در ماه رمضان تأكيد كرد و به كارهاى خير در اين ماه ، فرا خواند و مرتبه آن را بزرگ داشت و شرافتش بخشيد و شأن آن را والا ساخت و بنيانش را استوار نمود و خبر داد كه: قرآن عظيم را در اين ماه ، نازل كرده و در اين ماه ، شبى است كه بهتر از هزار ماه براى جهانيان است.

از جمله آنچه خداوند به آن فرا خوانده و تشويق نموده ، هزار ركعت نماز است كه بنده ، آنها را به قصد تقرّب به خدا انجام مى دهد و افزون بر اين ، جبرانِ كاستى هايى است كه در نمازهاى واجب پيش مى آيد. پس آنها را درك كن ـ خداوند ، هدايتت كند ـ و دانشِ آنها را به دست آور و تصميم بگير كه آنها را انجام دهى تا از مخلصان باشى.[۱]

و نيز در جايى ديگر مى گويد :

و بدان كه اين هزار ركعت ، غير از نافله هايى است كه در ساير ماه ها به صورت نوافل شبانه روزى به جا مى آورى ؛ چرا كه اين هزار ركعت ، به خاطر عظمت احترام ماه رمضان ، افزون بر آنهاست. نه آنها را به خاطر اين هزار ركعت ، وا گذار و نه اين هزار ركعت را به خاطر آنها ترك كن. هر دو را به جا بياور و از خداوند ، يارى و توفيق بر انجام دادن آنها بطلب.

روايت است كه امام صادق عليه السلام چون از شرح اين نماز براى مفضّل بن عمر جُعْفى فراغت يافت ، فرمود: «اى مفضّل! اين ، فضل خداست كه به هر كس بخواهد ، مى دهد و خداوند ، صاحب فضل بزرگ است» .[۲]

عالم ربّانى ، ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى رحمه الله مى گويد :

براى سالك ، سزاوار است كه در حال خويش نيك بينديشد و درباره حالت نشاط و بى حالى خود و گرفتارى و آسودگى و قوّت و ضعف خويش نسبت به انجام دادن نوافل و مستحبّات ، تأمّل كند و با مراعات حال خويش ، آنچه را بافضيلت تر است ، انتخاب نمايد.

از جمله آنها نافله هزار ركعت ، در اين ماه ، افزون بر نوافل ديگر است كه در احاديث بسيارى آمده است. اگر انجام دادن آنها را بهتر ببيند ، اين توفيق ، گوارايش باد؛ ليكن دعاهاى وارد شده در احاديث را ترك نكند؛ چون در اين دعاها ، مضامين بلندى است كه برخى از آنها در دعاهاى ديگر يافت نمى شود.

بنده بايد در دعا خواندن ، سرزنده و صادق باشد تا بهره اش از خواندن آنها ، مناجات با قاضى الحاجات باشد ، نه فقط به زبان آوردن الفاظ. و اگر حقيقتِ آنچه مى گويد و حال و موقعيّتى كه در اين دعاها توصيف مى كند ، برايش حاصل شود ، خوشا به حالش و چه نيكو سرانجامى است!

وقتى بنده ، دل خود را با حالتى توصيف مى كند (مثلاً با گفتن: «واى بر من» ، خود را نفرين مى كند) و ياد مى كند كه گناهانش ، آن چنان است كه اگر زمين آنها را بداند ، او را مى بلعد و اگر كوه ها آنها را بدانند ، او را ساقط مى كنند و اگر درياها آنها را بدانند ، او را غرق مى كنند ـ آن گونه كه در برخى دعاهاست ـ ، اين ، حالتى است كه گمان مى كنم اگر براى ابليس هم پيدا شود ، به نجاتش مى انجامد ، تا چه رسد به مسلمان يا مؤمن ، بويژه اگر بيم و نگرانى او از خشم مولايش ، بيش از نگرانى اش از عذاب آتش باشد ، آن گونه كه پس از اين فقرات ، ذكر مى كند. اين ، حالتى عالى است كه در دلى پيدا نمى شود ، مگر آن كه پروردگارش از او راضى باشد.

مضامين بلند ديگرى كه در اين دعاها هستند نيز همين گونه اند؛ يعنى جايى هستند براى پيدا شدن حالات و صفاتى در جان و دل كه آنها را از هلاكت ها مى رهانند و به حالات عالى و درجات بلند مى رسانند.

اگر عمل كننده ، در برخى اوقات ، براى عمل ، بى حال و بى نشاط بود ، بايد مراقب حال خويش باشد. چنانچه پنداشت اگر به عمل بپردازد ، يا خود را به عمل وا دارد ، برايش حال مى آورد ، مشغول شود و ترك نكند تا شيطان بر جان او چيره نشود ، كه انسان اگر عمل را به صِرف بى حالى ترك كند ، به ترك كلّىِ عمل ، كشيده مى شود.

بايد در حال خويش تأمّل نمايد و تلاش كند. اگر ديد با تركِ عمل ، اشتياقش به آن افزون مى شود ، ترك كند و خود را به عمل با بى حالى و كِسلى عادت ندهد. و اگر ديد ترك عمل ، موجب ترك ديگر مى شود ، انجام دهد و ترك ننمايد. چه بسا كه سالك ، با دل گرفتگى و بى حوصلگى وارد عمل مى شود ؛ ولى حال او در اثناى عمل ، برتر از آنچه اميد داشته ، مى گردد.

بر او لازم است كه در كوشش براى ترجيح ترك بر انجام دادن ، خطا نكند ؛ چرا كه در ذائقه نفْس ، بى حالى ، از عسل ، شيرين تر است و اين ، گاهى انسان را از شناخت درستِ واقعيّت ، باز مى دارد.[۳]


[۱]المقنعة : ص ۱۶۵ .

[۲]المقنعة : ص ۱۷۰ .

[۳]المراقبات : ص ۱۳۱ .