او اَنَس بن حارث بن نُبَیه بن کاهل بن عمرو بن صَعْب بن اسد بن خُزَیمه اسدی کاهِلی است که به صورت های گوناگون ، از وی نام برده شده است : اَنَس بن حارث ، اَنَس بن حارث کاهِلی، اَنَس بن کاهل اسدی[۱]، اَنَس بن هزله و مالک بن اَنَس کاهِلی.
اَنَس بن حارث ، یکی از یاران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امام حسین علیه السلام به شمار می رفته است .
وی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که با اشاره به امام حسین علیه السلام فرمود :
این پسرم [حسین علیه السلام ]، در سرزمینی به نام کربلا ، کشته می شود . هر کس از شما آن جا بود ، حتما به او کمک کند.
و در ادامه همین نقل ، آمده است:
اَنَس بن حارث ، به سوی کربلا رفت و در کنار حسین علیه السلام ، کشته شد .[۲]
لیکن در گزارش بَلاذُری ، آمده است که او ، مانند عبید اللّه بن حُرّ جُعْفی ، از کوفه خارج شد و قصدش این بود که نه با امام علیه السلام همراهی کند و نه با ابن زیاد . هنگام دیدار امام علیه السلام نیز به ایشان گفت :
به خداوند سوگند ، از کوفه بیرون نیامدم ، جز این که جنگ با تو یا همراهی با تو را خوش نداشتم ؛ ولی خداوند ، در دلم انداخت که تو را یاری کنم و به من جرئت داد که با تو همراه شوم .
گفتنی است که با توجّه به این که اَنَس بن حارث ، راوی حدیثی است که پیامبر صلی الله علیه و آله ، شهادت امام حسین علیه السلام را پیشگویی کرده[۳]و این گزارش بَلاذُری در سایر منابع نیامده است، درستی این گزارش ، بعید به نظر می رسد ؛ بلکه می توان گفت : احتمالاً ، وی همان کسی است که به دلیل شنیدن پیشگویی یاد شده ، سال ها پیش از واقعه کربلا ، در این منطقه اقامت گُزید تا به فیض شهادت با سید الشهدا علیه السلام نائل آید .[۴]
در زیارت های «رجبیه» و «ناحیه مقدّسه» از اَنَس، چنین یاد شده :
سلام بر اَنَس بن کاهِل اسدی !
[۱]ر. ك: ج ۱۲ ص ۱۲۳ ح ۳۲۸۰ وص ۲۶۱ ح ۳۳۳۱ .
[۲]ر . ك : ج ۳ ص ۲۲۵ (بخش ششم / فصل دوم / دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله از امّت خويش براى يارى او)
[۳]ر .ك : ج ۳ ص ۲۲۵ (بخش ششم / فصل دوم / دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله از امّت خويش براى يارى او).
[۴]الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : كه در آن ، به نقل از عربان بن هيثم ، آمده است : «پدرم به صحرا مى رفت و در منطقه اى منزل مى كرد كه جنگ حسين عليه السلام در آن جا رخ داد . ما هر وقت وارد آن جا مى شديم ، مردى اسدى را مى ديديم كه در آن جا مقيم شده است . پدرم به او گفت : مى بينم كه اين جا اقامت كرده اى ؟ او گفت : به من خبر رسيده كه حسين عليه السلام ، در اين جا كشته مى شود . من آمده ام تا با او باشم و با او كُشته شوم . وقتى حسين عليه السلام كشته شد ، پدرم گفت : برويم و ببينيم آيا آن مرد اسدى ، ميان كشتگان هست يا نه ؟ به آوردگاه آمديم و گشتيم . ديديم كه او جزو كشته هاست» .