قوامى رازى

قوامى رازى

شاعر قرن ششم

بدر الدين ، شرف الشعرا ، قوامى رازى ، از شاعران معروف شيعى مذهب قرن ششم هجرى است كه در خدمت خاندان هاى بزرگ شيعى عراق بود . از وى علاوه بر مناقب و مراثى خاندان رسالت ـ كه بدان شهرت داشت ـ ، قصايدى در مدح ، زهد و وعظ باقى مانده است . غزل هاى عاشقانه و شيرين وى در بين معاصرانش مورد توجّه بود . تاريخ تولّد وى معلوم نيست و درگذشتش در دهه پنجم قرن ششم (بين ۵۵۰ تا ۵۶۰ ق) اتّفاق افتاده است .

شعر او در مدح امام علی(ع):

چو صاحبْ شريعت پس از كردگار

ثناگوى بر صاحبِ ذوالفقار

سپهدار اسلام ، شير خداى

امير عرب ، سيّد بردبار

گزارنده در يارىِ شرع ، تيغ

برآرنده از بت پرستان دَمار

ستاننده از پهلوانان روان

گشاينده در نصرت دين ، حصار

ولى نعمت اهل دين از رسول

ولى عهدِ پيغمبرِ كردگار

نخورده نبيذ و نجُسته سماع

نكرده زِنا و نديده قمار

مُعلّى ز نسبت ، معرّى ز عيب

برى از خطا و برون از عوار

زتقواش حلّه ، ز پرهيز تاج

ز عصمت ردا ، وز طهارت اِزار

فروهشته از علم ، بُرقع به روى

نبوده چو جاهل خليع العذار

مبارز چو روباه گم راه بود

ز شمشير آن شير ، در كارزار

اگر كارزار على نيستى

شدى اهل اسلام را كار ، زار

سپر بود در پيش دين ، تيغ او

همى كرد در راه حق ، جان سپار

به مردى حديث على گو ، مگوى

كه رستم چه كرده است و اسفنديار

چو گويى به علم على بود كس

خِرَد گويد : از روى او شرم دار

سرافراز از اصحاب ، وز اهل بيت

همى كن ز هر يك جدا افتخار

وليكن يقين دان كه فاضل تر است

محمّد ز پنج و على از چهار

على چون محمّد نگويم كه هست

رهى ، چون بود چون خداوندگار؟

ولى گويم از اُمّتش بهتر است

يكى مرد باشد فزون از هزار

ز بعد على يازده سيّدند

به ميدان دين در ، ز عصمت سوار

همه پاك و معصوم و نص از خداى

پيمبرْ وقار و فرشته شعار

ز جدّ و پدر يافته علم دين

نه از روزگار و نه ز آموزگار

يكى مانده زيشان نهان در جهان

جهانى از او مانده در انتظار .[۱]


[۱]ديوان قوامى رازى (تصحيح : مير جلال الدين محدّث اُرمَوى ، ۱۳۳۴ش ، اوّل) : ص ۱۴۱ ـ ۱۴۴ .