توضیحی در باره مسیر كاروان اسیران كربلا ، از كوفه به شام و از شام تا مدینه

توضیحی در باره مسیر كاروان اسیران كربلا ، از كوفه به شام و از شام تا مدینه

برخی خواسته اند با ارائه شواهدی ، حركت اسیران کربلا را از یكی از چند راه، قطعی نشان دهند؛ ولی مجموع قرائن ، ما را به اطمینان كافی نمی رساند . ما ابتدا راه های موجود آن روزگار را بر می شمریم و سپس ، قرائن ارائه شده را بررسی می كنیم .

كاروان اسیران كربلا را پس از انتقال به كوفه ، اندكی نگاه داشتند و سپس به سوی دمشق ، پایتخت حكومت اُمویان ، فرستادند . مسیر حركت این كاروان ، در كتب تاریخ و سیره ، معین نشده است . از این رو ، پیموده شدن هر كدام از مسیرهای میان كوفه و دمشقِ آن روزگار ، محتمل است .

برخی خواسته اند با ارائه شواهدی ، حركت آنان را از یكی از این چند راه، قطعی نشان دهند؛ ولی مجموع قرائن ، ما را به اطمینان كافی نمی رساند .[۱]ما ابتدا راه های موجود آن روزگار را بر می شمریم و سپس ، قرائن ارائه شده را بررسی می كنیم .

ذكر این نكته پیش از ورود به بحث ، لازم است كه میان كوفه و دمشق ، فقط سه راه اصلی بوده است . البتّه هر كدام از این راه ها، در بخشی از مسیر ، فرعی های متعدّد كوتاه و بلندی هم داشته اند كه طبیعی است .[۲]

مسیر حركت كاروان اسیران كربلا ، از كوفه به شام راه نخست : راه بادیه

كوفه ، در عرض جغرافیایی حدود ۳۲ درجه و دمشق ، در عرض جغرافیایی حدود ۳۳ واقع است . این ، بدان معناست كه مسیر طبیعی میان این دو شهر ، تقریبا بر روی یك مدار ، قرار دارد و نیازی به بالا رفتن و پایین آمدن بر روی زمین ، جز در حدّ كسری از یك درجه نیست . بر روی این مدار ، راهی واقع بوده كه به «راه بادیه» مشهور بوده است. این مسیر ، كوتاه ترین راه بین این دو شهر است و حدود ۹۲۳ كیلومتر[۳]

مسافت داشته است .

مشكل اصلی این راه كوتاه ، گذشتن آن از صحرای بزرگ میان عراق و شام است كه از روزگاران كهن ، به «بادیة الشام» مشهور بوده است . این مسیر ، برای افرادی قابل استفاده بوده كه امكانات كافی (بویژه آب) برای پیمودن مسافت های طولانی میان منزل های دور از همِ صحرا را داشته اند ، هر چند ، گاهی شتاب مسافر ، او را وادار به پیمودن این مسیر می كرده است .

گفتنی است در صحراها ، شهرهای بزرگ ، وجود ندارند ؛ امّا این به معنای نبودن راه یا چند آبادی كوچك نیست .

راه دوم : راه كناره فرات

فرات ، یكی از دو رود بزرگ عراق است كه از تركیه سرچشمه می گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق ، به خلیج فارس می پیوندد . كوفیان ، برای مسافرت به شمال عراق و شام ، از كناره این رود ، حركت می كردند تا هم به آب ، دسترس داشته باشند و هم از امكانات شهرهای ساخته شده در كناره فرات ، استفاده كنند . گفتنی است لشكرهای انبوه و كاروان های بزرگ كه به آب فراوان نیاز داشتند ، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند .[۴]

این مسیر ، ابتدا از كوفه به مقدار زیادی به سوی شمال غرب می رود و سپس از آن جا به سوی جنوب ، بر می گردد و با گذر از بسیاری از شهرهای شام ، به دمشق می رسد . این راه ، انشعاب های متعدّد داشته و با طول تقریبی ۱۱۹۰ تا ۱۳۳۳ كیلومتر ، جای گزین مناسبی برای راه كوتاه ، امّا سختِ بادیه بوده است . مجموع این راه و راه بادیه را می توان به یك مثلّث ، تشبیه كرد كه قاعده آن ، راه بادیه است .

راه سوم : راه كناره دجله

دجله ، دیگر رود بزرگ عراق است و آن نیز مانند فرات ، از تركیه سرچشمه می گیرد ؛ امّا از شام نمی گذرد و درگذشته ، برای رفتن به شمال شرق عراق ، از مسیر كناره آن ، استفاده می كرده اند . این راه ، مسیر اصلی میان كوفه و دمشق ، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار كوتاهی از آن ، كم كم به سمت غرب پیچید و پس از طی مسیر نه چندان كوتاهی ، به راه كناره فرات پیوست و از آن طریق ، وارد دمشق شد .

این مسیر را می توان سه ضلع از یك مستطیل دانست كه ضلع دیگر طولی آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را : مسافت پیموده شده از كوفه به سمت شمال ، راه پیموده شده به سمت غرب ، و راه پیموده شده به سمت جنوب ـ كه بازگشت به بخشی از مسیر پیموده شده قبلی است ـ ، تشكیل می دهند . از این رو ، از همه راه های دیگر ، طولانی تر است و طول آن ، حدود ۱۵۴۵ كیلومتر است . این راه را «راه سلطانی» نامیده اند .

چند نكته قابل توجّه

ما دلیل روشن و گزارش تاریخی معتبر و كهنی برای اثبات عبور كاروان اسیران كربلا از یكی از این سه راه ، در دست نداریم و حدیثی نیز از اهل بیت علیهم السلام در این باره به ما نرسیده است . آنچه در دسترس ماست ، برخی نشانه های جزئی و ناكافی اند كه به صورت پراكنده ، در برخی كتاب ها آمده اند ، و نیز قصّه پردازی ها و شرح حال های بی سند و نامعتبری كه در كتاب های غیر قابل استناد (مانند مقتل ساختگی منسوب به ابو مِخنَف) ، آمده و سپس در كتاب های دیگر ، تكرار شده اند .[۵]اینك ، نشانه های جزئی پیش گفته را بررسی می كنیم :

۱ . در معجم البلدان ـ كه یك كتاب كهن جغرافیایی است ـ در معرّفی بخشی از شهر حَلَب در شام ، آمده است :

در غرب شهر و در دامنه كوه جوشن ، قبر محسن بن حسین علیه السلام است كه گمان دارند وقتی اسیران [كربلا] را از عراق به دمشق می بردند ، او از مادرش سقط شده است و یا كودكی بوده است همراه آنان كه در حَلَب ، در گذشته و همان جا دفن شده است .[۶]

معلوم است كه این گزارش ، در صورت درستی ، عبور كاروان از راه بادیه را نفی می كند (زیرا حَلَب ، در آن مسیر قرار ندارد) ؛ امّا به تنهایی نمی تواند یكی از دو مسیر سلطانی (كناره دجله) و یا كناره فرات را تأیید كند ؛ زیرا این دو راه ، در مسافتی طولانی ، با هم مشترك هستند و منطقه حَلَب ، در مسیر هر دو راه قرار دارد .

از سوی دیگر ، به كار رفتن واژه «یزعمون (گمان دارند)» از سوی مؤلّف معجم البلدان ، بر قابل استناد نبودن این پندار ، دلالت دارد ، بویژه آن كه فرزندی به نام محسن و یا همسر بارداری از امام حسین علیه السلام در وقایع كربلا ، سراغ نداریم و سخنی از آنها در كتاب های در دسترس ، نیامده است ، و وجود شهرت محلّی ، بر فرض درستی گزارش ، از حدّ یك عقیده عمومی معمولی ، فراتر نمی رود .[۷]

۲ . ممكن است برخی بر اساس یكی بودن مسیر بردن سرِ امام حسین علیه السلام و حركت كاروان اسیران واقعه كربلا ، با استناد به گزارش ابن شهرآشوب ـ كه به نقل از نطنزی ، به ماجرای برخورد راهب صومعه با سرِ امام حسین علیه السلام ، در منزل قِنَّسرین (در شمال شام) پرداخته است ـ ،[۸]بخواهند عبور از راه سلطانی را اثبات كنند .

پاسخ این گروه ، آن است كه پیش فرض این استدلال ، یعنی یكی بودن مسیر حركت كاروان اسیران و سرِ مبارك امام حسین علیه السلام ، مسلّم نیست[۹]و این احتمال ، وجود دارد كه سر را در شهرها چرخانده باشند ؛ امّا اسیران را از راهی كوتاه تر برده باشند . حتّی در برخی اخبار ، آمده است كه سر مطهّر امام علیه السلام را پس از ورود اسرا به شام ، در شهرهای شام نیز گردانیدند ، چنان كه در شرح الأخبار آمده است :

آن گاه یزید ملعون ، دستور دارد كه سرِ حسین علیه السلام را در شهرهای شام و دیگر شهرها بگردانند .[۱۰]

مطابق این نقل ، این امكان وجود دارد كه سر مطهّر امام علیه السلام ، پس از رسیدن به شام ، به مناطقی چون موصل و نَصیبین هم ـ كه در راه سلطانی قرار دارند ـ ، رسیده باشد .

از این رو ، احتمال دارد كه این گونه حوادثِ گزارش شده ، مربوط به روزگار چرخاندن سر پس از رسیدن اسیران به شام بوده و یا در مسیر حركت آنان به سوی شام ، اتّفاق افتاده باشد .

همین احتمال ، در باره مكان هایی كه به «رأس الحسین علیه السلام » موسوم اند ، وجود دارد . ابن شهرآشوب ، در ذكر مناقب امام علیه السلام آورده است :

از فضیلت های ایشان (امام حسین علیه السلام ) ، كراماتی است كه از مكان هایی كه به آنها «رأس الحسین علیه السلام » گفته می شود و از كربلا تا عَسقَلان و در میان آن دو (موصل و نَصیبین و حَماه و حِمْص و دمشق و جز اینها) قرار دارند ، دیده شده است .[۱۱]

در باره این مناطق ، علاوه بر این كه ابن شهرآشوب ، تصریح نكرده كه اسیران یا سر مطهّر ، از آنها گذر داده شده اند ، این احتمال وجود دارد كه چون سالیان درازی در قلمرو حكومت های شیعی یا دوستدار اهل بیت علیهم السلام (مانند : آل حَمْدان و فاطمیان) بوده اند ، در آنها به هر دلیل یا انگیزه ای (چه واقعیت ، چه یادبود و چه خواب و ...) ، «رأس الحسین» هایی ایجاد شده باشد ، چنان كه رأس الحسینِ موجود در قاهره ، در زمان فاطمیان ، ایجاد شد .

افزون بر این ، ماجرای راهب و سر ، برای برخی مكان های دیگر هم ذكر شده كه به دلیل بعید بودن تكرار این ماجرا ، گزارش ابن شهرآشوب ،[۱۲]دست خوشِ تعارض می گردد ؛ زیرا یكی از مكان های ذكر شده ، دِیری در اوایل راه است[۱۳]و با قِنَّسرین ـ كه در اواخر راه واقع است ـ ، همخوان نیست .

گفتنی است بر فرض صحّت گزارش ابن شهرآشوب نیز ، گذشتن كاروان اسیران از راه سلطانی اثبات نمی شود ؛ زیرا بخشی از راه سلطانی، با راه فرات ، مشترك است و منطقه قِنَّسرین ، در مسیر كناره فرات نیز قرار دارد . البتّه این گزارش ، در صورت درستی ، عبور از راه بادیه را نفی می كند .

۳ . به گمان ما و بر خلاف آنچه در عصر اخیر رواج یافته ، گذشتن كاروان اسیران كربلا از راه سلطانی ، كمترین احتمال را دارد ؛ زیرا دورترین راه است و اساسا راهی نیست كه برای كاروانی كوچك ـ كه به اسارت می روند ، نه برای گردشگردی ـ ، انتخاب شود . افزون بر این كه پیموده شدن این راه ، مدرك معتبری ندارد و مستند این قول ، مقتل منسوب به ابو مِخنَف است .[۱۴]

از سوی دیگر ، پذیرش عبور از راه طولانی سلطانی ، با ماجرای «اربعین» و این كه اسیران در بازگشت از شام ، در اوّلین اربعین واقعه عاشورا بر سرِ مزار حسین علیه السلام حاضر شده باشند نیز ناسازگار است .[۱۵]

ممكن است گفته شود كه قدرت نمایی دستگاه حاكم ، اقتضا می كرده كه اسیران را از درون شهرها عبور دهند و از این رو ، آنان را از راه سلطانی برده اند ؛ امّا این دلیل با بردن اسیران از مسیر كناره فرات نیز سازگار است ؛ زیرا در این مسیر هم شهرهای مهمّی واقع بوده است . افزون بر این ، با چرخاندن سرهای شهدا نیز این قدرت نمایی به انجام می رسیده و به چرخاندن گروهی اندك (در حدّ یك خاندان كوچك و متشكّل از چند زن و كودك) ، نیازی نبوده است ؛ زیرا این كار ، اگر نشانه ضعف حكومت نباشد ، نشانه قدرت آن هم شمرده نمی شود ، بویژه كه دستگاه حاكم ، شجاعت و سخنوری امام زین العابدین علیه السلام و زینب كبرا علیهاالسلام و دیگر اسیران را در كوفه ، شاهد بوده است . از این رو ، سیاست ، اقتضا داشته كه اسیران را از بیراهه ببرند و در شهرها نچرخانند .

۴ . بر اساس آنچه گفته شد ، تنها نكته ای كه می تواند حركت كاروان اسیران از راه سلطانی و یا راه كناره فرات را بر راه بادیه ترجیح دهد ، دسترس داشتن به آب رودخانه است كه این نیز با توجّه به كوچك بودن كاروان و امكان حمل آب با شتر ، چندان وجه استواری نیست . مؤید این نكته ، عدم ذكر جزئیات سفر و نبودن گزارشی در باره رسیدن كاروان به شهرها و یا دست كم ، یكی دو شهر مهمّ سرِ راه است ، كه خود ، نشان از پیمودن مسیر بیابانی و یا حتّی بیراهه است .

۵ . برخی شواهد كه می توانند موجب ترجیح راه بادیه بر دو راه دیگر گردند ، عبارت اند از :

یك . راه كناره فرات و راه سلطانی ، هر دو ، دارای شهرهای بسیاری بوده اند و اگر این راه ها ، مسیر حركت اسیران می بود ، بایستی نقل هایی از مواجهه مردم این شهرها با كاروانیان یا مشاهده شدن آنان در آن شهرها ، در منابع معتبر می آمد ـ چنان كه در كربلا و كوفه و شام ، چنین گزارش هایی وجود دارد ـ ، در حالی كه در این باره ، هیچ نقلی نیامده است . بنا بر این ، به نظر می رسد كه مسیر حركت اسیران ، از جایی بوده كه كمترین حضور مردمی را داشته كه همان مسیر بادیه است .

دو . اعتراض هایی كه از لحظه شهادت امام حسین علیه السلام علیه حكومت اُمَوی ، حتّی به وسیله برخی طرفداران حكومت و خانواده جنایتكاران ، انجام یافت و بازتابی كه واقعه عاشورا در كوفه به وجود آورد ، قاعدتا حكومت را از این كه اسیران و سر مطهّر امام علیه السلام را از مسیر شهرها و آبادی های پُرجمعیتْ عبور دهند ، باز می داشت . متن كامل بهایی نیز مؤید این مسئله است :

مَلاعین كه سرِ حسین علیه السلام [را] از كوفه بیرون آوردند ، خائف بودند از قبائل عرب كه غوغا كنند و از ایشان ، باز ستانند . پس راهی [را] كه به عراق است ، ترك كردند و بیراه می رفتند .[۱۶]

سه . سرعت انجام گرفتن كار ، در كارهای حكومتی ، یك اصل است . لازمه رعایت این اصل ، گذر از كوتاه ترین و سریع ترین مسیر بوده است .

نتیجه نهایی

به دلیل نبودِ دلایل روشن و قابل اعتماد ، نمی توان اظهار نظر قطعی كرد ؛ ولی با توجّه به نكاتی كه گذشت عبور كاروان اسیران كربلا از مسیر بادیه ، احتمال بیشتری را به خود اختصاص می دهد .

مسیر حركت كاروان اسیران كربلا ، از شام به مدینه

بر اساس نقشه ویژه دانش نامه امام حسین علیه السلام ،[۱۷]فاصله میان دمشق تا مدینه ، تقریبا ۱۲۲۹ كیلومتر است و با احتساب دمشق و مدینه ، شامل ۳۲ منزل بوده است . كاروان اسیران ، در بازگشت از شام ، قطعا این مسیر را پیموده اند و چنانچه در ضمن حركت ، به كربلا هم رفته باشند ، مسیرِ بسیار طولانی تری را سپری كرده اند .

حركت پُررنج خانواده امام علیه السلام و همراهان، از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید و حدّ اقل مسیری كه این بزرگواران طی كرده اند (با فرض رفتن از كوفه به دمشق از كوتاه ترین مسیر ، یعنی راه بادیه ، و عدم احتساب رفتنِ مجدّد به كربلا) ، حدود ۴۱۰۰ كیلومتر است ، با این محاسبه :

۴۳۱ كیلومتر (از مدینه به مكّه) + ۱۴۴۷ كیلومتر (از مكّه به كربلا) + ۷۰ كیلومتر (از كربلا به كوفه) + ۹۲۳ كیلومتر (از كوفه به دمشق از راه بادیه) + ۱۲۲۹ كیلومتر (از دمشق به مدینه) = ۴۱۰۰ كیلومتر .


[۱]مرحوم حاج شيخ عبّاس قمّى در نَفَسُ المهموم (ص ۳۸۸) مى گويد : بدان كه ترتيب منزلگاه هايى كه آنان در هر سفر ، در آنها پياده شدند و خوابيدند و يا [بدون خوابيدن] از آنها گذشتند ، مشخّص نيست و در كتاب هاى معتبر نيز چيزى گفته نشده است ؛ بلكه در بيشتر آنها ، از سفر اهل بيت [ ـ امام عليه السلام ] به شام ، سخنى به ميان نيامده است .

[۲]ر . ك : نقشه شماره ۵ در پايان همين مجلد .

[۳]فاصله كوفه تا شام به خط كاملاً مستقيم ۸۶۷ كيلومتر است.

[۴]لشكر امير مؤمنان عليه السلام هم براى نبرد صفّين ، همين مسير را پيمود .

[۵]از جمله ، ر .ك : طريق الكرام من الكوفة إلى الشام .

[۶]معجم البلدان : ج ۲ ص ۲۸۴ و ۱۸۶ . اين مطلب ، در بغية الطلب فى تاريخ حلب (ج۱ ص ۴۱۱ ـ ۴۱۴) ، مفصّل تر آمده است .

[۷]صِرفِ مطرح بودن يك ماجرا يا انتسابْ در افواه ، بدون اين كه پيشينه روشنى داشته باشد ، نمى تواند اطمينان بخش باشد ، بويژه در گذشته كه ثبت وقايع ، چندان متداول نبوده است و قبور ، معمولاً سنگ نوشته اى نداشته اند و امكان خلط و اشتباه ، بسيار بوده است .لذا گاه قبرهايى در چند جا به يك نفر منسوب شده اند ، نظير آنچه در مورد زينب كبرا عليهاالسلام اتّفاق افتاده است .

اين بحث ، دراز دامن است و در اين جا ، تنها به آوردن نمونه اى كه شيخ طوسى در كتاب الغيبة (ص ۳۵۸) آورده ، بسنده مى كنيم : «ابو نصر هبة اللّه بن محمّد ، گفته است : قبر عثمان بن سعيد ، در قسمت غربى شهر بغداد ، در خيابان ميدان و در ابتداى جايى است كه به درب جبله مشهور است ، در قسمت راستِ داخل مسجدِ درب ، و قبر ، در سمت قبله مسجد قرار دارد . رحمت خدا بر او!

محمّد بن حسن [طوسى] ، نويسنده اين كتاب ، مى گويد : من قبر او را ـ در جايى كه ابو نصر ، ياد كرده ـ ديدم و در جلوى آن ، ديوارى ساخته شده بود و محراب مسجد ، در آن قرار داشت و در كنارش درى بود كه از آن به مقبره ـ كه در اتاقى كوچك و تاريك قرار داشت ـ وارد مى شدند . ما وارد آن مى شديم و علنى ، آن را زيارت مى كرديم .

از زمان ورود من به بغداد ، به سال چهارصد و هشت تا چهارصد و سى و چند ، همچنان بود تا اين كه رئيس ابو منصور محمّد بن فرج ، آن ديوار را خراب كرد و قبر در فضايى باز ، واقع شد و براى آن ، ضريحى ساخته شد و سقفى بر روى آن ، زده شد . هر كس مى خواست ، وارد مى شد و او را زيارت مى كرد و همسايه هاى آن محلّه ، به زيارت قبر عثمان ، تبرّك مى جستند و مى گفتند كه وى ، مرد صالحى بوده است . گاهى هم مى گفتند كه او ، پسر دايه حسين عليه السلام بوده است(!) و از واقعيتِ حال وى ، اطّلاعى نداشتند . اين قبر تا امروز (يعنى سال ۴۴۷) همان گونه هست» .

مى بينيم كه گروهى در باره قبر مشخّص عثمان بن سعيد ـ كه يكى از نوّاب خاصّ امام زمان عليه السلام است ـ بحث قبر فرزند دايه امام حسين عليه السلام بودن را مطرح كرده اند ، در حالى كه زمان طولانى اى هم از درگذشت عثمان ، نگذشته بوده است .

[۸]المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۶۰ .

[۹]ر .ك : ص ۲۲۵ (نكته) .

[۱۰]شرح الأخبار: ج ۳ ص ۱۵۹ .

[۱۱]المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۸۲ . در باره «رأس الحسين»هاى موجود در مناطق مورد اشاره و حتّى خارج از اين مناطق و ارزيابى تاريخى آنها ، ر .ك : نگاهى نو به جريان عاشورا : ص۳۵۵ (مقاله «رأس الحسين و مقام هاى آن» ، به قلم مصطفى صادقى) .

[۱۲]ر . ك : ص ۹۱ ح ۲۲۵۴ .

[۱۳]ر . ك : ص ۹۷ ح ۲۲۵۸ .

[۱۴]مقتل الحسين عليه السلام المنسوب إلى أبى مخنف: ص ۱۸۰ .

[۱۵]بويژه آن كه اين مقتل ، ماجراهاى مفصّل و زمانبَرى را در ضمن حركت كاروان اسيران ، آورده است .

[۱۶]كامل بهايى : ج ۲ ص ۲۹۱ .

[۱۷]ر . ك : نقشه شماره ۵ در پايان همين مجلّد .