توضيحى درباره برترى كثرت دعا بر كثرت نماز و قرائت قرآن

توضيحى درباره برترى كثرت دعا بر كثرت نماز و قرائت قرآن

احادیث در این زمینه متفاوتند. توضیحی در مورد این احادیث

حديث اول و دوم اين باب ، دلالت دارند بر اين كه كثرت دعا در نماز ، بر كثرت قرائت قرآن ، ترجيح دارد و حديث سوم ، دلالت دارد بر اين كه كثرت دعا مطلقا بر كثرت نمازهاى مستحبّى برترى دارد و حديث چهارم ، صراحت دارد در اين كه مطلقِ دعا ، بر مطلقِ قرائت قرآن ، مقدّم است .

در مقابل اين احاديث ، حديث ديگرى از پيامبر خدا نقل شده كه ظاهرا دلالت بر ارجحيت قرائت قرآن بر دعا دارد . متن آن حديث اين است :

أفضَلُ عِبادَةِ اُمَّتي بَعدَ قِراءَةِ القُرآنِ الدُّعاءُ ، ثُمَّ قَرَأَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :  «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»  . ألا تَرى أنَّ الدُّعاءَ هُوَ العِبادَةُ؟[۱]

برترين عبادت امّت من، پس از تلاوت قرآن، دعاست . آن گاه ، پيامبر خدا اين آيه را تلاوت كرد :  «مرا بخوانيد كه شما را اجابت مى كنم . همانا كسانى كه از پرستش من كبر مى ورزند، به زودى، به خوارى وارد دوزخ مى شوند»  . مگر نمى بينى كه دعا، همان عبادت است؟

همچنين ، دسته ديگرى از احاديث ، به طور مطلق ، دلالت بر اين دارند كه نماز ، بهترين چيزى است كه در دين درنظر گرفته شده و بدان توصيه شده است و هر كسى مى تواند به ميزان توان و همّتش از آن بهره مند گردد ؛[۲]اما با تأمل ، روشن مى شود كه تعارضى ميان اين احاديث نيست و مراد از برترى در اين جا برترىِ مطلق نيست ؛ ليكن فهم دقيق اين برترى ، نيازمند توجّه به دو نكته است :

۱ . قرآن ، برنامه زندگى و دستورالعمل همه عبادات و از جمله دعاست و افزون بر اين ، خواندن بخشى از قرآن در نماز ، واجب است .

۲ . احاديث برترىِ دعا بر نماز يا قرآن ، از پيشوايانى صادر شده كه از يك سو ، با رويكردى مبتنى بر اعتدال ، براى هريك از دعا و قرآن و نماز واجب و مستحب ، در زندگى عملى خود ، جايگاهى ويژه قرار داده اند ؛ و از سوى ديگر ، از چنان مرتبه اى برخوردار هستند كه هرگز ميان دو كار شايسته و شايسته تر قرار نمى گيرند ، مگر آن كه شايسته ترينِ آنها را برمى گزينند .

بنا بر اين ، به قرينه شخصيت گوينده اين احاديث ، يقينا مقصود از احاديثى كه دعا را بر قرائتْ ترجيح مى دهند ، اين نيست كه بهتر است پيروان قرآن به كلّى قرائت اين كتاب آسمانى را كنار بگذارند و يا نسبت به آن ، اهتمام بليغى نداشته باشند و به دعا كه فضيلت بيشترى دارد بپردازند ؛ بلكه مقصود ، آن است كه اگر هر يك از اين سه ، به ميزانى كه به طور واجب يا مستحبْ لازم است ، انجام گرفت و آن گاه در فرصتى ، امر ، داير بين يكى از اين سه بود ، دعا مقدّم است ؛ زيرا پرداختن به دعا ـ كه روح عبادت است و انسان را از استكبار ، دور مى كند و به فروتنى در برابر حق ، وا مى دارد ـ سخت تر از قرائت قرآن است و فضيلت بيشترى دارد .

به ديگر سخن ، حديث اول و دوم و چهارم اين باب و حديث مورد بحث ، همه در واقع ، يك مطلب را مى گويند و آن ، اين است كه پس از اداى مقدار لازم از نماز و قرائت قرآن و پس از برقرارى نوعى تعادل در اهتمام به هر يك از اين سه ، دعا بر قرائت قرآن و نماز مستحبّى تقدم دارد . همچنين مقصود از حديث سوم ، برترى دعا بر كثرت نمازهاى مستحبى است . گفتنى است كه هيچ يك اين روايات ، بجز حديث ۵۵ ، از نظر سند ، صحيح نيستند .

برخى نيز ـ در جمع ميان روايات ياد شده ، در عين تأكيد بر نسبى بودن برترى هر يك از دعا يا نماز و قرآن ـ اين احتمال را مطرح مى سازند كه چه بسا مخاطبان اين سه دسته احاديث ، متفاوت بوده اند و پيشوايان ما ، متناسب با اين كه كسى دعا يا نماز يا قرآن را در جايگاه شايسته اش مورد عنايت و اهتمام قرار نمى داد ، با توصيه و تأكيدى فزون تر و به اصطلاح ، به روش « چكش تعادل» ، وى را مخاطب مى ساختند . از جمله قراين اين سخن ، آن است كه دعا ـ كه مستلزم فروتنى انسان در برابر حق و دورى از استكبار است ـ عملى است دشوارتر و نيازمند به حالى سخت تر از حال قرائت و نماز . از اين رو ، دعا ، جز در نزد خواصّ مؤمنان ، كمتر مورد توجّه و اهتمام بوده است ، به خلاف قرآن و نماز كه پيوسته مورد توجّه توده مسلمانان بوده اند ؛ زيرا توصيه هاى پيامبر صلى الله عليه و آله واهل بيت عليهم السلام از يك سو و تأكيدات برخى حكّام و خلفا براى جا انداختن شعار «حَسبُنا كتابُ اللّه »[۳]و كوشش هايى از اين قبيل از سوى ديگر ، موجب شده اند كه در ميان امّت اسلام ، اهتمام به قرآن و نماز ، بيش از دعا باشد .


[۱]الدعوات : ص ۱۹ ح ۱۰ ، بحار الأنوار : ج ۹۳ ص ۳۰۰ ح ۳۷ .

[۲]ر . ك : نماز در قرآن و حديث : ويژگى هاى نماز / بهترين دستور .

[۳]به معناى : «كتاب خدا ، براى ما كافى است» .