جُنادة بن حارث سلمانی یا انصاری ، که با نام های مختلفی ، مانند: جابر بن حارث سلمانی ، جبّار بن حارث سلمانی ، جیاد بن حارث سلمانی مرادی ، حیان بن حارث سلمانی اَزْدی ، حیان بن حارث ، حسّان بن حارث و حَبّاب بن حارث ، از او یاد شده است .
طبری ، از او با نام جابر بن حارث سلمانی ، یاد می نماید و او و چند تن دیگر را از اوّلین جنگاوران و از نخستین شهیدانی ذکر می کند که همگی در یک مکان در کربلا، به شهادت رسیدند.[۱]
ابن شهرآشوب نیز او را با نام «حَباب بن حارث» ، جزو شهدای حمله اوّل دشمن بر می شمُرَد .[۲]
ابن کلْبی ، حیان بن حارث را جزو شهدای کربلا می داند. برخی منابع ، جُنادة بن حارث انصاری و پسرش عمرو را از شهدای کربلا شمرده اند که ظاهرا ، همان جُنادة بن حارث سلمانی باشد.
وی در روز عاشورا ، با خواندن این اشعار ، به صف دشمنْ حمله ور شد و جنگید تا به خیل شهیدان پیوست :
من ، جُناده ، پسر حارثم نه ناتوانم ، و نه شکننده بیعتم
تا آن زمان که وارثم بر بالای جسد متلاشی شده ام بر روی خاک ، بِایستد .
سپس ، به دشمن هجوم بُرد و آن قدر به نبرد ادامه داد تا کشته شد . آن گاه ، پس از او ، [پسرش] عمرو بن جُناده ، به سوی میدان رفت ، در حالی که می خواند :
گلوی پسر هند را بفشار و تیربارانش کن با سوارگان انصار ، در درون خانه اش،
با مهاجرانی که تیرهایشان ، رنگین است از خون کافران، در زیر گَرد و غبار؛
تیرهایی که در روزگار محمّد صلی الله علیه و آله ، رنگین شدند و امروز ، از خون فاجران ، رنگین می شوند
و امروز ، رنگین می شوند ، با خون های گروهی که قرآن را به منظور یاری اشرار ، کنار گذاشتند.
در طلب خون هایشان در بدر ، بر آمدند و رو برگرداندند با تیزی شمشیرها و نیزه های خطرناک.
به خداوند ـ که پروردگار من است ـ ، سوگند که همواره می زنم فاسقان را با شمشیر تیز بُرَنده !
این ، امروز بر من ، حقّ واجبی است و [گر نه] در همه روزها ، [وقت] در آغوش گرفتن و گفتگوست .
در «زیارت ناحیه» ، آمده است :
سلام بر حیان بن حارث سَلمانی اَزْدی !
نام وی ، در «زیارت رجبیه» هم آمده است .
[۲]ر .ك : ص۱۳۵ (سخنى درباره شهداى حمله نخست) .