كاوشى در حديث «خدا بود و چيزى با او نبود»

كاوشى در حديث «خدا بود و چيزى با او نبود»

در جوامع حديثى، حديثِ «خدا بود و چيزى با او نبود» با تعابير مختلف و متنوّعى نقل شده است، از جمله : «خدا بود و هيچ چيزى جز او نبود» و «آن گاه كه چيزى جز او نبود، او بود» و «خدا هماره موجود بود. سپس آنچه را خواست ، به وجود آورد» و «خدا بود و هيچ آفريده اى نبود» و «هيچ چيزى پيش از او نبوده است و هيچ چيزى در جاودانگى اش با او نيست».

در جوامع حديثى، حديثِ «خدا بود و چيزى با او نبود» با تعابير مختلف و متنوّعى نقل شده است، از جمله : «خدا بود و هيچ چيزى جز او نبود» و «آن گاه كه چيزى جز او نبود، او بود» و «خدا هماره موجود بود. سپس آنچه را خواست ، به وجود آورد» و «خدا بود و هيچ آفريده اى نبود» و «هيچ چيزى پيش از او نبوده است و هيچ چيزى در جاودانگى اش با او نيست». اين گونه احاديث ، در مقام اثبات يگانگى خدا در داشتن صفت «قديم (ديرينه)» و نيز اثبات نوپديد بودن جهان هستند، نه صرفا اثبات صفت ديرينگى براى خداوند.

نقل شده است كه وقتى جُنَيد،[۱]حديثِ «خدا بود و چيزى با او نبود» را شنيد، گفت : اينك نيز همان گونه است كه بود.

جُنيد با افزودن اين عبارت ، در صدد بيان «وحدت وجود» بوده است و در مقام فهماندن اين مطلب كه در سراى هستى ، جز خدا كسى نيست و همان گونه كه پيش تر، چيزى با خدا نبوده است، اكنون هم چيزى با خدا نيست و هم اكنون با قبل، تفاوتى ندارد. يادآور مى شويم كه مفاد گفته جُنيد ، با مفاد احاديث ياد شده ، يكى نيست ؛ زيرا اين احاديث ، در صدد اثبات تفاوت ميان اكنون و قبل هستند، با اين مضمون كه: پيش تر، خدا بود و چيزى آفريده نشده بود ؛ ولى هم اكنون ، آفريده ها آفريده شده اند. از اين رو، صفت «ديرينه بودن»، منحصر در خداست و موجودات ديگر، نوپديداند و در اكنون، واقعا وجود دارند. در برخى احاديث آمده است: «خدا ، هماره موجود بود . سپس آنچه را خواست، آفريد»، «آن گاه كه چيزى جز او نبود، او بود و [سپس] اشيا را پديد آورد» و «خدا ، هماره تنها بود و چيزى با او نبود. سپس اشيا را آفريد».

بر اين پايه، پيش از آفرينش با پس از آفرينش، تفاوت واقعى دارد ؛ زيرا پيش تر ، آفريده ها نبوده اند ؛ ولى اكنون واقعا موجودند. در حديثى از امام رضا عليه السلامدر اثبات يگانگى خدا در صفت «ديرينگى» و اثبات نوپديد بودن آفريده ها آمده است : «اگر با او (خدا) در پايدارى اش چيزى مى بود، روا نبود كه او آفريدگارِ آن باشد» .

به عبارت ديگر، لازمه آفرينش، آن است كه «خدا باشد و چيزى با او نبوده باشد» و آن گاه خداوند، اشيا را بيافريند.

برخى كوشيده اند تا براى عبارت جُنيد، مستند روايى بيابند. در نتيجه، حديث امام كاظم عليه السلامرا ـ كه مى فرمايد : «خداى والا و بلندپايه، هماره بى زمان و مكان بود و اكنون، چنان است كه بود» ـ با عبارت جنيد، يكى دانسته اند، در حالى كه اين حديث ، هيچ ارتباطى با سخن جُنيد و اساسا با حديثِ «خدا بود و چيزى با او نبود» ندارد ؛ زيرا در حديث امام كاظم عليه السلامآمده است كه خدا در گذشته ، زمان و مكان نداشت و اكنون نيز چنين است ؛ يعنى خداى سبحان ، چه پيش از آفرينش و چه پس از آن ، محدود به زمان و مكان نيست، همان گونه كه مى گوييم : خدا دانا بود و اكنون ، همچنان است كه بود. بنا بر اين، در اين حديث، سخنى درباره آفريده ها و نوپديدىِ آنها و نفى ديرينگى از آنها و اثبات يگانه بودن خدا در صفت «ديرينگى» نيامده است.


[۱]جنيد ، از صوفيان بغداد و درگذشته به سال ۲۹۷ قمرى است (الأعلام، زركلى: ج ۲ ص ۱۴۱) .