تعارض تقدیر و تدبیر

پرسش :

اگر امور زندگی با تقدیر الهی تنظیم شده پس چگونه می توانیم در مورد آینده ی خود برنامه ریزی و تصمیم گیری و تدبیر کنیم؟



پاسخ :

در نگاهِ ابتدايى به برخی احاديث، به نظر مى رسد كه ايمان به تقدير ، با برنامه ريزى و تدبير براى زندگى ، منافات دارد ؛ امّا با تأمّل ، روشن مى شود كه اين تنافى و تعارض ، ظاهرى است . می خوانیم :

رُبَّ حَياةٍ سَبَبُهَا التَّعَرُّضُ لِلمَوتِ ، ورُبَّ ميتَةٍ سَبَبُهَا طَلَبُ الحَياةِ .[۱]چه بسا زندگى اى كه سبب آن ، در كام مرگ رفتن است ! و چه بسا مرگى كه سبب آن ، در پى زندگى رفتن است !

اين سخن ، در مقام بيان اين واقعيّت است كه تدبير، هميشه سودمند نيست ؛ بلكه گاه ، خلاف چيزى كه تدبير شده ، روى مى دهد . بنا بر اين ، مؤمن ، ضمن داشتن تدبير و تلاش ، نبايد تمام اعتماد خود را به اسباب ظاهرى ، اختصاص دهد ؛ بلكه در كنار تدبير ، بايد با استمداد از خداوند متعال و توكّل به او، آينده خود را تضمين كند . در واقع ، اين حديث مى گويد : توكّل ، متمّم و مكمّل تدبير است و بدون آن ، چه بسا تدبير ، نتيجه نداشته باشد و يا خلاف آنچه تدبير شده ، نتيجه دهد .

در حديث دیگر[۲]نيز آمده كه امام على عليه السلام در كنار ديوارى كه كج شده بود و احتمال مى رفت فرو بريزد ، نشسته بود و قضاوت مى كرد . هنگامى كه به او گفتند از آن جا بلند شود، با اين استدلال كه اَجَل ، از انسانْ پاسدارى مى كند ، به سخن آنان اعتنا نكرد و به كار خود ادامه داد و ديوار ، پس از برخاستن ايشان فرو ريخت .

در كنار اين حديث ، حديث ديگرى[۳]روايت شده كه امام على عليه السلام در حادثه اى مشابه، اين گونه عمل نكرد ؛ بلكه از كنار ديوارى كه احتمال فرو ريختن آن بود ، بلند شد و هنگامى كه به اعتراض ، به او گفته شد : «اى امير مؤمنان! آيا از قضاى خدا مى گريزى؟» ، فرمود : «از قضاى خدا به قَدَر خدا مى گريزم» ؛ يعنى : هم صدمه ديدن كسى كه در زير ديوارِ كج مى نشيند ، قضاى الهى است و هم مصدوم نشدن كسى كه از آن مى گريزد ، تقدير اوست ؛ ولى هيچ يك قضاى حتمى نيست و انسان ، موظّف است براى حفظ جان خود ، از يك قضا بگريزد و به قضايى ديگر پناه ببرد .

بنا بر اين ، بر فرض صحّت حديث مخالفِ اين حديث، بايد گفت كه امام عليه السلام در آن حادثه خاص (همانند آنچه در حديث آمده كه امام عليه السلام در ميدان جنگ ، بدون زره و تنها با لباس معمولى حضور يافت[۴]) ، به دليل آن كه مى دانسته مشكلى براى او پيش نخواهد آمد، براى حفظ جان خود ، اقدام نكرده است .

در مورد حديثی كه بر اين مطلب دلالت دارد كه بر هر انسانى ، دو فرشته مأمور حفاظت از جان او هستند تا تقدير الهى فرا رسد[۵]، ظاهرا مقصود از «تقدير» در آن ، «تقديرِ حتمى» است كه با آن، هيچ تلاش و تدبيرى سودمند نيست، نه «تقدير موقوف (معلّق)» كه بَداپذير است و انسان مى تواند با تدبير و توكّل و دعا، سرنوشت خود را تغيير دهد . البتّه از آن جا كه انسان از مقدّرات قطعى و غير قطعى خود آگاهى ندارد ، هميشه بايد با تلاش و تدبير در كنار استمداد از خداوند متعال ، از مشكلات احتمالى زندگى پيشگيرى كند و سرنوشت بهترى را براى خود رقم زند .


[۱]ر . ك : ص ۱۰۴ ح ۶۲۴۴ .

[۲]ر . ك : ص ۱۰۴ ح ۶۲۴۵ .

[۳]ر . ك : ص ۱۰۲ ح ۶۲۴۲ .

[۴]ر . ك : ص ۱۰۴ ح ۶۲۴۶ .

[۵]. ر . ك : ص ۱۰۶ ح ۶۲۴۷ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت