مهم ترین نکات در واقعه مباهله پیامبر(ص)

پرسش :

چه نکته های مهمی از قضیه مباهله حضرت محمد(ص) به دست می آید؟



پاسخ :

واقعه مباهله ، از جهات مختلفى حائز اهمّيت و قابل تأمّل و بررسى است . مهم ترين و برجسته ترين نكاتى كه در اين رويداد ملاحظه مى شود، عبارت اند از :

۱ . اثبات حقّانيت اسلام در برابر مسيحيت

واقعه مباهله ، نشان داد كه رهبران مسيحى نجران ، مانند ديگر علماى مسيحى معاصر پيامبر صلى الله عليه و آله ، علائم پيامبر خاتم را در كتب آسمانى خود، خوانده بودند و آنها را كاملاً بر شخصِ ايشان، منطبق مى دانستند ؛ امّا براى آن كه موقعيت خود را در جامعه مسيحيت از دست ندهند ، حق را كتمان مى كردند ، چنان كه قرآن تصريح مى فرمايد :

«الَّذِينَ ءَاتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ .[۱]

كسانى كه به آنان كتاب داديم، او را مى شناسند، همچنان كه فرزندان خود را مى شناسند ؛ ليكن گروهى از ايشان، حقيقت را پوشيده مى دارند، با آن كه مى دانند»  .

بنا بر اين ، جريان مباهله ، نه تنها براى اثبات صداقت و حقّانيت پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر مسيحيت نجران، از هر برهانى كارآيى بيشترى داشت ، بلكه يكى از ادلّه حقّانيت اسلام در برابر مسيحيت در طول زمان و تا دامنه قيامت است . جالب توجّه، اين كه: از زمان واقعه مباهله در سال نهم هجرى تا كنون، هيچ عالم مسيحى اى براى مباهله با مسلمانان، اعلام آمادگى نكرده است .

۲ . اثبات جانبدارى اسلام از منطق و صلح

دومين نكته قابل توجّه در واقعه مباهله ، اثبات جانبدارى اسلام از منطق و صلح است . اين ماجرا نشان مى دهد كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در برخورد با قدرت هاى مخالف خود ، در گام نخست، تلاش مى كرد با بهره گيرى از گفتگو و مناظره و استفاده از دليل و برهان، آنها را به حق دعوت نمايد و در گام دوم ، اگر معتقد به خدا بودند ، آنها را به مباهله و داورى خداوند متعال مى خواند ، و اگر مباهله را هم نمى پذيرفتند ، در صورتى كه شرايط اسلام را قبول مى كردند ، پيمان نامه سياسى امضا مى كرد . بنا بر اين، استفاده اسلام از قدرت در ميدان نبرد ، تنها براى شكستن سدهاى آگاهى و آزادى انديشه بود .

۳ . اثبات برترى اهل بيت عليهم السلام

در واقعه مباهله ، پيامبر صلى الله عليه و آله براى بيان مصداق  «أبنائنا»  در آيه مباهله ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را ، و براى روشن شدن مصداق  «نسائنا»  ، فاطمه عليهاالسلامرا ، و براى نشان دادن مصداق  «أنفسنا»  ، امام على عليه السلام را ، همراه خود براى مباهله برد و آنان را اهل خود خواند .[۲]اين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله ، بيانگر برترى آنان بر ساير امّت اسلامى است ، چنان كه اهل بيت عليهم السلام در احاديث فراوان و در موارد متعدّدى، براى نشان دادن جايگاه الهى و قرآنى خود ، به آيه مباهله احتجاج كرده اند .[۳]

۴ . اثبات خلافت بلا فصل امام على عليه السلام

آيه مباهله در كنار اقدام عملى پيامبر صلى الله عليه و آله در معرّفى امام على عليه السلام به عنوان «نفس» خود ، به روشنى نشان مى دهد كه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله هيچ يك از صحابه، مانند على عليه السلام شايستگى خلافت بلافصل ايشان را ندارد.

از اين رو، امام رضا عليه السلام در جواب مأمون كه پرسيد : دليل بر خلافت جدّت [على بن ابى طالب] چيست ؟ عبارتِ  «خودمان»  را بيان مى نمايد و وقتى مأمون مى گويد: اين در صورتى است كه  «زنانمان»  نبود؛ ولى امام رضا عليه السلام در جواب مى فرمايد كه : «اگر  «پسرانمان»  نبود، دلالت نداشت»، كه مأمون، ساكت مى شود .


[۱]بقره : آيه ۱۴۶ .

[۲]در كتاب المحاسن و المساوى (ص ۴۲) ، به نقل از مردى از بنى هاشم آمده كه : پدرم برايم نقل كرد : در جلسه محمّد بن عايشه در بصره شركت كردم . مردى از وسط جمعيت برخاست و[رو به محمّد كرد و ]گفت : اى ابو عبد الرحمان! با فضيلت ترين صحابه پيامبر خدا چه كسانى بودند ؟ گفت : ابو بكر ، عمر ، عثمان ، طلحه ، زبير ، سعد ، سعيد ، عبد الرحمان بن عوف و ابو عبيده جرّاح . آن مرد به محمّد گفت : پس على بن ابى طالب كجاست ؟ گفت : اى مرد! در باره اصحاب پيامبر خدا پرسيدى ، يا در باره خودش ؟ گفت : در باره اصحابش پرسيدم . گفت : خداوند ـ تبارك و تعالى ـ مى فرمايد :  « قُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَكُمْ ؛ بگو : بياييد ، پسرانمان و زنانمان و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم»  (آل عمران : آيه ۶۱) . با اين وصف ، چگونه اصحاب پيامبر ، همانند خود او خواهند بود ؟!

[۳]ر.ك : ص۲۸۱ (فصل دوم : استدلال هاى اهل بيت عليهم السلام به ماجراى مباهله) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت