درآمدی بر توقیعات امام مهدی(ع)

درآمدی بر توقیعات امام مهدی(ع)

واژه «توقيع» ، مصدر باب تفعيل و از ريشه «وقع» ، به معناى نشان نهادن بر يك نوشته است ، خواه به شكل امضا كردن ، يا اعلام رد و تأييد و خواه با نوشتن پاسخ در ميان ، حاشيه و يا پشت آن .

واژه «توقيع»[۱]، مصدر باب تفعيل و از ريشه «وقع» ، به معناى نشان نهادن بر يك نوشته است ، خواه به شكل امضا كردن ، يا اعلام رد و تأييد و خواه با نوشتن پاسخ در ميان ، حاشيه و يا پشت آن .[۲]

معناى اصطلاحى توقيع نيز به همين معنا و بيشتر در باره پاسخ يك شخصيت برتر (مانند : پيشواى دينى ، حاكم و نمايندگان ارشد آنها) به درخواست ها ، نامه ها و استفتائات به كار مى رود و به همين منظور ، خطّى با همين نام در گذشته هاى دور ، ابداع شده بود تا پاسخ هاى حكومتى را با آن خط بنگارند .[۳]

در فرهنگ شيعى ، واژه «توقيع» بر مكاتبه ها ، منشورها و نامه هاى امامان عليهم السلام حتّى بدون دريافت نامه و درخواست قبلى ، اطلاق مى شود و گاه برخى پيام هاى شفاهى امام عصر عليه السلام را نيز توقيع ناميده اند .[۴]

نخستين نوشته از امامان عليهم السلام كه آن را توقيع ناميده اند ، دست خطّ مبارك امام كاظم عليه السلام به درخواست كتبى دايى حسن بن على وشّاء است . او درخواست كرده تا امام عليه السلام براى پسردار شدن وى ، دعا كند و راوى ، پاسخ امام عليه السلام به اين درخواست را چنين گزارش كرده است :

فوقّع فى الكتاب : «قَد قَضَى اللَّهُ - تَبارَكَ وَ تَعالى  - حاجتَكَ وَ سَمِّه مُحَمَّداً» .[۵]

حضرت در ذيل نامه نوشت : خداوند - تبارك و تعالى - ، حاجت تو را برآورْد . اسم او را محمّد بگذار .

روايت هايى نيز به توقيعات امام رضا عليه السلام اشاره دارند[۶]و چند نوشته تاريخدار امام جواد عليه السلام نيز در دسترس اند .[۷]البتّه به موازات تشديد حصر امامان عليهم السلام و گسترده شدن جامعه شيعى ، مكاتبات و توقيعات امام هادى عليه السلام و امام عسكرى عليه السلام فراوان تر شده اند .[۸]اين توقيعات ، مانند آنچه در باره توقيعات ولىّ عصر عليه السلام خواهيم گفت ، شامل پاسخ سؤالات فقهى و عقايدى ، پاسخ درخواست ها و دعا ، نصب وكيلان و يا لعن برخى منحرفان بوده است .[۹]

توقيع هاى امام عصر عليه السلام

همان گونه كه انتظار مى رفته است ، پس از امام يازدهم ، ارتباط شيعيان با امام عصرِ خود به شيوه قبل استمرار يافت و پس از آغاز امامت حجّت عليه السلام و تعيين نخستين نايب ايشان ، عثمان بن سعيد عَمرى ، او و سپس فرزندش محمّد ، سؤالات و درخواست هاى شيعيان را به امام عصر عليه السلام ارائه مى دادند و پاسخ ها را در همان نامه ها و گاه به صورت مستقل گرفته ، به صاحبان آنها مى رساندند .[۱۰]

شيخ صدوق و شيخ طوسى برخى از توقيعات دوره غيبت را نقل كرده اند كه برخى در زمان سفارت محمّد بن عثمان عَمرى (نايب دوم) و برخى در زمان ابو القاسم حسين بن روح نوبختى (نايب سوم امام عصر عليه السلام ) به نگارش در آمده اند .[۱۱]بر اساس اسناد موجود در كتب مشهور و كهن حديثى بويژه الكافى ، الغيبةى طوسى و كمال الدين ، حدود يكصد توقيع موجود است[۱۲]كه بيشتر آنها در دوره طولانى سفارت سفير دوم و نيز سفير سوم صادر شده اند كه با توجّه به كوتاهى دوره سفير اوّل و چهارم ، طبيعى مى نمايد .[۱۳]

گفتنى است در سال هاى حكومت سختگيرانه مقتدر عبّاسى - كه شيخ حسين بن روح ، مدّتى زندانى بوده است - ، صدور توقيع ، كمتر بوده و يا كمتر گزارش شده است . به هر روى ، تاريخ توقيع ها - كه در تعداد قابل توجّهى از آنها معلوم است - ، نشان از فراگيرى صدور توقيع در دوره زمانى غيبت صغرا دارد ؛ امّا در عصر غيبت كبرا تنها دو توقيع خطاب به شيخ مفيد (م ۴۱۳ ق) در اواخر عمر او گزارش شده[۱۴]كه در انتساب آنها ترديدهايى شده است .[۱۵]

دسته بندى موضوعى توقيع ها

محتوا و مضمون نامه هاى امام زمان عليه السلام را - كه متن آنها در همين فصل آمده است - به بيش از ده گروه مى توان تقسيم نمود . آن گونه كه اين متون نشان مى دهند ، توقيعات فقهى و پس از آن ، دعا در پاسخ طلب دعاى افراد گوناگون ، اگر دعاهاى بدون درخواست را نيز بر آن بيفزاييم ، بيشترين حجم را ميان توقيعات دارند . گفتنى است بسيارى از توقيعات طولانى ، گاه تركيبى از اين سه يا چهار موضوع كلّى اند :

۱. معارف اعتقادى و سياسى

بخش مهمّى از پرسش ها مربوط به معارف اعتقادى مانند : صفات خدا، نبوّت ، ختم قرآن و بويژه مسئله امامت و مبادى علوم امامان و تبّرى از غاليان و منحرفان بوده است .[۱۶]امام زمان عليه السلام در جواب اين گونه سؤالات با يادآورى و تأكيد بر اين كه زمين هيچ گاه خالى از حجّت نبوده است و اين سنّت الهى تا قيامت ادامه پيدا مى كند ، به وظيفه امام در تعيين امام بعد از خود پرداخته و خاطرنشان ساخته كه امام عسكرى عليه السلام ايشان را به امامت معرّفى نموده است . از امامت به طور كلّى و از امامت خويش در برابر افرادى مثل جعفر كذّاب ، دفاع نموده ، شيعيان را از تعيين وقت ظهور، معرّفى، جانمايى و جستجوى از خود، نهى كرده و در عوض، وكيلان متعدّد و قابل اعتمادى را به جاى خود ، نصب نموده است .

به احتمال فراوان ، خبر دادن هاى شگفت انگيز ناحيه مقدّسه از امور مالى و پنهانى پيروان و مراجعان ،[۱۷]براى تثبيت مسئله امامت و اميدبخشى به شيعه، در دوره غيبت بوده است .[۱۸]

۲. احكام فقهى

بخش گسترده و قابل اعتنايى از محتواى توقيع ها ، پاسخ سؤالات فقهى است . در اين توقيعات، به پرسش هاى متعدّد شيعيان در باره طهارت ، نماز ، روزه ، حج ، شهادت ، قضا ، وقف ، معاملات ، خمس ، صدقه ، نكاح ، مُسكرات ، زيارت قبور ائمّه عليهم السلام ، استخاره ذات الرقاع و تسبيح حضرت فاطمه عليها السلام و ... جواب داده شده است .[۱۹]

بخش مهم و عمده توقيع هاى فقهى ، با آنچه ما در ديگر كتاب هاى حديثى و فقهى داريم، هماهنگ و با فتاواى مشهور فقيهان شيعه ، همسو و سازگار است، هر چند گاه اختلاف هايى به چشم مى آيند كه مانند ديگر تعارض هاى جزئى و ابتدايى احاديث فقهى ، نياز به حل و جمع فقهى دارند.

۳ . كرامت ها و دعاها

بخش ديگرى از توقيع ها، در بر دارنده امورى است كه به گونه اى كرامت هاى امام مهدى عليه السلام را نشان مى دهند ، از جمله : دعاهاى امام عليه السلام در پى درخواست هاى متعدّد و هماره شيعيان و دوستداران ايشان و نيز خبر دادن امام عليه السلام از برخى حقوق مالى پنهان و ديگر امور نهانى، كه هم در آن زمان و هم در اين عصر، مى توانند يكى از بهترين دليل ها بر اثبات حقّانيت و امامت حجّت عليه السلام به شمار آيند .[۲۰]

۴ . موضوعات پراكنده

برخى توقيع ها، در بر دارنده مسائل پراكنده و مختلف اند، به گونه اى كه نمى توان آنها را در يك موضوع كلّى جاى داد. براى نمونه، جواب مسائل اسحاق بن يعقوب ، مشتمل بر مسائل : امامت، غيبت، توثيق و تضعيف وكيلان حقيقى و دروغين و نيز برخى احكام فقهى است.

گفتنى است كه توقيع هاى منسوب به امام عصر عليه السلام نيز در اين فصل آمده و صحّت انتساب آنها بررسى شده اند .[۲۱]

ارزيابى توقيع ها

بيشتر توقيع ها و مكاتبه هاى امام زمان عليه السلام ، در دو كتاب معتبر و بسيار مشهور كمال الدين شيخ صدوق و الغيبةى شيخ طوسى نقل شده اند . از اين رو از جهت مأخذ و منبع ، مشكلى ندارند ، افزون بر اين كه بيشتر آنها با سند ، ذكر شده اند و بسيارى از اسناد آنها ، متّصل و عالى يعنى كم واسطه اند ، هر چند به دليل توجّه بيشتر رجال شناسان به اسناد احاديث فقهى و يا موجود در كتب اربعه ، برخى از افراد در اين اسناد ، معرّفى نشده اند . با اين همه ، تعداد قابل توجّهى از اسناد اين توقيع ها ، حتّى با سختگيرى متداول علم رجال نيز معتبر به شمار مى آيند و اسناد برخى احاديثى كه شيخ طوسى در تهذيب الأحكام و نيز الغيبة نقل كرده ، به طور رسمى متّصل و صحيح شمرده شده اند .[۲۲]

البتّه اين به معناى عدم صحّت بقيّه توقيع ها نيست ؛ زيرا برخى از آنها از طريق مشايخ شيخ صدوق نقل شده اند كه برخى از رجال شناسان ، آن دسته از مشايخى را كه شيخ صدوق برايشان ترضّى[۲۳]نموده ،[۲۴]«ممدوح» مى دانند[۲۵]و برخى از توقيع ها نيز مانند دعاى امام زمان عليه السلام براى به دنيا آمدن شيخ صدوق و لعن شلمغانى ، شهرت و استفاضه دارند .[۲۶]قابل توجّه است كه ارزيابى احاديث ، منحصر به ارزيابى سند آنها نيست ؛ بلكه مى توان مانند پيشينيان از طريق بررسى مضمونى و يافتن قرينه هاى صدق براى محتواى آنها ، به صحّت مضمونى حديث دست يافت ؛ روشى كه شيخ طوسى در كتاب عدّة الاُصول بِدان توجّه كافى نشان داده و مى توان گفت : از آن در بررسى و سنجش احاديثى كه در كتاب ديگرش الغيبة آورده ، بهره برده است .

اكنون ما نيز مى توانيم با سنجش متن توقيعات با اصول و محكمات فقه و عقايد ، صحّت بسيارى از آنها را به دست آورده به آنها عمل كنيم ، كه خوش بختانه بسيارى از آنها با مجموعه احاديث ، هماهنگ و مورد عمل فقها هستند . مى توان افزود كه تعداد نه چندان اندكى از توقيع ها ، به مسائل مالى و نيز دعاهاى درخواستى پرداخته اند كه انگيزه اى براى وضع (جعل) و دسّ در آنها نمى يابيم .[۲۷]

تنها نكته باقى مانده ، مقايسه اعتبار و ارزش مكاتبه و نوشتار با بيان شفاهى معصوم است كه با توجّه به روش بسيار متداول و ريشه دار كتابت ميان همه اقوام و نيز سيره مستمرّ ائمّه عليهم السلام از زمان پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله تا آخرين امام ، هيچ ترديدى نمى ماند كه اگر به صدور در مكاتبه و توقيع اطمينان يافتيم ، جواز و وجوب عمل به آن ثابت مى شود . البتّه اين ، بِدان معنا نيست كه چشم خود را بر آسيب هايى ببنديم كه در متن حديث از ناحيه نسخه بردارى و كتابت پيش مى آيند ، مانند : تصحيف ، قلب ، درج و ... ؛ بلكه مكاتبه ها و توقيع ها در راه رسيدن به فقيهان و راويان طبقات و نسل هاى بعد، از راه ها و واسطه هاى بشرى گذر كرده كه همزاد خطاهاى احتمالى - هر چند اندك - هستند .

به سخن ديگر ، حتّى توقيع هايى كه به خطّ شريف امام مهدى عليه السلام و يا سفيران ايشان بوده اند ، به گونه مستقيم و مباشر به همه نمى رسيده و در گذر نقل و به هنگام قرائت و نسخه بردارى از سوى راويان طبقه سوم و چهارم ، ممكن بوده است به آسيب هايى گرفتار شوند ، هر چند اندك بودن واسطه هاى نقل توقيع ها و حاذق بودن هر دو گردآورنده بزرگ آنها (شيخ صدوق و شيخ طوسى) از شدّت و تعداد اين آسيب ها كاسته است .

منابع توقيع ها

همزمان با صدور و نشر توقيع ها ، برخى محدّثان به گردآورى آنها همّت گماشتند . از جمله مؤلّف پُركار ، عبد اللَّه بن جعفر حميرى ، بزرگ قميان در نيمه دوم قرن سوم و از عالمان دوران غيبت صغرا ، چهار كتاب در اين باره نوشت كه يكى از آنها ويژه توقيع هاى ولىّ عصر عليه السلام ، به نام قرب الإسناد إلى صاحب الأمر عليه السلام است .[۲۸]

افزون بر او ، محمّد بن عيسى بن عبيد ، كتابى به نام التوقيعات نگاشته[۲۹]كه به دست ما نرسيده است ؛ ولى دور از ذهن است كه به توقيعات امام زمان عليه السلام پرداخته باشد ؛ زيرا او از راويان امام جواد عليه السلام (م ۲۲۰ ق) است و بعيد است كه تا اواخر قرن سوم ، زنده و يا دست كم به تأليف مشغول بوده باشد و همين استدلال در باره عبد اللَّه بن صلت - كه او را داراى كتابى به نام التواقيع دانسته اند -[۳۰]جارى است ؛ زيرا وى نيز از ياران امام رضا عليه السلام (م ۲۰۳ ق) بوده[۳۱]و احتمال زنده ماندن او تا اواخر قرن سوم ، بعيد است .

كتاب هاى نوشته شده در باره وكيلان و سفيران امام زمان عليه السلام نيز منابع گزارش دهنده توقيع هاى ولىّ عصر عليه السلام هستند ، مانند : أخبار وكلاء الأربعة تأليف احمد بن محمّد بن عيّاش (م ۴۰۱ ق) .[۳۲]نمونه هاى ديگر ، كتاب احمد بن محمّد بن نوح سيرافى با همين نام است[۳۳]و كتاب هبة اللَّه كاتب در باره اخبار ابو عمرو عَمرى و ابو جعفر عَمرى - وكيل اوّل و دوم امام عليه السلام -[۳۴]كه هيچ يك از آنها در دسترس نيست ؛ امّا نقل قول هايى در الغيبةى طوسى[۳۵]و نيز توصيف آنها از سوى نجاشى ، نشان از در اختيار داشتن آنها از سوى اين دو رجال شناس و فهرست نگار بزرگ شيعه دارد .

گفتنى است : رجال شناس ديگر شيعه ، كشّى ، تنها چند توقيع از امام عصر عليه السلام گزارش كرده است ، با آن كه توقيعات امامان ديگر را به فراوانى ياد كرده است . علّت اين امر مى تواند ناشى از قرب زمانى صدور توقيعات به عصر وى و بُعد مكانى كشّى از سوى ديگر باشد ؛ زيرا او در دورترين نقاط شرق اسلامى مى زيسته و رسيدن اخبار مربوط به توقيعات - كه بيشتر آنها در اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم صادر شده اند - ، نيازمند زمانى بيشتر بوده كه كشّى - كه حدود اواسط قرن چهارم وفات يافته - به آنها دسترس يابد .

اين نكته را تاريخ درگذشت سه مؤلّف ياد شده (احمد بن محمّد بن عيّاش ، احمد بن محمّد بن نوح سيرافى و هبة اللَّه كاتب) تأييد مى كند . اين سه ، همگى در اواخر قرن چهارم و در عراق مى زيسته اند . گفتنى است در باره همان يك توقيع گزارش شده كشّى در باره لعن احمد بن هلال عبرتايى ، اين ترديد وجود دارد كه توقيع از جانب امام عسكرى عليه السلام و يا از جانب امام زمان عليه السلام است، هر چند قول به صدور آن از امام زمان ، قرينه هاى بيشترى دارد .[۳۶]

مهم ترين منابع توقيع هاى امام عصر عليه السلام ، كمال الدين شيخ صدوق و الغيبة شيخ طوسى هستند كه بابى جداگانه را به توقيع هاى ولىّ عصر عليه السلام اختصاص داده اند و در ابواب ديگر كتاب هم ، توقيع هايى را گزارش كرده اند . كلينى - كه خود در عصر غيبت صغرا مى زيسته و در مراكز اصلى حديث (قم ، رى و بغداد) حضور داشته - ، پيش تر از اين دو ، توقيع هايى را در نخستين جلد الكافى گزارش كرده است . بعدها و در كتاب هاى حديثى متأخّر ، مانند : الاحتجاج ، معادن الحكمة ، بحار الأنوار و نيز كتاب هايى كه در دوره معاصر در باره امام زمان عليه السلام و يا مكاتبه هاى ايشان و امامان عليهم السلام نوشته شده اند ، مانند آنچه آية اللَّه احمدى ميانجى در جلد هفتم مكاتيب الأئمّة آورده است ، گزارش هاى مفصّل و دقيقى در باره توقيع ها به چشم مى آيند كه شيخ آقا بزرگ تهرانى و آقاى مهدى پور ، بسيارى از آنها را نام برده اند .[۳۷]آقاى جبّارى نيز چند كتاب ديگر را نام برده است ، مانند : كلمة الإمام المهدى عليه السلام سيّد حسن شيرازى ، إلزام الناصب على يزدى حائرى ، توقيعات مقدّسه ى جعفر وجدانى ، مجموعه سخنان و توقيع ها و ادعيه حضرت بقيّة اللَّه عليه السلام خادمى شيرازى .[۳۸]همچنين سيّد محمّدجواد شبيرى ، در باره بعضى توقيع ها و مفاد آنها ، برخى بررسى هاى ويژه را در مدخل «توقيع ۳» دانش نامه جهان اسلام ، گزارش كرده است .[۳۹]

خطّ توقيع ها

توقيع در معناى اصلى خود ، پاسخ كتبى دادن به سؤال و درخواست است ، خواه اين پاسخ را شخصِ مورد سؤال و درخواست ، خود ، بنويسد و خواه به منشيان خود ، فرمان كتابت آن را بدهد و سپس امضا و نشان و مُهر خود را به علامت تأييد بر آن بنشاند . در ميان مكاتبه ها و توقيع هاى امامان عليهم السلام ، در برخى تصريح شده است كه امام عليه السلام با خطّ خود ، پاسخ را نوشته است ،[۴۰]چنان كه در ميان توقيع هاى صاحب الأمر عليه السلام نيز اين تصريح ديده مى شود .[۴۱]

سفيران دريافت كننده توقيع و نيز برخى ديگر از وكيلان امام مهدى عليه السلام با خطّ امام عليه السلام آشنا بودند و سفير دوم و سوم ايشان ، به دليل سفارت درازمدّتشان - كه اكثر قريب به اتّفاق توقيع ها در زمان آنها صادر شده - ، با خطّ امام و يا مُهر و نشان تأييد كننده محتواى آن ، به خوبى خو گرفته بودند .[۴۲]از اين رو ، ترديدى از اين جهت نمى توان داشت كه امكان جعل پاسخ و انتساب آن به ولىّ عصر عليه السلام وجود نداشته است .

افزون بر اين ، چون بسيارى از توقيع ها در لا به لاى سطور همان نامه ارسال شده و يا زير و پشت آن ، نگاشته مى شدند و نامه ارسالى از طريق سفيران خاصّ امام به ايشان مى رسيدند مى شد ، گيرنده و درخواست كننده ، به درستىِ آن اطمينان مى يافت . دليل ديگر بر اعتبار خطوط توقيع ها، گزارش شيخ طوسى به نقل از هبة اللَّه كاتب (زنده در ۴۰۰ ق) ، نوه دخترى ابو جعفر محمّد بن عثمان عَمرى ، سفير دوم امام زمان عليه السلام است :

كانَت توقيعات صاحِبِ الأَمرِ عليه السلام تَخرُجُ عَلى  يَدَى عُثمانِ بنِ سَعيدٍ وَ ابنِهِ أبى جَعفَرٍ مُحَمَّدِ بنِ عُثمانَ ، إلى  شيعَتِهِ وَ خَواصِّ أبيهِ أبى مُحَمَّدٍ عليه السلام بِالأَمرِ وَ النَّهىِ وَ الأَجوِبَةِ عَمّا يَسأَلُ الشّيعَةُ عَنهُ إذَا احتاجَت إلَى السُّؤالِ فيهِ ، بِالخَطِّ الَّذى كانَ يَخرُجُ فى حَياةِ الحَسَنِ عليه السلام .[۴۳]

توقيع هاى صاحب الأمر عليه السلام كه در بر دارنده امر و نهى و پاسخ پرسش ها و درخواست هاى شيعيان بود، به دست عثمان بن سعيد و فرزندش ابو جعفر محمّد بن عثمان ، به شيعيان صاحب الامر عليه السلام و خواصّ پدرش امام عسكرى عليه السلام مى رسيد. خطّ توقيع ها ، همان خطّ توقيع هايى بود كه در روزگار حيات امام حسن عليه السلام بيرون مى آمد .

اين عبارت ، خواه به معناى شباهت كامل خطّ امام عصر عليه السلام به خطّ پدرشان باشد و خواه به معناى اين كه هر دو خط ، نوشته يك منشى خاص بوده است ، اين اطمينان را مى آورد كه توقيع و پاسخ از سوى شخص ديگرى نوشته نشده و «دسّ» و «وضع» در آن راه ندارد .

گفتنى است با توجّه به وجود دست خطّ امام عسكرى عليه السلام در نامه هايى به صفّار (از بزرگان قم در اوايل غيبت صغرا) كه ابن بابويه آنها را در اختيار داشته[۴۴]و نيز درخواست احمد بن اسحاق (از بزرگان قم در عصر امامان متأخّر شيعه) از امام عسكرى عليه السلام مبنى بر نگارش دست خطّى براى آشنايى وى با خطّ امام ،[۴۵]مى توان نتيجه گرفت كه احتمال اوّل ، موجّه تر است و شيعه به سبب آشنايى با خطّ امام عسكرى عليه السلام ، از طريق شباهت خطّ توقيع هاى صادر شده از ناحيه با خطّ امام عسكرى عليه السلام ، به آنها اطمينان مى يافتند ، و حتّى نگارش آنها به وسيله يك منشى ثابت در هر دو دوره امامت امام عسكرى عليه السلام و امام عصر عليه السلام نيز از اعتبار آنها نمى كاهد .

گفتنى است كه دقّت در خطّ توقيع هاى صادر شده در دوران غيبت صغرا ادامه داشته و گزارش زير ، نشان دهنده اين امر است . عبد اللَّه بن جعفر حميرى مى گويد :

لَمّا مَضى  أبو عَمرٍو - رَضِىَ اللَّهُ تَعالى  عَنهُ - أتَتنَا الكُتُبُ بِالخَطِّ الَّذى كُنّا نُكاتِبُ بِهِ بِإقامَةِ أبى جَعفَرٍ رضى اللَّه عنه مَقامَهُ .[۴۶]

هنگامى كه ابو عمرو[۴۷]- كه خداى متعال ، از او خشنود باد - در گذشت ، نامه هايى در جانشينى ابو جعفر (محمّد بن عثمان عَمرى) به ما رسيد كه با همان خطّى بود كه قبلاً با آن مكاتبه مى كرديم .

افزون بر اين ، اگر وكيلان منحرف و بركنار شده به طمع دريافت اموال و يا ديگر اغراض دنيوى ، توقيعى را مى ساختند و آن را به امام عليه السلام منسوب مى كردند و يا توقيعى واقعى را از آنِ خود مى خواندند ، با عكس العمل تند امام عليه السلام و يا سفيران ايشان رو به رو مى شدند[۴۸]و همين امر ، خيال «جعل» و «دسّ» را از انديشه ها مى ربود .

سنّت عرضه حديث و تشويق امام عصر عليه السلام به استمرار آن نيز بر استوارى توقيع ها مى افزود و واضعان را جلو مى گرفت .[۴۹]اين همه ، جدا از اعجازها و نكات كرامت آميزى بود كه در متن توقيع ها و در دل پاسخ ها و نوشته هاى امام عليه السلام ، گاه به عيان مشاهده مى شدند يا در طريق وصول آنها به تحقّق مى پيوستند .

گفتنى است در يك توقيع عصر غيبت صغرا و يك توقيع منسوب در عصر غيبت كبرا تصريح شده است كه خطّ آن از امام عصر عليه السلام نيست . توقيع نخست ، به خطّ احمد بن ابراهيم نوبختى و املاى سفير سوم ولىّ عصر عليه السلام ، ابو القاسم حسين بن روح نوبختى ، بوده است .[۵۰]در توقيع دوم نيز تصريح شده است كه املاى حجّت عليه السلام و كتابت فردى معتمد است .[۵۱]يادآورى مى شود كه توقيع ها ، به آنچه در اين قسم آمده ، منحصر نيستند ؛ بلكه توقيع هاى ديگرى وجود دارند كه در بخش هاى مختلف كتاب آمده اند و به منظور پرهيز از تكرار ، به آنها ارجاع داده مى شود :

ر . ك : ج ۲ ص ۲۷۶ ح ۳۶۲ (بخش دوم / فصل دوم / خبر ولادت و تأكيد بر پنهان كردن امام عليه السلام )

وج ۳ ص ۳۲۶ ح ۶۱۲ (بخش چهارم / فصل چهارم / نايب اوّل : عثمان بن سعيد)

وص ۳۳۶ ح ۶۱۵ (بخش چهارم / فصل چهارم / نايب دوم : محمّد بن عثمان)

و ص ۳۵۶ ح ۶۲۸ (بخش چهارم / فصل چهارم / نايب سوّم : حسين بن روح)

و ج ۵ ص ۳۰ (بخش ششم / فصل دوم / ابو الأديان)

و ج ۶ ص ۲۶۱ ح ۱۰۹۱ (بخش هشتم / فصل هفتم / دعاى معرفت از مصباح المتهجّد )

و ص ۲۷۱ ح ۱۰۹۲ (فصل هفتم / دعاى صلوات از الغيبةى طوسى)

و ص ۲۹۹ ح ۱۰۹۷ (فصل هشتم / دعاى فَرَج : «اللَّهمَّ رَبَّ النُّور العَظيم» از مصباح المتهجّد )

و ص ۳۰۱ ح ۱۰۹۸ (فصل هشتم / دعا براى حاجت خواهى از مهج الدعوات )

و ص ۳۱۱ ح ۱۱۰۲ (فصل هشتم / دعاى هر روز از ماه رجب از مصباح المتهجّد )

و ص ۳۱۳ ح ۱۱۰۳ (فصل هشتم / دعاى توسّل به دو مولود رجب از مصباح المتهجّد )

و ص ۳۲۱ ح ۱۱۰۶ (فصل هشتم / دعاى روز بيست و هفتم رجب از مصباح المتهجّد )

و ص ۳۲۷ ح ۱۱۰۷ (فصل نهم / استخاره به دعا از فتح الأبواب )

و ص ۳۶۹ ح ۱۱۱۵ وص ۳۷۷ ح ۱۱۱۶ (بخش نهم/فصل اوّل/زيارت آل ياسين به روايت الاحتجاج و المزار الكبير )

و ج ۷ ص ۹ ح ۱۱۲۴ وص ۳۷ ح ۱۱۲۵ (بخش نهم/فصل دوم/زيارت امام حسين عليه السلام در روز عاشورا/زيارت اوّل و زيارت دوم).


[۱]به قلم پژوهشگر ارجمند، حجة الإسلام والمسلمين عبد الهادى مسعودى .

[۲]ر . ك : لغت نامه دهخدا : مدخل «توقيع» ، الصحاح ، جوهرى : ج ۳ ص ۱۳۰۳ ، معجم مقاييس اللغة : ج ۶ ص ۱۳۳ ، العين : ج ۲ ص ۱۷۷ .

[۳]ر . ك : دانش نامه جهان اسلام : ج ۸ مدخل «توقيع» .

[۴]ر . ك : كمال الدين : ص ۵۰۳ - ۵۰۵ .

[۵]قرب الإسناد : ص ۳۳۲ ح ۱۲۳۱ .

[۶]الكافى : ج ۳ ص ۵ ح ۱ (عبارت الكافى اين گونه است : «فوقّع عليه السلام بخطّه فى كتابى ؛ امام عليه السلام به خطّ خود ، در نامه من نوشت») ، تهذيب الأحكام : ج ۱ ص ۲۴۴ ح ۷۰۵ .

[۷]سيّد محمّدجواد شبيرى در دانش نامه جهان اسلام (ج ۸ ص ۵۷۷ «توقيع» ۳) نوشته هاى تاريخدار امام جواد عليه السلام را گزارش كرده است .

[۸]براى ديدن توقيعات امام هادى عليه السلام ، ر . ك : كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۱۹۵ و ۲۱۸ ، تهذيب الأحكام : ج ۳ ص ۲۱۶ و ۲۳۱ و ج ۴ ص ۱۶ و ... .

[۹]ر . ك : دانش نامه جهان اسلام : ج ۸ ص ۵۷۷ «توقيع» .

[۱۰]خصيبى ، برخى از اين مكاتبات را گاه با واژه توقيع و گاه بدون آن ، گزارش كرده است كه سال هاى ۲۶۰ تا ۲۷۳ ق را در بر مى گيرد (ر . ك : الهداية الكبرى : ص ۳۶۹ ، ۳۷۱ و ۳۷۳) .

[۱۱]ر . ك : كمال الدين : ص ۵۰۵ ، الغيبة، طوسى : ص ۲۷۳ - ۲۸۰ و ۳۱۵ - ۳۱۶ و ۳۶۷ ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۵۳۵ به بعد .

[۱۲]در كمال الدين (ص ۴۸۲ باب ويژه توقيعات) ، ۴۹ توقيع و يك دعا آمده و ۴۳ توقيع و روايت نيز در الغيبةى طوسى است كه دوازده عدد از آنها از شيخ صدوق ، نقل شده است .

[۱۳]حدود صد متن نيز در اين دانش نامه آمده؛ امّا برخى تكرار و برخى تقطيع و برخى مشابه ديگرى اند و در نتيجه تقريباً عدد هشتاد ، پذيرفتنى است .

[۱۴]ر. ك : ص ۴۳۵ (فصل چهارم / مكتوب منسوب به ناحيه در زمان غيبت كبرا خطاب به شيخ مفيد) .

[۱۵]ر . ك : ص ۴۴۵ (فصل چهارم / نكته) .

[۱۶]سؤالاتى از قبيل : آيا در بهشت ، زاد و ولد وجود دارد؟ (ر. ك : ص ۱۹۶ ح ۶۹۰) آيا خدا خالق و رازق است يا ائمّه نيز مى توانند خالق يا رازق باشند ؟ (ر. ك : ص ۱۳۲ ح ۶۵۹ و يا سؤال از علم امام (ر. ك : ص ۱۴۴ ح ۶۶۲ .

[۱۷]ر . ك : ص ۳۲۳ (فصل سوم : متكوب هاى حكايت گر امت ها) .

[۱۸]ر. ك: ص ۱۳۱ (فصل يكم: مكتوب هايى در پاسخ پرسش هايى عقيدتى و سياسى).

[۱۹]ر. ك : ص ۱۸۱ (فصل دوم: مكتوب هايى در پاسخ پرسش هاى فقهى).

[۲۰]ر.ك: ص ۳۲۳ (فصل سوم: مكتوب هايى حكايت گر كرامت ها).

[۲۱]ر. ك : ص ۴۲۷ (فصل چهارم: مكتوبات گوناگون) .

[۲۲]اعتبار اسناد توقيعات را بررسى كرده و در ذيل روايات آورده ايم . از باب نمونه ر . ك : ص ۱۵۶ ح ۶۶۹ و ص ۱۶۴ ح ۶۷۱ و ص ۱۸۱ ح ۶۸۳ و ص ۱۸۱ ح ۶۸۴ و ص ۱۸۷ ح ۶۸۶ و ... . از طريق نرم افزار «دراية النور» مى توان به صحّت آنها پى برد .

[۲۳]ترضّى : پس نام شخص «رضى اللَّه عنه» و امثال آن گفتن .

[۲۴]ر. ك: كمال الدين: ص ۴۴۵ - ۴۵۱ ح ۱۹ و ... .

[۲۵]ر . ك : فوائد الوحيد : ص ۵۳ ، مقياس الهداية : ج ۲ ص ۲۷۵ .

[۲۶]ر. ك: ص ۱۵۷ ح ۶۶۹ و ص ۳۲۳ (فصل سوم / مستجاب شدن دعا براى صدوق اوّل) .

[۲۷]ممكن است به خاطر احتمال دسترس حاكمان ستمكار به متن نوشته ، احتمال تقيّه و توريه در حديث كتبى ، بيشتر باشد ؛ امّا بايد گفت : تدابير امام عليه السلام و سفيران و راويان ، زمينه نياز به تقيّه را كاهش داده بود ، مانند استفاده از تعبيرهاى رمزى ، شبيه سازى توقيع ها به فتاواى فقيهان ، كاهش دادن مكاتبه ها به هنگام سخت تر شدن وضعيت امنيتى و استفاده از وكيلان و پيك هاى ويژه و ناشناخته .

[۲۸]رجال النجاشى : ج ۲ ص ۱۸ ش ۵۷۱ .

[۲۹]رجال النجاشى : ج ۲ ص ۲۱۸ ش ۸۹۷ .

[۳۰]كتاب خانه ابن طاووس ، كولبرگ : ص ۵۷۶ ش ۶۲۰ .

[۳۱]رجال النجاشى : ج ۲ ص ۱۳ ش ۵۶۲ .

[۳۲]رجال النجاشى : ج ۱ ص ۲۲۵ ش ۲۰۵ ، الفهرست ، طوسى : ص ۷۹ ش ۹۹ . شيخ طوسى ، كتاب او را أخبار وكلاء الأئمّة الأربعة خوانده و آن را مختصر دانسته است .

[۳۳]در الفهرست طوسى (ص ۸۴ ش ۱۱۷) ، نام كتاب ، أخبار الأبواب و در رجال النجاشى (ج ۲ ص ۲۲۶ ش ۲۰۷) نام وى ، احمد بن على بن عبّاس بن نوح سيرافى آمده است .

[۳۴]رجال النجاشى : ج ۲ ص ۴۰۸ ش ۱۱۸۶ .

[۳۵]ر . ك : ج ۳ ص ۳۲۶ ح ۶۱۲ و ص ۳۳۸ ح ۶۱۸ و ص ۳۴۶ ح ۶۲۴ .

[۳۶]ر . ك : قاموس الرجال : ج ۱ ص ۶۷۱ ش ۶۱۷ ، رجال الكشّى : ج ۲ ص ۸۱۶ ش ۱۰۲۰ .

[۳۷]براى دسترس به فهرست اين كتاب ها ، ر . ك : الذريعة : ج ۴ ص ۵۰۰ ، كتاب نامه حضرت مهدى عليه السلام : ج ۱ ص ۲۳۷ و ج ۲ ص ۵۷۷ و ۸۱۴ .

[۳۸]سازمان وكالت و نقش آن در عصر ائمّه : ص ۳۰۸ .

[۳۹]دانش نامه جهان اسلام : ج ۸ ص ۵۷۷ .

[۴۰]ر . ك : پاسخ كتبى امام رضا عليه السلام (الكافى : ج ۱ ص ۹۶) ، پاسخ كتبى امام هادى عليه السلام (الكافى : ج ۱ ص ۱۰۲) ، پاسخ كتبى امام عسكرى عليه السلام (الكافى : ج ۱ ص ۱۰۳) . نيز ، ر . ك : الكافى : ج ۱ ص ۱۰۷ و ۵۱۰ ، دانش نامه جهان اسلام : ج ۸ ص ۵۷۷ مدخل «توقيع ۳» .

[۴۱]ر . ك : ج ۴ ص ۱۴۴ ح ۶۶۳ و ص ۱۶۴ ح ۶۷۱ (نهى از تعيين وقت براى قيام) و ص ۴۲۶ ح ۷۵۰ (پاسخ پرسش هاى اسحاق بن يعقوب) ، (الغيبة ، طوسى : ص ۲۸۵ ح ۲۴۵ و ص ۲۹۰ ح ۲۴۷ ، كمال الدين : ص ۴۸۳ ح ۳ - ۴) .

[۴۲]ر . ك : ص ۱۶۴ ح ۶۷۱ (سمعت محمّد بن عثمان العمرى - قدس اللَّه روحه - يقول : «خرج توقيع بخطّ أعرفه ؛ شنيدم محمّد بن عثمان عَمرى - كه خداوند ، روحش را پاك بدارد - مى گويد : توقيعى بيرون آمد كه خطّ آن را مى شناختم») .

[۴۳]ر. ك: ج ۳ ص ۳۲۶ ح ۶۱۲ .

[۴۴]ر . ك : كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۱ ص ۱۴۲ و ج ۲ ص ۱۵۴ و ج ۳ ص ۶۸ و ج ۴ ص ۲۰۳ .

[۴۵]الكافى : ج ۱ ص ۵۱۳ ح ۲۷ («احمد بن اسحاق گفت : دخلت على أبى محمّد عليه السلام فسألته أن يكتب لأنظر إلى خطّه فأعرفه إذا ورد ، فقال : نعم ؛ بر امام عسكرى عليه السلام وارد شدم و از ايشان خواستم كه بنويسى تا به خطّش نظر كنم تا چون نامه ايشان بر من وارد شد ، آن را بشناسم . فرمود : باشد!») .

[۴۶]ر. ك : ج ۳ ص ۳۳۸ ح ۶۱۷ .

[۴۷]ابو عمرو عثمان بن سعيد ، اوّلين نايب امام زمان عليه السلام است .

[۴۸]ر . ك : ادّعاى فارس قزوينى در زمان امام عسكرى عليه السلام (رجال الكشّى : ج ۲ ص ۸۰۸ ح ۱۰۰۷ - ۱۰۰۸) و شلمغانى در روزگار امام عصر عليه السلام : «فجميعُهُ جَوابُنا عن المَسائل و لا مدخل للمخذول الضالّ المضلّ المعروف بالعزاقرى - لعنه اللَّه - فى حرف منه ؛ همه آن ، پاسخ ما به سؤال هاست و يك حرف آن هم از [شلمغانىِ ] وا نهاده گم راهِ گم راه كننده ، معروف به عزاقرى - كه خدا لعنتش كند - نيست» (ر . ك : ج ۳ ص ۳۳۷ ح ۶۱۵) .

[۴۹]ر. ك : ص ۱۸۱ (فصل دوم) .

[۵۰]ر.ك: ص ۲۲۸ ح ۶۹۵ . سفيران ، هيچ گاه در پاسخ سؤال هاى شيعيان از امام زمان عليه السلام ، سخنى از خود نمى گفته اند ، سخن ابو عمرو عَمرى : «و لا أقول هذا من عندى ، فليس لى أن اُحلِّل و لا اُحرّم؛ من اين را از پيش خود نمى گويم . من حق ندارم حلال و حرام را تعيين كنم» ر . ك : ج ۵ ص ۵۸ ح ۷۹۳ ، سخن ابو القاسم حسين بن روح : «لإن أخرّ من السماء فتخطفنى الطير أو تهوى بى الريح فى مكان سحيق أحبّ الىّ من أن أقول فى دين اللَّه عزّ و جلّ برأيى أو مِن عند نَفسى ، بل ذلك عن الأصل و مسموع عن الحجّة صلوات اللَّه عليه و سلامه ؛ اگر از آسمان سقوط كنم و پرندگان [شكارى ] مرا بربايند و يا باد ، مرا به جايى دور بيفكند ، برايم بهتر از آن است كه در باره دين خدا ، بر طبق نظرم يا از جانب خودم سخن بگويم ؛ بلكه آنچه مى گويم ، از اصل و شنيده شده از حجّت - كه درودها و سلام خدا بر او باد - است» ر . ك : ج ۳ ص ۳۶۸ ح ۶۴۰ .

[۵۱]ر. ك: ص ۴۳۴ ح ۷۵۳ .