تعداد اسماء حسنای الهی

پرسش :

اسماء حسنی چه تعداد است؟



پاسخ :

علّامه سيّد محمّدحسين طباطبايى مى گويد :

عبارتى در آيات قرآن كريم نيست كه تعداد اسماى حُسنا (نام هاى خدا) را معيّن كند ؛ بلكه از ظاهر سخن خداوند در اين آيه ها :

«اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى .[۱]

خداوند كه بجز او خدايى نيست ، اسماى حسنا دارد»  .

«وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا .[۲]

اسماى حُسنا از آنِ خداست . پس او را به آنها بخوانيد»  .

«لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ .[۳]

اسماى حسنا از آنِ اوست . هر چه در آسمان ها و زمين هست ، او را تنزيه مى كند»  .

و آيه هايى شبيه اينها ، چنين برداشت مى شود كه هر نام زيبايى و بلكه زيباترينِ همه نام ها (از جهت معنا) ، از آنِ خداى متعال است . پس اسماى حسناى او ، به هيچ شماره اى محدود نمى شوند .

و آنچه از اين نام ها كه در الفاظ كتاب الهى آمده اند ، صد و بيست و اندى نام است كه عبارت اند از :

الف ـ اله (خدا) ، اَحَد (يگانه) ، اوّل (نخستين) ، آخِر (واپسين) ، اَعلى (برتر) ، اَكرم (گرامى) ، اَعلم (داناترين) ، اَرحمُ الراحمين (بخشنده ترينِ بخشندگان) ، اَحكمُ الحاكمين (حاكم ترينِ حاكمان) ، اَحسنُ الخالقين (بهترينِ آفرينندگان) ، اَهل التقوى (شايسته پروا) ، اَهل المغفره (شايسته آمرزيدن) ، اَقرب (نزديك ترين) ، اَبقى (پاينده ترين) ؛

ب ـ بارئ (آفريدگار) ، باطن (نهان) ، بديع (نوآور) ، بَر (نيكوكار) ، بصير (بينا) ؛

ت ـ توّاب (بازگردنده) ؛

ج ـ جبّار (جبران كننده) ، جامع (گردآورنده) ؛

ح ـ حكيم (فرزانه) ، حليم (بردبار) ، حى (زنده) ، حق ، حميد (ستوده) ، حسيب (بسنده) ، حفيظ (نگاهدار) ، حَفىّ (پذيرنده) ؛

خ ـ خبير (آگاه) ، خالق (آفريدگار) ، خلّاق ، خير (نيك) ، خير الماكرين (بهترينِ چاره گران) ، خير الرازقين (بهترينِ روزى رسانان) ، خير الفاصلين (بهترينِ فيصله دهندگان) ، خير الحاكمين (بهترينِ حكم دهندگان) ، خير الفاتحين (بهترينِ گشايشگران) ، خير الغافرين (بهترينِ پوشانندگان) ، خير الوارثين (بهترينِ ميراث بَران) ، خير الراحمين (بهترينِ مهربانان) ، خير المُنزلين (بهترينِ جاى دهندگان) ؛

ذ ـ ذو العرش (داراى سرير [فرمان روايى]) ، ذو الطَّول (باسخاوت) ، ذو الانتقام (انتقام گيرنده) ، ذو الفضل العظيم (داراى فضل بزرگ) ، ذو الرحمه (داراى رحمت) ، ذو القوّه (نيرومند) ، ذو الجلال و الإكرام (صاحب جلال و شكوه) ، ذو المعارج (داراى والايى ها) ؛

ر ـ رحمان (بخشاينده) ، رحيم (بخشنده) ، رئوف ، رَب (پروردگار) ، رفيع الدرجات (بلندْمرتبه) ، رزّاق (روزى رسان) ، رقيب (مراقب) ؛

س ـ سميع (شنوا) ، سلام (سلامت بخش) ، سريع الحساب (زود حسابرس) ، سريع العقاب (زود كيفردهنده) ؛

ش ـ شهيد (گواه) ، شاكر (قدردان) ، شكور (بسيار سپاس گزار) ، شديد العقاب (سخت كيفر) ، شديد المِحال (سختگير) ؛

ص ـ صمد (در اوج شكوه ؛ آن كه در هر نيازى ، بدو روى مى آورند) ؛

ظ ـ ظاهر (پيدا) ؛

ع ـ عليم (بس دانا) ، عزيز (هميشه پيروز) ، عَفُو (درگذرنده) ، عَلى (والا) ، عظيم (باعظمت) ، علّام الغيوب (دانا به نهان ها) ، عالم الغيب و الشهادة (آگاه به غيب و حضور) ؛

غ ـ غنىّ (توانگر) ، غفور (آمرزشگر) ، غالب (مسلّط) ، غافر الذنب (پوشاننده گناه) ، غفّار (بسيار آمرزنده) ؛

ف ـ فالق الإصباح (شكافنده سپيده) ، فالق الحَبّ و النوى (شكافنده دانه و هسته) ، فاطر (پديدآورنده) ، فتّاح (گشايشگر) ؛

ق ـ قوىّ (نيرومند) ، قُدّوس (منزّه) ، قيّوم (برپادارنده) ، قاهر (چيره) ، قهّار (بسيار چيره) ، قريب (نزديك) ، قادر (توانا) ، قدير (هميشه پُرتوان) ، قابل التّوب (توبه پذيرنده) ، القائم على كُلّ نفسٍ بما كَسَبَت (چيره بر هر آنچه انسان به دست مى آورد) ؛

ك ـ كبير (بزرگ) ، كريم ، كافى (كفايت كننده) ؛

ل ـ لطيف (ريزبين) ؛

م ـ مَلِك (فرمان روا) ، مؤمن (پناه دهنده) ، مُهَيمِن (پُرهيمنه) ، متكبّر (بس سترگ) ، مصوِّر (تصويرگر) ، مجيد (باشكوه) ، مُجيب (اجابت كننده) ، مُبين (آشكار) ، مولى (اختياردار) ، محيط (فراگير) ، مُقيت (نگه دارنده) ، متعالى (والا) ، مُحيى (زنده كننده) ، متين (استوار) ، مقتدر ، مستعان (آن كه از وى كمك خواهند) ، مُبدئ (آغازگر) ، مالك المُلك (صاحب حقّ فرمان روايى) ؛

ن ـ نصير (ياور) ، نور ؛

و ـ وهّاب (بخشنده) ، واحد (يكتا) ، ولى ، والى ، واسع (وسعت دهنده) ، وكيل ، ودود (مهرورز) ؛

ه ـ هادى (راهنما) .

گذشت كه گفته قرآن :  «وَلِلَّهِ الأَْسْمَاءُ الْحُسْنَى ؛ و نام هاى زيبا ، از آنِ خداست»  ،  «ولَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ؛ ونام هاى زيبا ، براى اوست»  ، ظاهرش اين است كه معانى اين نام ها ، به طور حقيقى و اصيل ، از آنِ خداست و به تَبَع ، از آنِ غير اوست . پس او مالك حقيقىِ اسم هاست ؛ ولى غير او ، تنها آنچه را از اين ميان دارد كه خدا به او داده باشد ، و با اين همه ، آنچه را خدا به غير خود داده ، از مِلك او بيرون نمى رود . براى مثال ، حقيقت علم ، از آنِ خداى سبحان است و غير خدا ، بهره اى از آن ندارد ، مگر علمى را كه خدا به او بخشيده باشد و با اين همه ، علم ، از آنِ خداست و از مِلك و سلطنت خدا بيرون نمى رود .

امّا آنچه كه هر دو فرقه (شيعه و اهل سنّت) ، به طور مستفيض[۴]از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه : «خداوند ، نَوَد و نُه نام دارد ؛ صد نام ، منهاى يكى . هر كه آنها را به شماره آورَد ، به بهشت درمى آيد» يا شبيه به اين جملات ، هيچ دلالتى بر توقيفى بودن [ اسماى الهى ]ندارند . اين ، از نگاه بحث تفسيرى است ؛ امّا حكم شرعى آن ، مربوط به علم فقه است و احتياط در دين ، اقتضا مى كند كه در نام بردن ، به همان نام هايى بسنده شود كه از طريق نقل رسيده اند . البته جارى كردن [ديگر نام ها بر زبان] و اطلاق نمودن [ آنها بر خداوند] ، بدون اين كه آنها را «نام» بشمريم ، آسان [و بى اشكال] است .[۵]


[۱]طه : آيه ۸ .

[۲]اعراف : آيه ۱۸۰ .

[۳]حشر : آيه ۲۴ .

[۴]«مستفيض» ، به روايتى مى گويند كه از چندين طريق نقل شده است ؛ ولى به حدّ تواتر نمى رسد .

[۵]الميزان فى تفسير القرآن : ج ۸ ص ۳۵۶ ـ ۳۵۹ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت