نافع بن هِلال

نافع بن هِلال

شهید کربلا

نافع بن هِلال ، که با عناوینِ جَمَلی ، بَجَلی ،[۱]مرادی و بَجَلی مُرادی در منابع تاریخی از وی یاد شده ، از یاران امام علی علیه السلام و یکی از کوشاترین یاران امام حسین علیه السلام در جریان کربلا بوده است .

گفتنی است که شخص دیگری به نام هِلال بن نافع ، در کربلا حضور داشته که جزو سپاه عمر بن سعد و از گزارشگران حادثه کربلاست[۲]

و گاه ، وی با این نافع بن هِلال ، اشتباه گرفته شده است .[۳]

وی ، یکی از چهار نفری است که در راه کوفه ، در منزلی به نام عُذَیب الهِجانات ، به امام حسین علیه السلام پیوستند .[۴]

هنگامی که امام علیه السلام ، سخنرانی معروف خود را در شب عاشورا خطاب به یارانش ایراد کرد ، در پایان فرمود :

من ، مرگ را چیزی جز خوش بختی ، و زندگی با ستمگران را چیزی جز ملال نمی دانم .

در این هنگام ، نافِع ، پس از زُهَیر بن قَین ، از جا برخاست و گفت :

به خدا سوگند ، ما از دیدار پروردگارمان ، ناخشنود نیستیم ، و بر اساس نیت ها و بصیرت های [درست] خود هستیم . با دوستِ تو ، دوست و با دشمن تو ، دشمنیم .[۵]

نافِع بن هِلال ، در رساندن آب به خانواده امام علیه السلام نقش مؤثّری داشت .[۶]وی حوالی شب عاشورا ، پرچمدارِ گروهی بود که مأموریت داشتند تا آب تهیه کنند .

وی هنگامی که علی بن قَرَظه ، به بهانه خونخواهی برادرش به امام حسین علیه السلام حمله بُرد ، راه را بر وی بست و با وارد کردن ضربه ای به وسیله نیزه بر او ، حمله وی را دفع کرد .[۷]

نافِع بن هِلال ، تیراندازی ماهر بود و در روز عاشورا ، دوازده نفر از سپاه دشمن را هدف قرار داد و از پا در آورد و عدّه ای را نیز زخمی کرد و پس از تمام شدن تیرهایش ، با شمشیر خود ، به صف دشمن زد ، در حالی که این رَجَز را بر لب داشت :

من غلام یمنی جَمَلی ام             دینم، دین حسین و علی است .

وی ، در نهایت ، آن قدر جنگید تا هر دو بازویش شکست و به اسارت دشمن در آمد . وقتی او را نزد عمر بن سعد بردند ، در حالی که خون بر محاسنش جاری بود ، با شهامتِ تمام ، خطاب به او گفت :

به خدا سوگند ، من دوازده نفر از شما را کشتم ، و این ، جز آنهایی است که زخمی کردم . خودم را برای تلاشی که کرده ام ، سرزنش نمی کنم ، و اگر بازو و مُچی برایم مانده بود ، نمی توانستید مرا اسیر کنید .

عمر بن سعد ، به شمر دستور داد تا او را بکشد . نافِع ، در آخرین لحظات زندگی ، خطاب به شِمر گفت :

به خدا سوگند ، بدان که اگر تو در زمره مسلمانان بودی ، بر تو گران می آمد که با [ ریختن ] خون ما به دیدار خدا نائل شوی ! ستایش ، خدایی را که مرگ ما را به دست بدترینِ آفریدگانش قرار داد !

نام وی در «زیارت رجبیه» و «زیارت ناحیه» آمده است . در «زیارت ناحیه مقدّسه» می خوانیم :

سلام بر نافِع بن هِلال بن نافِع بَجَلی مرادی !


[۱]مؤلف أنصار الحسين عليه السلام ، «بَجَلى» را تصحيف «جُمَلى» مى داند .

[۲]ر . ك : ج ۷ ص ۲۴۱ (فصل نهم / احوال امام عليه السلام در لحظه هاى پايانى زندگى) .

[۳]قابل توجه است كه الفتوح و بعضى منابع ديگر : اسم او را هلال گفته اند و اسم پدر وى را رافع ، نافع و حجاج آورده اند .

[۴]ر . ك : ج ۵ ص ۲۵۷ (بخش هفتم / فصل هفتم / آمدن چهار نفر از كوفه به همراه طرماح بن عدى به سوى امام عليه السلام ) .

[۵]ر. ك : ج ۵ ص ۲۴۵ (بخش هفتم / فصل هفتم / سخنرانى امام عليه السلام در ذى حُسُم) .

[۶]ر .ك : ج ۵ ص ۴۲۵ (فصل يكم / نقش عبّاس در رساندن آب به لشگر امام عليه السلام ) .

[۷]ر . ك : ص ۳۵۵ (عمرو بن قرظه انصارى) .