بدون اين شرايط ، اطمينان به نتايج پژوهش ها حاصل نمى گردد:
۱ . تأنـّى
تأنـّى ، به معناى خوددارى از شتاب كردن در اظهار نظر و انتظار پخته شدن رأى است. پژوهشگر ، آن گاه كه در مسئله اى مى انديشد ، نخست به يك انديشه ابتدايى مى رسد كه نمى توان بر آن اعتماد كرد. تأنّى ، به پژوهشگر فرصت مى دهد تا به تدريج با بررسى دقيق و توجّه به جوانب گوناگون مسئله ، انديشه اى پخته و قابل اعتماد ، عرضه بدارد. امام على عليه السلام فرموده است :
الرَّأيُ مَعَ الأَناةِ ، وبِئسَ الظَّهيرُ الرَّأيُ الفَطيرُ .[۱]رأى [درست] ، با تأنـّى حاصل مى گردد و بدترين پشتوانه ، رأى ناپخته (خام) است.
نقطه مقابل تأنّى ، شتاب كردن است و شتاب كردن ، از آن جا كه پژوهشگر را از فرصت هاى كافى براى بررسى كامل و رسيدگى تمام عيار ، محروم مى كند ، زمينه ساز لغزش انديشه و اشتباه در بررسى مى گردد ، چنان كه امير مؤمنان عليه السلام مى فرمايد :
العَجَلُ يوجِبُ العِثارَ .[۲]شتاب كردن ، سبب لغزش مى شود.
از پيامبر صلى الله عليه و آله نيز چنين گزارش شده است :
مَن تَأَنّى أصَابَ أو كادَ ، ومَن عَجِلَ أخطَأَ أو كَادَ .[۳]آن كه تأنـّى بورزد ، به واقع مى رسد ، يا بدان نزديك مى شود ؛ و آن كه شتاب بورزد ، خطا مى كند ، يا به خطا نزديك مى شود. پس تأ نّى ، پژوهشگر را به رأى درست ، نزديك مى كند و اگر ديگر شرايط پالايش عقيده فراهم آيد ، او به واقعيت دست مى يابد و چنانچه شرايط ديگر فراهم نگردد و به واقعيت دست نيابد ، لااقل بدان نزديك مى شود. در مقابل ، شتاب ، پژوهشگر را به خطا مى اندازد و اگر شخص شتاب زده در بررسى هايش به واقع نيز برسد ، يك اتّفاق است . از اين رو ، امام على عليه السلام فرزندش امام مجتبى عليه السلام را چنين سفارش كرده است :
أَنهاكَ عَنِ التَّسَرُّعِ بِالقَولِ وَالفِعلِ .[۴]تو را از شتاب زدگى در گفتار و رفتار ، بر حذر مى دارم.
۲ . تجربه
به طور طبيعى ، رأى كسانى كه در اظهار نظر و بررسى ، از تجربه و خُبرويّت بهره نمى برند ، نادرست و غير واقعى است. امام على عليه السلام نقش تجربه و تأثير آن را در شناخت ، چنين به تصوير مى كشد :
كُلُّ مَعرِفَةٍ تَحتاجُ إِلَى التَّجارِبِ.[۵]هر شناختى ، به تجربه هايى نيازمند است.
در حديثى ديگر ، امام على عليه السلام معارف عقلى را به دو بخش تقسيم مى كند :
العَقلُ عَقلانِ: عَقلُ الطَّبعِ وعَقلُ التَّجرِبَةِ وكِلاهُما يُؤَدّي إِلَى المَنفَعَةِ.[۶]عقل ، دو گونه است : عقل سرشتى و عقل اكتسابى. و هر دو به سود مى انجامد.
همچنين در حديثى ديگر ، چنين فرموده است :
فِي التَّجارِبِ عِلمٌ مُستَأنِفٌ.[۷]در تجربه ها ، دانش جديد [نهفته] است.
و نيز چه رسا و زيبا فرموده است كه :
رَأيُ الرَّجُلِ عَلى قَدرِ تَجرِبَتِهِ.[۸][ارزش] رأى آدمى ، به اندازه تجربه و خُبرويّت اوست.
يعنى هر چه تجربه انسان در زمينه هايى كه اظهار رأى مى كند ، افزون تر گردد ، اظهار نظرش به واقع نزديك تر مى شود. به سخن ديگر ، هر كه باتجربه و خبره تر باشد ، رأيش استوارتر است.
در روايت ديگرى ، از امام على عليه السلام چنين نقل شده است :
أملَكُ النّاسِ لِسَدادِ الرَّأيِ كُلُّ مُجَرَّبٍ .[۹]سرآمدِ مردم در داشتنِ رأى استوار ، انسان هاى باتجربه اند.
بنا بر اين ، امام على عليه السلام دانشى را كه از راه تجربه به دست مى آيد ، دقيق تر از دانشى مى داند كه تنها در فضاى درس و بحث حاصل گردد.
به عقيده ايشان ، طبّ تجربى از طبّ كلاسيك به حكمت و علم پزشكى ، نزديك تر است. بدين جهت مى فرمايد:
المُجَرَّبُ أحكَمُ مِنَ الطَّبيبِ .[۱۰]انسان باتجربه ، داناتر از پزشك است. از نگاه امام عليه السلام ، به عنوان يك قاعده عمومى ، در هر زمينه كه تجربه كافى فراهم شود ، كار ، محكم و استوار مى گردد، و چه رسا اين مطلب را در اين سخن فرموده است :
مَن حَفِظَ التَّجارِبَ أصابَت أفعالُهُ.[۱۱]آن كه تجربه آموزد ، رفتارش استوار مى گردد.
۳ . تمركز انديشه
تمركز انديشه ، جوانب هر مسئله را براى پژوهشگر روشن مى سازد و موجب مى گردد وى رأيش را با اعتنا و توجّه به همه ملزومات ارائه مى كند. هر چه انسان در پژوهش ، به تمركز بيشتر در انديشه برسد ، به حقيقت ، نزديك تر مى شود و هر چه تمركزش كمتر گردد ، از حقيقت ، دورتر مى شود. از اين رو ، اگر پژوهشگر مى خواهد از رأيى استوار برخوردار باشد ، مى بايد عوامل تمركز انديشه را فراهم سازد و از موانع تمركز ، دورى كند.
عوامل تمركز انديشه
مهم ترين عواملى كه به تمركز فكر مى انجامند ، در اين روايت امام صادق عليه السلام جمع شده اند :
خَمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحِدَةً مِنهُنَّ لَم يَزَل ناقِصَ العَيشِ زائِلَ العَقلِ مَشغولَ القَلبِ: فَأوَّلُها صِحَّةُ البَدَنِ، وَالثّانِيَةُ الأَمنُ، وَالثّالِثَةُ السَّعَةُ فِي الرِّزقِ، وَالرّابِعَةُ الأَنيسُ المُوافِقُ... وَالخامِسَةُ ـ وهِيَ تَجمَعُ هذِهِ الخِصالَ ـ الدَّعَةُ.[۱۲]پنج خصلت است كه هر كس يكى از آنها را از دست بدهد ، دل مشغول ، پريشان عقل و ناكام در زندگى مى شود : نخست. سلامت بدن ، دوم. امنيّت ، سوم. گشايش در روزى ، چهارم. رفيق سازگار ، و پنجم. آرامش كه همه اين ويژگى ها را در خود دارد .
در اين حديث ، امام صادق عليه السلام از خصلت هايى كه نقش اساسى در كام روايى در زندگى ، سلامت فكر و آرامش خاطر دارند ، سخن مى گويد ؛ خصلت هايى كه بودن آنها سبب تمركز انديشه مى شود و نبود آنها تمركز را بر هم مى زند.
۴. پويايى انديشه
پويايى و نشاط انديشه و جلوگيرى از بسته انديشى ، شرطى ديگر براى دستيابى به عقيده درست و رأى استوار است. سفارش امام على عليه السلام در اين زمينه ، چنين است :
أمخِضُوا الرَّأيَ مَخضَ السّقَاء يُنتِج سَديدَ الآراءِ.[۱۳]نظر را مانند مَشكِ كَره گيرى ، به هم زنيد تا آراى استوار ، به بار آورَد.
اگر انديشه بر محور يك رأى ، سرسختى بورزد و در آن جولان ندهد ، به جمود و تحجّر مى رسد و در نتيجه نشاطش بر هم مى خورد و از جنبش و رشد باز مى ماند و قدرت شناخت درست نظريّه ها و سنجش دقيق آنها را از نظر درستى و بطلان يا ضعف و قوّت ، از كف مى دهد.
بدين جهت ، امام عليه السلام به پژوهشگر تأكيد مى ورزد كه براى رسيدن به باورهاى درست و آراى استوار ، مى بايد با جنبش و پويايى انديشه ، خود را از بسته انديشى رها سازد و آراى علمى را در ذهن خويش كاملاً بر هم زند و در ابعاد گوناگون مسئله به دقّت بنگرد.
۵ . تبادل نظر
يكى ديگر از شرايط پالايش عقيده ، تبادل نظر است. سفارش امير مؤمنان عليه السلام در اين باره ، چنين است :
اِضرِبوا بَعضَ الرَّأيِ بِبَعضٍ يَتَوَلَّدُ مِنهُ الصَّوابُ.[۱۴]آرا را بر هم زنيد تا از آن ، درستى به دست بيايد.
از اين سخن ، چنين نتيجه گيرى مى شود كه تبادل نظر به دور از تعصّب ، به طور طبيعى ، نقاط قوّت و ضعف و نيز خطا و درستى آرا و نظريّه ها را روشن مى سازد . بر اين پايه ، آن كه به خود اجازه مى دهد كه در آراى ديگران ، تحقيق و بررسى كند ، اگر اهل پژوهش باشد ، مى تواند آراى درست را از نادرست تشخيص دهد. امام على عليه السلام فرموده است :
مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطَاَ .[۱۵]آن كه به پيشواز آراى گوناگون مى رود ، لغزشگاه ها را مى شناسد.
در مقابل ، كسى كه به خود اجازه نمى دهد كه در آراى ديگران بنگرد و از آنها اطلاع يابد ، بلكه در هر زمينه كه با آن رو به رو مى شود ، با شتاب به اظهار نظر مى پردازد و تنها به راهنمايى انديشه خود ، اعتنا و بر آراى عقلى خويش اعتماد مى كند ، به گفته امام على عليه السلام ، در اين آراى گوناگون ، گرفتار خطاهاى آشكار و فرساينده مى شود :
مَن جَهِلَ وُجوهَ الآراءِ أعيَتهُ الحِيَلُ.[۱۶]آن كه درباره آراى گوناگون ، جهالت ورزد ، ترفندها او را از پاى در مى آورند.
۶ . امدادهاى غيبى
امدادهاى غيبى ، نقش بزرگى در دست يافتن به باورهاى علمى ، شناخت حقيقت و پالايش عقيده دارند. انسان ، هر قدر هم كه ورزيده و ماهر و آگاه باشد ، به دليل محدود بودن معلوماتش ، نمى تواند به تمام ابعاد مسائل مورد بررسى خود احاطه يابد و از كلّيه زواياى آنها آگاه شود. از اين رو، اگر بخواهد واقع را بويژه در مسائل پيچيده علمى بيابد ، به امدادهاى غيبى ، و به تعبير ديگر ، به گونه اى از الهام و اِشراق ، نياز دارد. بدين جهت ، الكسيس كارل ، معتقد است كه اكتشافات علمى ، تنها نتيجه انديشه انسان نيست. وى در اين زمينه مى گويد :
به يقين ، اكتشافات علمى ، تنها محصول و اثر فكر آدمى نيست و نوابغ ، علاوه بر نيروى مطالعه و درك قضايا ، از خصايص ديگرى چون : اِشراق و تصوّر خلاّقه ، برخوردارند. آنان با اشراق ، چيزهايى را كه بر ديگران پوشيده است ، مى يابند و روابط مجهول بين قضايايى را كه ظاهرا با هم ارتباطى ندارند ، مى بينند و وجود گنجينه هاى مجهول را به فراست در مى يابند. تمام مردان بزرگ ، از موهبت «اشراق» برخوردارند و بدون دليل و تحليل ، آنچه را دانستنش اهمّيت دارد ، مى دانند... . يك دانشمند بزرگ ، خود به خود ، به سوى راهى كه منجر به كشف تازه اى خواهد شد ، كشانده مى شود.اين ، همان كيفيتى است كه پيش از اين ، «الهام» ناميده مى شد.
دانشمندان را مى توان به دو دسته تقسيم كرد : يكى منطقى و ديگرى اِشراقى. علوم ، ترقّىِ خود را مرهون اين دو دسته متفكّرند. در علوم رياضى نيز كه اساس و پايه اى كاملاً منطقى دارد ، اِشراق ، سهم دارد... . در زندگى عادى نيز مانند قضاياى علمى ، اشراق ، يك عامل شناسايى قوى و در عين حال خطرناك است و تميز آن از توهّم ، گاه دشوار است... و فقط مردان بزرگ و پاكان ساده دل مى توانند با آن به كمال و اوج زندگى معنوى برسند. اين
موهبت ، حقّا شگفت انگيز است ، تا جايى كه درك واقعيت ، بدون دليل و تعقّل ، براى ما غير قابل تفسير مى نمايد.[۱۷]
همين نظريّه را دانشمند رياضيدان فرانسوى ، ژاك هاداما ، تأييد مى كند ، آن جا كه مى گويد :
وقتى ما به شرايط اكتشافات و اختراعات مى انديشيم، محال است بتوانيم اثر ادراكات ناگهانى درونى را ناديده بگيريم. هر دانشمند پژوهشگرى ، كم و بيش ، اين احساس را كرده است كه زندگى و مطالب علمى او ، از يك رشته فعاليت هاى متناوب تشكيل شده است كه در عدّه اى از آنها ، اراده و شعور وى مؤثّر بوده و بقيّه ، حاصل يك سلسله الهامات درونى بوده اند.[۱۸]
بنا بر اين ، مى توان گفت كه : هر چه امدادهاى غيبى و الهامات درونى يك انديشمند افزون تر شوند ، آرا و عقايدش درست ترند و مى تواند حقايق علمى بيشترى را كشف كند ، و اگر اين امدادها به كمال برسند ، آرا و عقايد انسان از خطا مصونيت مى يابد.
امّا ريشه اين اشراق ها و الهامات درونى چيست؟ مادّه گرايان از پاسخ دادن بدان ناتوان اند ؛ ولى خداپرستان مى دانند كه ريشه آن ، خداوند است. خداوند متعال است كه بر بنده اش منّت مى گذارد و اين موهبت را به هر كه بخواهد ، به اندازه شايستگى اش و به مقتضاى حكمت الهى ، عنايت مى فرمايد ، و دعا يكى از وسايل دستيابى به اين شايستگى است. از اين رو ، امام سجّاد عليه السلام خداوند را مى خواند و به ما مى آموزد كه خداوند را اين گونه بخوانيم تا ما را بر آراى استوار ، مدد برساند :
وأَعوذُ بِكَ مِن دُعاءٍ محَجوبٍ، ورَجاءٍ مَكذوبٍ، وحَياءٍ مَسلوبٍ، وَاحتِجاجٍ مَغلوبٍ، و رَأيٍ غَيرِ مُصيبٍ.[۱۹][خدايا !] به تو پناه مى برم ، از : دعاى به مانع خورده ، اميد دروغين ، بى حيايى ، استدلالى كه شكست خورده ، و رأى نااستوار.
به علاوه ، مى بايد توجّه كنيم كه «دعا» ، يكى از ريشه هاى الهام و اشراق است و انسان را به سوى ريشه هاى ديگر نيز مى كشاند.[۲۰]
[۱]كشف الغمّة : ج ۳ ص ۱۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۸۱ ح ۷۶ .
[۲]غرر الحكم : ح ۴۳۲ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۳۹ ح ۸۴۸ .
[۳]المعجم الكبير : ج ۱۷ ص ۳۱۰ ح ۸۵۸ ، المعجم الأوسط : ج ۳ ص ۲۵۹ ح ۳۰۸۲ ، مسند الشهاب : ج ۱ ص ۲۳۲ ح ۳۶۳ ، كنز العمّال : ج ۳ ص ۹۹ ح ۵۶۷۸ .
[۴]الأمالى ، مفيد : ص ۲۲۱ ح ۱ ، الأمالى ، طوسى : ص۷ ح ۸ ، بحار الأنوار : ج ۷۱ ص۳۳۹ ح ۵ و ج ۷۸ ص ۹۸ .
[۵]ر . ك : ج ۲ ص ۴۵۶ ح ۱۷۷۵ .
[۶]ر . ك : ج ۲ ص ۴۵۴ ح ۱۷۷۲ .
[۷]ر . ك : ج ۲ ص ۴۵۴ ح ۱۷۷۳ .
[۸]غرر الحكم : ح ۵۴۲۶ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۲۶۹ ح ۴۹۴۳ .
[۹]غرر الحكم : ح ۳۰۴۸ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۱۱۹ ح ۲۷۰۴ .
[۱۰]غرر الحكم : ح ۱۲۰۳ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۴۵ ح ۱۱۲۸ .
[۱۲]الخصال : ص ۲۸۴ ح ۳۴ ، مكارم الأخلاق : ج ۲ ص ۴۳۷ ح ۱۴۹۴ ، بحار الأنوار : ج ۷۴ ص ۱۸۶ ح ۵ .
[۱۳]غرر الحكم : ح ۲۵۶۹ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۹۱ ح ۲۱۵۰ .
[۱۴]غرر الحكم : ح ۲۵۶۷ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۹۱ ح ۲۱۵۴ .
[۱۵]الكافى : ج ۸ ص ۲۲ ح ۴ ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۴ ص ۳۸۸ ، نهج البلاغة : حكمت ۱۷۳ ، تحف العقول : ص ۹۰ .
[۱۶]غرر الحكم : ح ۷۸۶۵ ، عيون الحكم والمواعظ : ص ۴۵۳ ح ۸۱۲۸ .
[۱۷]انسان ، موجود ناشناخته ، ترجمه پرويز دبيرى ، تهران شركت افست ، ص ۱۳۹ و ۱۴۰ .
[۱۸]امدادهاى غيبى در زندگى بشر ، ص ۸۰ .
[۱۹]بحار الأنوار : ج ۹۱ ص ۱۵۶ .
[۲۰]ر . ك : ج ۲ ص ۴۸۱ (خاستگاه الهام) .