در برابر اين دسته، کسانی از ضعيفان هم هستند که او تکيه بر احاديث آنها را حتی به عنوان شاهد نمیپذيرد و آنها را یکسر به یک سو مینهد. او اين ديدگاه خود را با عباراتی همچون «لا یکتَبُ حدیثُه»۱ ، «لایلتَفَتُ إِلی حدیثِه»۲ نشان داده است که نشان میدهد اينگونه افراد را در شمار ضعيفانی میدانسته که در جايگاههای بسيار پائين ضعفاند.
دوم: دفاع از برخی راویان متهم به ضعف
وی با چيرگی و ژرفنگری که در گستره دانش رجال داشت گاه ديدگاهی جز ديدگاه رجاليان روزگار خود درباره برخی از ضعيفان داشت. او درچند جا احاديث برخی از ضعيفان را که به گونهای تضعيف شدهاند ارزيابی کرده و بر آن رفته است که چنان ضعفی که به آن راوی نسبت دادهاند، درست نيست. در يکجا درباره یک راوی چنين مینگارد: «قال القمیونَ کان غالیاً و حدیثُه _ فی ما رأیته _ سالمٌ واللهُ أَعلمُ»؛۳ نيز در ترجمه یک راوی مینويسد: «زَعَمَ القمیونَ أَنّه کان غالیاً و رأیتُ له کتاباً فی الصلاة سدیداً و اللهُ أَعلمُ».۴ و در جای سوم: «ذَکرَ القمیونَ أَنّ فی مذهبِه إرتفاعاً و الأغلبُ علیه الخیرُ»؛۵ نيز بنگريد به سخن او درباره محمد بن أورمة: «اتَّهَمَه القمیونَ بالغلو و حدیثُه نقیّ لافسادَ فیه و ما رأیتُ شیئاً ینسَبُ إلیه تَضطرِبُ فیه النفسُ إلا أوراقاً فی «تفسیر الباطن» و مایلیقُ بحدیثِه و أَظُنُّها موضوعة علیه»؛۶
از اينجا میتوان دانست از ديدگاه ابن غضائری اگر احاديث یک راوی متهم به ضعف را ارزيابی کرديم و ديدیم درون مايه آن احاديث درست و صحيح است، میتوان دست کم در محدوده آن روایات به آن راوی اعتماد کرد و آن اتهام را از او دور نمود.