بود که شیخ طوسی رحمه الله و بسیاری از دانشوران شیعی تا آن روز آن را به کار میبستند. در کوتاه سخن آنان بیشتر از آنکه بر سر ثبوت یک حدیث گفتگو کنند از دلالت و معنای آن سخن میگفتند.
آیا این شیوه سیّد در روزگار ما نیز سودمند است؟ پاسخ این پرسش را در پایان سخن از دیدگاه سیّد درباره حدیث ضعیف فراز خواهیم آورد.
دوم: عمل به روایتهای «من بلغ»
سیّد در چند جا از نگاشتههای خود آشکارا گفته است احادیث «من بلغ» را میپذیرد. بنگرید: «... وقد ذکرنا فی ما تقدّم من اعتمادنا فی مثل هذه الأحادیث۱ علی ما رویناه عن الصادق7 أن من بَلَغَهُ شیءٌ من الخیر فعمل کان له ذلک و إن لم یکن الأمر کما بلغه».۲
وی همین احادیث را «عذری واضح» برای پذیرش و روایت احادیث راویان ضعیف و روایتهای بیسند مرسل یا بازگو نکردن سند روایتهای مستحبات میداند.۳
سوم: معنای حدیث والا و معارف آن بس ارجمند باشد
سیّد بن طاووس بر آن بود که گاه معنا و درون مایه احادیث و واژگان زیبا و دلنشین حدیث چنان است که پژوهشگر ژرفنگر هرگز تردید به خود راه نمیدهد که چنان حدیث از زبان امامان علیهم السلام گفته آمده است. سخن وی را درباره خطبه «أشباح»۴ نهج البلاغه بنگرید: «وقد تَضَمَّنَتْ خطبة الأشباح المذکورة فی نهج البلاغة المرویة عن مسعدة بن صدقة عن الصادق علیه السلام عن مولانا أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه _ التی ما یحتاج لفظها الباهر و معناها الظاهر إلی إسنادٍ متواتر بل هی شاهدة لنفسها أنّها من کلام مولانا علیه السلام و من شریف أنفاسه